تکاپوی معنا/ یادداشت کوروش کمالی درباره منصور صانع


تاریخ : جمعه، 28 اسفند، 1394



ویترین عکاسخانه‌های قدیمی، تصاویر نشسته در قاب‌های چوبی، عکس‌های سفید و سیاه، لبخندهای پنهان در شیار چروکیده چهره‌ها، آرامش حضور، جاری امید، زلال مهر آویخته از برق نگاه‌ها، ذوق تماشا، لذت دیدار و بازآفرینی ناگفته‌ها، همه انگیزه‌هایی بود که منصور صانع را بر آن داشت تا با قامتی استوار و همّتی نستوه، به عرصه جهان پرمعنای تصویر پای گذارد و در قالب پرتره، طبیعت و معماری عکس‌های را به یادگار بگذارد  که هم از سویی تاریخ مصور این سرزمین را در بافت‌های تاریخی و اجتماعی آن به تصویر کشد و هم از دیگر سو، یادمان‌های فردی و جمعی را با رویکردی رمانتیک و شاعرانه خلق کندنگاهش در خلق آثار هم ذوق‌گرایی رمانتیک را دارد و هم واقع‌گرایی زیبایی را. حاصل دل‌مشغولی‌هایش را از باغ‌های بشکوه تا ایوان‌های مسقف، از مقرنس‌های رنگ‌رنگ تا طاق‌ها و گنبدهای فیروزه‌نشان، از چارسوی وکیل تا حجره‌های مشیر و خشت‌های زرنشان با ما در میان می‌نهد...




با طرح‌ریزی خلاقانه‌اش، چشم‌اندازهایی را ترسیم می‌نماید که به بازنمایی بافت‌ها و باورهای سنتی مردمان این سرزمین بپردازد. گویی در تصاویرش به بازآفرینی پاره‌ای از تاریخ می‌پردازد که در گذر زمان روی به فراموشی می‌نهند. از این‌روست که عکس‌ها و تصاویرش توصیف یک تفکرند؛ تفکری که راز معنایی ذهنش را آشکارا می‌کند.

«تاریخ عکس شیراز»، «به یاد شیراز»، «شیراز کودکی ما»، سه گانه اوست برای ثبت تصویر شهری که در خاطره ماست. «عکس فارس»، «مهر و ماه» ، «آتشی که نمیرد» ، «ساسانیان در فارس» و «مجموعه زندیه » نگاهی عاشقانه به تاریخ باستان و اسلامی فارس است و«زیر آسمان خدا» ،«دیروز و امروز شاهچراغ (ع)»، پاسخی به دغدغه‌های دینی اوست.

تصویرآفرینی‌اش مصداق سویه‌ای از بیان هنری در خلق معناست؛ معنایی که مصداقش شیوه‌های فردی آفرینش هنری او را رقم می‌زند و متمایز می‌سازد؛ در آثارش ماهیتی می‌آفریند که وجه تمایز اوست از دیگر هنرآفرینان برای مواجه با آثاری که خاص اوست و به ارتقای هنری‌اش می‌انجامد.

در خلق آثارش از تکرار هزارباره عبور می‌کند و به بلوغ در آفرینش هنری دست می‌یابد و به بیانی و سبکی و سیاقی ویژه می‌رسد به گونه‌ای که خط سیر فکری و هنری‌اش به نمادی برای شناخت سیاق آثارش می‌انجامد.

دستمایه‌های ذهنی او هنری است و از این رو گزاره‌های ارائه‌شده در قالب تصاویرش نیز واگویه‌های هنری مصوری هستند که در قالب سوژه‌هایی خاص، نمود می‌یابند. از این‌رو برای برقراری با ماهیت اثرش، باید دستمایه‌های هنری ذهن او را شناخت تا این امر خود بتواند دلالتگر ذهن مخاطب به سویه معنا یا تصاویری باشد که هنرمندی چون او خلق نموده است.

ارتباط تنگاتنگی که آثارش با مخاطب برقرار می‌کند، بیانگر آن است که آثارش از ماهیتی واژگانی، آوایی و دیداری برخوردار است؛ کلمات و آوایی که بیانگر احساس میان هنرمند و مخاطب است تا در تصویر، نمود و عینیت بیابد. این فرایند، سویه‌ای از آفرینش هنری است که چگونه نگریستن او را به جهان پیرامون رقم می‌زند.

با تکاپویی غریب، انگاره‌های عینیت‌یافته در آثارش را کشف نموده، به تصویر می‌کشد، ثبت می‌کند و تا هماره تاریخ در حافظه جمعی به ودیعه می‌نهد. گویی نگاه هنرمندانه‌اش بر آن است تا در کنار تجسم عینی نشانه‌ها، متن معنا را در تار و پود لحظه‌ها جاری سازد و بدین‌سان آثارش نه یک تصویر صرف، که سرایش معنایی می‌شود که از ذهن کاوشگر و هنرمندش برخاسته است.

سوژه‌هایش از گوشه و کنار محیط زندگی پیرامونش برچیده می‌شوند تا در مجموعه آثار او ماهیتی مستقل و مجزا بیابند؛ همه پدیده‌ها از کاشی‌کاری مساجد تا حجره‌های عکاسی، می‌توانند مرکز محوری عکس‌ها و تصاویر او باشند؛ گویی با روح‌بخشی به این اشیا و پدیده‌ها و رسوخ در هویت آنان، در باطن ذهنی مخاطبان خویش رخنه می‌کند تا تکامل معنا را در قالب سوژه‌ها رقم زند.

تصاویرش پویا و رسا و نغز، بی‌ابهام و بی‌آنکه مخاطب را در جریان سیال گم‌بودگی معنا رها کنند، حدیث نفس می‌کنند و از این روی، مخاطبان آثارش با تجربه دیداری از سوژه‌های او، به درک و کشف این معنا، دست می‌یابند.

بند بند آثارش؛ هویت فردی او را رقم می‌زنند؛ گویی آمال و آرزوها و دغدغه‌های ذهنی خویش را در قالب اِلمان‌های دیداری به تصویر می‌کشد؛ انگاره‌های عکاسانه‌اش؛ گزینش تجربی و ذهنی او از پدیده‌هاست؛ گویی از همه پدیده‌ها روی گردانده و در تصویر ساکن شده است تا بی هیچ توصیفی، موضوع را به نمایش بگذارد، تا از طریق کلماتی که تنها در قالب رنگ و کادر، لمس می‌شوند، از غرابت و شگفتی زبان عکاسانه و هنرمندانۀ خود با تکنیک‌ها سخن گوید؛ سخنی از جنس تصویر!

ذهن اندیشگر، توجه به محیط پیرامونی و دل‌بستگی به ثبت معنا در لحظه و صراحت بیان در آفرینش اثر، همه خط سیر حقیقی آثار اوست. عکس‌ها و حالات قابل درک در موضوعاتشان، حس درونی هنرمندانه او را نسبت به پدیده‌ها آشکار می‌کنند و آن را در معرض داوری مخاطبان قرار می‌دهند.

گویی منصور صانع دغدغه‌هایش را در خلال آثارش با وضوح تمام به نمایش می‌گذارد. در برخی از تصاویرش شاعرانگی نگاهش به هستی و سیلان ذهنش در ظرافت‌های آفرینش، بی‌کم و کاست، موج می‌زند؛ نگاهی که از سویی چشم‌انداز دلتنگی‌های هنرمندانه او را در فراروی قرار می‌دهد و از سویی تداعی‌گر لطافت طبع باران‌زدۀ اوست که در بطن تصاویرش به وضوح روی نموده است تا به لذتی عمیق در خانگه جان مخاطب نیل کند.

انگاره‌های شاعرانه‌اش، آذینی چشم‌نواز و پرمعنا برای برگ‌های هنری اوست.

شیراز به منصور صانع مدیون است؛ چرا که تاریخ عکاسی‌اش، روزگار کودکی‌اش و یادش را در سه‌گانه خود ماندگار کرده است. فارس به منصور مدیون است؛ چراکه بناهای تاریخی و طبیعی و سنت‌های دینی و ملی‌اش را در مجموعه آثارش ماندگار کرده است.

و ما بدو مدیونیم که علاوه بر زیبایی مجموعه‌ای مستند از سرزمین کهنسال، ما را در کالبد و گنجینه کتاب‌هایش در جرگه تاریخ ثبت کرده است؛ برگزاری این نشست، گامی کوچک در ادای دین به اوست.

 استاد منصور صانع در تاریخ فرهنگی فارس می‌ماند؛ با همه خوبی‌هایش؛ با اشک چشمانش؛ با بغض نهانش؛ با دستان لرزانش و با آرزوها و مهر بی‌پایانش...

کوروش کمالی سروستانی

مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس

 







منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©