عاشقانه‌ها و عارفانه‌ها


تاریخ : چهارشنبه، 1 اردیبهشت، 1389


اول دفـتر بـه نــام ايـزد دانـا
صانع پــروردگار حــي تــوانــا
اكبر و اعظم خداي عالم و آدم

صورت خوب آفريد و سيرت زيبا

بار ديگر در اول ارديبهشت ماه مقدم استادان، سعدي‌پژوهان، شاعران و نويسندگان، دانشجويان و همة علاقه‌مندان به سعدي را در چهاردهمين نشست علمي يادروز سعدي گرامي مي‌داريم.
پس از اعلام دهة سعدي‌شناسي و گلگشت «در دوران و زندگي سعدي» و «بوستان» و «گلستان» استاد سخن، اينك به «سال غزل» رسيده‌ايم.
غزليات سعدي جايگاه ويژه‌اي در ميان سروده‌ها و نوشته‌هاي او دارد. اين غزل‌ها، تراوش روح بزرگ و شاعرانة متفكري‌ هستند كه بوستان و گلستان را آفريده است و در آن دو اثر با تكيه بر حكمت نظري و حكمت عملي به سير آفاق و انفس پرداخته و مي‌توان در غزل‌هايش حاصل تلفيق پرشگون نتايج نظري و عملي اين دو اثر را در قلمرو جمال و كمال به فراست دريافت.


«حركت شعر فارسي از حماسي به روايي و سرانجام به غِنايي در واقع نشانة حركت روحيه و ذوق قوم ايراني از اسطوره و افسانه به وصف واقعيت، احساس و عاطفة اجتماعي است».
زايش و رشد شعر غِنايي، مستلزم رشد فرهنگي جامعه است. جامعه‌اي كه به احساس و انديشة فردي احترام بگذارد و شاعر بتواند احساس خود را بي‌هيچ دغدغه‌اي بيان كند. سعدي هم‌زمان و يا پيش از ديگر شاعران هم‌عصرش در جهان توانسته بود كه در غزل، مكتب آفرين باشد، چنان كه اين مكتب تا امروز نيز پاييده است و پيرواني دارد.
ساختار شعر غِنايي در اوايل قرن ششم هجري (دوازدهم ميلادي) شكل گرفته است. از اين زمان‌ است كه حماسه‌سرايي و يا داستان‌هاي قهرماني جاي خود را به تدريج به شعر غِنايي و بيان احساسات و عواطف فردي مي‌دهد. رونق غزل در ايران با سنايي آغاز مي‌شود و با مولوي و سعدي و حافظ به اوج مي‌رسد.
غزل‌هاي سعدي نيز در قرن هفتم هجري (سيزدهم ميلادي)، در زماني سروده شده است كه پترارك در ايتاليا سُونِت مي‌سرود. به دليل ويژگي‌هاي انساني و فرديِ، درونماية شعر غِنايي، در كشورهاي مختلف با هم همخوان‌تر است تا آثار حماسي قومي.
غزل سعدي آميزة انگيزه و ساحت انديشه است. سبك او را «سهل و ممتنع» خوانده‌اند و معناي غزلش را برخي زودياب يافته‌اند، اما برخلاف اين باور، هنوز در تقسيم‌بندي غزل‌هاي سعدي اجماعي وجود ندارد.
استادان فروغي و يغمايي غزل‌هاي او را به دو بخش «موعظه و حكمت» و «مغازله و معاشقه» تقسيم مي‌كنند. برخي چون دشتي، پورنامداريان، شميسا و كاتوزيان آن را عاشقانه و با الهام از تقسيم‌بندي تاريخي اوج غزل عاشقانه مي‌دانند. برخي چون ضياء موحد آن را به عاشقانه، عارفانه و پندآموز تقسيم مي‌كنند و كساني چون دكتر حميديان آن را عارفانه، آشكارا عارفانه و آشكارا غيرعارفانه مي‌نامند.
اما همة اين تقسيم‌بندي‌ها بن مايه‌اي مشترك دارد و آن عشق است. اين پربسامدترين واژه در ادبيات فارسي كه به تنهايي بيش از 500 بار و با تركيبات عاشق و معشوق و محبوب و... نزديك به 1000 بار در غزليات سعدي تكرار شده است.
تفاوت نگاه سعدي‌پژوهان در تفسير اين عشق است و در اصلِ آن، به عنوان دغدغة اصلي در غزل و ديگر آثار سعدي ترديدي ندارند. شايد بتوان بر تقسيم‌بندي‌هاي گفته شده اين نظر را نيز افزود كه سعدي شاعر عشق و همة غزل‌هاي او «عاشقانه» است. گاهي اين عشق كاملاً زميني، ملموس، دريافتني و گاهي متعالي،  آرماني و آسماني است. از آن‌جا كه در اين فرصت امكان پرداختن گسترده به اين موضوع وجود ندارد، اجازه مي‌خواهم كه تفصيل بحث را به زماني ديگر وابگذارم و تنها به نكته‌اي كه نياز امروز جامعة ادبي و دانشجويان و علاقه‌مندان به آثار ماندگار و كهن زبان فارسي است اشاره كنم؛ بي‌شك بازخواني ادبيات كهن با خوانش‌هاي گوناگون و دريافت‌هاي گوناگون هم ضروري است و هم طبيعي.
در جهان امروز و براساس نظريه‌هاي نوين نقد ادبي اين نظريه به باور عمومي رسيده است كه «متن باز» را تنها مؤلف (نويسنده و شاعر) معني گذاري نمي‌كند؛ چرا كه پي بردن به نيت قطعي مؤلف نااستوار و خدشه‌پذير است.
و از سوي ديگر «خواندن كاري انفعالي و غيرخلّاق نيست و هر خواننده، نقشي اساسي در تعيين معناي متن، بازي مي‌كند» و به باوري «هيچ متني معناي مطلقي ندارد. معناي هر متن عارضي است، يعني تابعي است از فرهنگ حاكم بر زمان قرائت و نيز انديشه و توان خواننده.
در واقع برداشت نسبي هر يك از ما از متن مي‌تواند بخشي از حقيقت را در خود داشته باشد. بر اين اساس مي‌توان برداشت‌هاي گوناگون از شكل و درونماية غزل‌هاي سعدي را كه هر كس از نگاه خود يار او شده است، محترم شمرد و آن را به فال نيك گرفت.
سخن بيرون مگوي از عشق سعدي                   سخن عشق است و ديگر قال و قيل است






منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©