کمالی سروستانی: شعر خواجو در فضای شیراز به بالندگی رسید


تاریخ : دوشنبه، 20 شهریور، 1396



به اعتقاد مدیر دانشنامه فارس، خواجوی کرمانی در غزل‌های دوران پختگی، غزل عاشقانه سعدی را با غزل عارفانه و صوفیانه در هم آمیخته و سخن جدیدی پدید آورده که متاثر از فضای ادبی و فرهنگی شیراز در قرن هشتم است.

بیست‌ونهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ خواجوی کرمانی که به میزبانی شهر کتاب تهران برگزار می‌شود با موضوع «خواجو در شیراز» به سخنرانی کوروش کمالی‌ سروستانی، مدیر دانشنامه فارس اختصاص داشت.



۳ عامل کوچ خواجو به شیراز

کمالی در این نشست گفت: تاثر شاعران از محیط اطراف و عشق و الفتشان به دیار و شهر و کاشانه خود نشان از اهمیت این امر به عنوان هویت فرهنگی و اقلیمی آنان دارد؛ برخی از شاعران تا پایان عمر خویش زادگاه خود را ترک نکرده‌اند و برخی سال‌ها در دیگر سرزمین‌ها زیسته‌اند و تجربیات حاصل از این سفرها را در آثار خویش با مردمان  در میان نهاده‌اند. بسیاری از آنان در اشعارشان نام زادگاه و شهر خود را به نیکی و برخی نیز با دلتنگی و رنجوری یاد کرده‌اند و به همین دلیل نیز روی به مهاجرت نهاده و دیار خود را ترک کرده‌اند و  در اقلیمی دیگر ساکن شده‌اند و آن دیار را هم ستوده‌اند؛ خواجوی کرمانی در اشعار خویش چنین یاد می‌کند و می‌گوید: «خّرم آن روز که از خطۀ کرمان بروم/  دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم» و با افکندن رحل اقامت در شیراز، چنین می‌سراید که: «هر نسیمی که از آن خطه نیاید باد است/ خنک آن باد که از جانب شیراز آید».

مدیر دانشنامه فارس گسستن و دل بستن خواجو از خطه کرمان به جانب شیراز را تحت تاثیر سه عامل دانست و توضیح داد: دل‌آزردگی شاعر از زادبوم خویش به دلیل ناهنجاری‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی موجود در آن دیار، ساختار مطلوب فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و عرفانی شیراز در دوران خواجو و باورمندی و ارادت خواجو به شیخ مرشد، ابواسحاق کازرونی و شیخ امین الدین بلیانی که خواجو او را "پیر خود" نام می‌نهد خواجو را بر آن می‌دارد تا از میان سفرهای بسیار و کسب تجربه از هر دیار، شیراز را موطن فرهنگی خویش بداند و سال‌های پختگی عمر خویش را تا پایان در آن به سر برد. شیراز و شیرازیان هم مقدمش را گرامی داشته و او را عزیز شمردند. پس از درگذشتش نیز آرامگاهی درخور برایش برساختند و تا امروز نیز بر تفاخر این مقبره افزوده‌اند.

شاعری با ۳۰ هزار بیت

کمالی در ادامه گفت: خواجو از شاعران پرکار شعر فارسی است که به جز «سام‌نامه» منسوب به او، نزدیک به ۳۰ هزار بیت شعر از او باقی مانده است که شامل دیوان اشعار، «خمسه خواجو» و «رساله‌های منثور» است؛ دیوان اشعار قصیده و غزل و ترجیع، ترکیب و مسمط و مستزاد، قطعه و دوبیتی و رباعی را شامل می‌شود. خمسه خواجو هم شامل «همای و همایون»، «گل و نوروز»، «روضةالانوار»، «کمال‌نامه» و «گوهرنامه» است. رساله‌های منثور هم شامل مناظره «شمع و شمشیر»، مناظره «شمس و سحاب»، مناظره «نمد و بوریا» و «سراجیه» می‌شود.

او افزود: خواجو در مثنوی، شاگرد و مقلد نظامی است و در قصیده به خاقانی و انوری و ظهیر وامدار است. در قالب‌های فرعی تحت تأثیر منوچهری و فرخی است که خودش نیز در ابیاتی به این تقلید و تأثیر اشاره دارد.

این پژوهشگر ادامه داد: خواجو در قالب‌های مثنوی و قصیده و رباعی و غزل‌های دوران جوانی مقلد سبک گذشتگان است. در غزل‌های دوران پختگی و آخر زندگی در شیراز که برخی آن را دوره تلفیق می‌دانند وی شیوه کمال‌یافته غزل عاشقانه سعدی را با غزل عارفانه و صوفیانه در هم آمیخته و طرز جدیدی پدید آورده است؛ سبکی که در آن خواجو، سلمان و اوحدی عاملان ابتکار بوده‌اند و در نهایت اعتبار و پختگی این شیوه به نام حافظ ماندگار شد. از این روایت می‌توان نتیجه گرفت که فضای ادبی و فرهنگی شیراز موجب شد که خواجوی کرمانی به طرز سخن تازه‌ای برسد.

شیراز فرهنگی در دوران خواجو

کمالی در توصیف شیراز قرن هشتم گفت: در یکی از درخشان‌ترین دوره‌های ادبی قرن هشتم در شیراز، سه شاعر بزرگ این دوران یعنی خواجو، عبید و حافظ، مثلث ادبی موثری را تشکیل می‌دهند. توان اصلی و قدرت واقعی شیراز در تنوع آن بود. این شهر «برج‌الاولیا» و  شهر رندان بود؛ شیراز این دوران دارالعلم  و مرکز درخشان فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بود. شهر این قابلیت را داشت که می‌توانست رفتارهای گوناگون را تحمل کند، بی‌آنکه زیر فشار گروه‌های ناهمگون و مخالف یکدیگر فرو ریزند. شیراز نه تنها مداراگر بود، بلکه به تنوع نیز ارزش می‌داد. در شیراز قرن هشتم مسجدها ساخته می‌شد، امامزادگان را ارج می‌گذاشتند، باغ‌های مصفا و بازارهای زیبا می‌ساختند، شاعران می‌سرودند، علما می‌خواندند، عرفا در جست‌وجوی حقیقت پنهان بودند، زاهدان ذکر می‌گفتند و روزه می‌گرفتند، مِی‌خواران عربده می‌کشیدند، کلوها شهر را قُرُق می‌کردند، لَطَف‌خانه‌ها (بیت الطَف) پررونق بود و امیران و درباریان بر سر قدرت سر می‌باختند. هم زاهد چله‌نشین و هم رند خراباتی، بخش‌های جدانشدنی از شیراز روزگار خواجو و حافظ بودند.

او با اشاره به دوره حکومت ابواسحاق در شیراز ادامه داد: شیراز بواسحاقی، شیراز دلنشینی است، شیرازی است پرکرشمه و پرناز، شیرازی است پرتعصب و تساهل، شیرازی است که زاهدان آن، عالمان آن، بزرگان و البته کلوها و عاشقان و مطربان و خراباتیان آن در یک هم‌زیستی پایدار شیراز را شهری ماندگار می‌کنند. آن‌چنان دولت بواسحاقی می‌درخشد ـ اگرچه مُستعجَل ـ که عبید زاکانی از شمال ایران می‌آید تا به بارگاه شیخ ابواسحاق برسد و در کنار حافظ بماند و از آن سو خواجو از کرمان. حداقل می‌دانیم حافظ و عبید و خواجو در محفل ادبی شاه ابواسحاق و شاه شجاع ماندگار بودند و هر سه آن دو را مدح کردند. با درنظر گرفتن تاریخ آل اینجو و نیز مدحیات این سه شاعر از ابواسحاق اینجو، حداقل می‌توان مطمئن بود که سه سال، یعنی از ۷۵۰ تا ۷۵۳ ه.ق این سه شاعر در شیراز با هم انس و الفت و هم‌نشینی داشته‌اند؛ بر اساس شواهد تاریخی خواجو در سال ۷۴۰ به شیراز می‌آید و رحل اقامت می‌افکند و عبید زاکانی نیز در ۷۵۰ در شیراز به سرایش مدح و شعر و طنز مشغول است و حافظ نیز در این سال، شاعر بیست و سه‌ساله برومند شهر شیراز است.

از کودکی تا آرمیدن در تنگ الله اکبر

مدیر دانشنامه فارس در تشریح زندگی خواجو توضیح داد: وی  سال ۶۸۹ هجری، در کرمان زاده شد؛ یعنی یک سال پیش از مرگ سعدی که در سال ۶۹۰ هجری اتفاق افتاد. او سفرهای متعددی داشته که به روایت مورّخان قصدش از این سفرها به جز دیدار بزرگان ادب و عرفان، بیشتر تقرب به امرا و پادشاهان آن زمان بود. به همین سبب با دربارهای آل مظفر، آل اینجو، ایلخانان و آل جلایر ارتباط داشت و سلاطین، امرا و وزرا و اکابر آنان را مدح می‌گفت. خواجو پس از اقامت در بغداد و تبریز، به فارس می‌رود و از کازرون و شیراز دیدن می‌کند و در هر دو شهر اقامت می‌گزیند. کازرون برای او یادآور عارفان آن دیار، ابواسحاق کازرونی و امین‌الدین بلیانی کازرونی و شیراز شهر پرکرشمه و ادب و فرهنگ است که در مدح و ستایش هر دو شهر اشعاری می‌سراید.

کمالی ادامه داد: در دیوان خواجو اشعار فراوانی در مدح ابواسحاق کازرونی موسی طریقت کازرونیه و امین‌الدین بلیانی وجود دارد. علاقه خواجو به ابواسحاق کازرونی سبب شد که مثنوی «روضةالانوار» به نام او به پایان برساند و همچنین مثنوی کمال‌نامه را که به نام شاه شیخ ابواسحاق اینجو سروده شده است با مدح او آغاز می‌کند. ابواسحاق کازرونی مورد توجه خاندان اینجو و به ویژه شاخ شیخ ابواسحاق بوده است و دور از ذهن نیست که علاقه خواجو به برخی از مشایخ صوفیه بیشتر تابع مناسبات آنان با دستگاه‌های حکومتی بوده باشد.

 

او افزود: خواجو در ۱۰ سال پایانی عمر خود در شیراز ساکن شد و به کرمان نیز تردد داشت. در این دوران هم امیر مبارزالدین محمد مظفری را مدح می‌کرد و هم شاه ابواسحاق اینجو را؛  اگر چه این دو با هم دشمنی دیرینه‌ای داشتند. بالاخره در سال ۷۵۳ هجری در ۶۴سالگی و یک سال پیش از فتح شیراز توسط امیر مبارزالدین در شیراز بدرود حیات گفت و در تنگ الله‌اکبر این شهر به خاک سپرده شد.

این پژوهشگر گفت: قبر وی مشرف بر دروازه قرآن است. آب چشمه معروف رکناباد نیز از کنار مقبره خواجو می‏‌گذرد. این آرامگاه در سال ۱۳۱۵ با اعتبارات اداره فرهنگ فارس ساخته شد. در سال ۱۳۷۰ توسط دانشکده ادبیات دانشگاه کرمان، کنگره بین‌المللی بزرگداشت خواجو در کرمان برگزار و مراسم اختتامیه این کنگره در شیراز انجام شد. در همان زمان توسط شهرداری شیراز و استانداری فارس کار بازسازی و مرمت آرامگاه خواجو صورت گرفت.

مدیر دانشنامه فارس همچنین توضیح داد: بنای آرامگاه خواجوی کرمانی سال ۱۳۵۱ و با شماره ۹۱۶ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

انتهای پیام





منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©