اصغر دادبه در نشست «بر خوان سعدی» با عنوان «خیال در آثار سعدی» گفت: در ادبیات فارسی کسی زیباتر و هنرمندانهتر از سعدی به مضمونپردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخته است.
هفتادمین نشست از سلسله نشستهای «بر خوان سعدی» توسط انجمن فرهنگ و ادب شیراز و با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس و مرکز سعدیشناسی در «سرای سخن» سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس برگزار شد.
در این نشست اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی، مدیر گروه ادبیات فارسی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و سعدیپژوه با موضوع «خیال در آثار سعدی» در زمینه فلسفه هنر به سخنرانی پرداخت.
او بر اساس غزل سعدی با مطلع «از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است / پیغام آشنا نفس روحپرور است» به بررسی «ذهنیتی» که عشق و معشوق برای شاعر پدید میآورد و اهمیت این ذهنیت پرداخت.
دادبه در مقدمه صحبت خود بیان کرد: در طرح فلسفی حکمای ما، هستی دایرهای و شامل دو مرحله قوس نزول و قوس صعود است. برای دریافت معنای درست اصطلاحات فلسفی مانند عقل، عشق و تجلی، باید در نظر داشت که در کدام یک از دو مرحله قوس نزول یا صعود قرار دارند. البته بیشتر کاربردها مربوط به قوس صعود و حوزه معرفتشناسی است، به این دلیل که عرفان معرفتشناسانه است. سهروردی فلسفه را عرفانی کرد و ابن عربی عرفان را فلسفی کرد و بعد از ابن عربی است که تمام این مضامین فلسفی وارد عرفان شدند.
او در ادامه بیان کرد: عشق در معنایی که من و شما به تجربه میفهمیم آن چیزی است که جنبه انسانشناسانه و معرفتشناسانه دارد. اما عشق امری فراطبیعی است برای امور فراطبیعی، یعنی هنر و عرفان. با این حال، نخستین گام در شناخت عشق از راه اندامهای حسی است «حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر / به سر نکوفته باشد در سرایی را». این اولین قدم در شناخت عشق است. شوریده شیرازی نیز این مضمون را به تصویر کشیده است؛ «دانم چو دیده دید دل از کف رود ولیک / نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را». اتفاقی که برای شکلگیری هنر باید رخ دهد، مرحله دوم عشق است، جایی که شما از طریق «ادراک حسی» دریافت خود را به یاد میآورید که قدما به آن «ادراک خیالی» میگفتهاند. چنانکه گفتهاند «العشق یزید بالتفکر والنظاره»؛ این یادآوری و تکرار آن سبب شکلگیری «ذهنیت» میشود و این ذهنیت «ادراک خیالی» است. همین ادراک خیالی است که موجب پدید آمدن «خیال» نسبت به هر چیز میشود؛ ادراک خیالی معشوق زیبا به «خیال معشوق» تبدیل میشود؛ «ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم / که خیال شکرینت سر و سیمای تو دارد».
دادبه در ادامه به بیان دو نگاه مثبت و منفی نسبت به خیال در رساله طیفالخیال سیدمرتضی (متکلم بزرگ قرن ۴ و ۵) پرداخت و با بررسی این دو وجه خیال در شعر سعدی گفت: اهمیت «خیال معشوق» به حدی است که از اهمیت خود معشوق نیز فراتر میرود. تمام تفاسیری که در فلسفه، به ویژه در آثار سهروردی، از خیال شده است و همچنین توضیح و تفسیر سیدمرتضی در اینباره، همگی برای بزرگی مانند سعدی مضمونآفرین است. جایی که از منظر مثبت به خیال نگاه میشود که تکلیف روشنی دارد مانند «خیال در همه عالم برفت و بازآمد / که از حضور تو خوشتر ندید جایی را»؛ اما هنر سعدی آنجاست که وجهی از خیال را که در نظر سیدمرتضی منفی است هنرمندانه به مضمونی ارزشمند و هنری تبدیل میکند؛ «مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال / در سرای نشاید بر آشنایان بست». در ادبیات فارسی کسی زیباتر و هنرمندانهتر از سعدی به مضمونپردازی بر اساس خیال معشوق نپرداخته است.
|