ایرانیان به عنوان مردمانی شیفته شعر شناخته میشوند، اما هر شاعری این بخت را نیافته که اثرش در تاروپود اندیشه و زندگی اجتماعی مردم ماندگار شود.
ایرانیان به عنوان مردمانی شیفته شعر شناخته میشوند، اما هر شاعری این بخت را نیافته که اثرش در تاروپود اندیشه و زندگی اجتماعی مردم ماندگار شود. سعدی یکی از خوشاقبالترین شاعران ایرانی است که آثارش را از اطفال دبستانی تا پیران خردمند از بر کردهاند و در بحث و جدل برای اثبات برتری ایدههای خود از آنها بهره میبرند، اما علاوه بر اینها سعدی شاعری است که چندین بیت از او در ستایش کار و تلاش اقتصادی در حافظه فارسیزبانان حک شده است. او با پشتوانه چه افکاری چنین سرودههایی را نگاشته است؟ چنین مفاهیمی در آثار سایر شاعران چه جایگاهی دارد؟ در آستانه روز سعدی این پرسشها را با کوروش کمالیسروستانی، سعدیشناس، مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس و رئیس مرکز سعدیشناسی مطرح کردهایم. او میگوید: «سعدی شاعر زندگی است. جامعه را میشناسد، معیشت و اقتصاد در آثارش جایگاه ویژهای دارد. به همین دلیل به عنوان نمونه بخش عمدهای از بوستان و گلستان در قالب گفتار، حکایت و جمله به طور مستقیم و غیرمستقیم به نهاد اقتصاد مربوط میشود.«
با توجه به اینکه فرهنگ نقشی اساسی در دستیابی جوامع به توسعه دارد، به نظر شما آیا میتوان گفت ادبیات فارسی و مضامین مطرحشده در آن میتواند در این زمینه تاثیر مثبت یا حتی منفی داشته باشد؟
اگر باور داشته باشیم که فرهنگ آمیزهای از شناخت، باور، اخلاق، هنر، قانون و سنت است که هر عضو جامعه آن را کسب و با آن زندگی میکند و توسعه فرهنگی، توسعه همه این فضیلتهاست و اگر معتقد باشیم که فرهنگ به ما هویت میبخشد، فرهنگ تمدنساز و عصاره تلاش آدمی است از هبوط تا کنون، و از سویی دیگر بر آن باشیم که با هر باوری به جهان بنگریم، تعالی، سعادت، آگاهی و خوشبختی انسان هدف غایی آفرینش است و ادبیات سرمنشأ خلق مفاهیمی از این دست است و ادبا در واقع عالمان و حکیمان و اندیشمندان دوران خود هستند که با آفرینش آثار ارزشمند، علاوه بر خلق اثری ادبی که در شکل با سنجههای معانی و بیان و معیارهای زبانشناسی و زیباشناسی قابل بررسی هستند، در درونمایه نیز نشاندهنده شرایط تاریخی، فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی آن دوران هستند، بیشک میتوان به این نتیجه رسید که ادبیات فارسی با توجه به گستره وسیعش نقشی اساسی در ارتقای توسعه فرهنگی مردمان دارد؛ چراکه ادبیات میتواند لذتآفرین باشد، از آن جهت که زیبا و والاست. لذت حاصله از زیبایی و والایی، نصیب روح آدمی میشود و منفعت مادی در آن متصور نیست؛ ادبیات ابزار انتقال دانش و آگاهی و تجربه است. ادبیات قادر است با ایجاد درنگ و تامل در روند عادی زندگی، پرسشهای هوشمندانهای درباره زندگی و هستی طرح کند و ارزشهای انسانی اصیل، همچون عشق و محبت را در شکلهای جاودانه به تصویر کشد. هر یک از این ویژگیها کافی است تا نقش مهم و غیرقابل انکار ادبیات را در امر توسعه فرهنگی به اثبات رساند.
با اهمیتی که ادبیات و بهویژه شعر از دیرباز در فرهنگ ایران داشته و دارد، به نظر شما آیا ایرانیان در زندگی اجتماعی، از شعر و ادبیات تاثیر پذیرفتهاند و میپذیرند؟
شعر و ادبیات اصولاً متعلق به قلمرو آگاهیهای برتر و والاترند و با شعور و احساس ژرف همراه و همریشه. در نزد اغلب ملتها، شعر موهبتی است آسمانی و یزدانی؛ الهامی است که الهه شعر به شاعران تلقین میکند. مولوی شاعران را «رسولان آفتاب» میخواند که رشحات و قطراتی از دریای حقیقت و صدق ملکوتی به عالم انسانی ارمغان میآورند: «چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی / / به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم» و از همین روست که قرنهاست شعر شاعرانی چون سعدی، حافظ و مولوی با افکار و عواطف مردمان رابطه برقرار میکند و حس ستایش را در آنها برمیانگیزد. این احساس از آن رو پدیدار میشود که مخاطب عظمت اندیشه شاعر را درمییابد و بدان ارج مینهد. از سویی دیگر با مراجعه به ضربالمثلهای رایج در زبان مردم که برخی از آنها وامگرفته از زبان شاعران و نویسندگان هستند، میتوان دریافت که تا چه میزان، شاعران و نویسندگان با اندیشه و کلام خود در زندگانی مردمان ساری و جاریاند؛ به عنوان مثال حضور نزدیک به 400 ضربالمثل رایج در فرهنگ شفاهی و زندگی ایرانی برآمده از گلستان سعدی، تنها نمونهای از این تاثیر است. چرا که گلستان سعدی دربرگیرنده مقتضیات فرهنگی و اجتماعی مردمانی است که در عصر سعدی میزیستهاند و هنوز هم بسیاری از خصلتها و ویژگیهای فردی و اجتماعی شخصیتهای آن برای انسان ایرانی امروز آشناست. بر این امر میتوان مبانی زیر را نیز افزود: تعداد ارجاعاتی که در زبان فارسی و خارجی به سخنان سعدی شده، میزان تاثیری که نویسندگان از شیوه نگارش وی در آثارش پذیرفتهاند؛ میزان تاثیرپذیری جامعه و فرهنگ عامه از این آثار در قالب ارسالالمثل و تمثیلها، تقلید از شیوه نگارش او در متون نظم و نثر، بهرهمندی مستقیم یا غیرمستقیم از مضامین کلام سعدی در انواع هنرها همچون نقاشی، خوشنویسی، آواز و موسیقی، نمایشنامه و... سعدی به عنوان یک حکیم شاعر به بنیادهای اجتماعی و بهویژه به نهادهای اقتصادی توجهی ویژه دارد. اگرچه اقتصاد آن روزگار بسیار ساده و روان است. با این حال نکات اصلی که سعدی درباره تولید، تخصص، برنامهریزی، قناعت و استواری در کار بیان میکند، همچنان پابرجاست.
آیا میتوان بخشی از ریشههای خلق و خو و عادات اجتماعی مردم را در ادبیات جستوجو کرد یا ادبیات خود آیینه اخلاق و عادات مردم است؟
بیشک شاعران و نویسندگان آیینه تمامنمای مسائل اجتماعیاند که دغدغهها و آمال و مطلوبهای مردمان را در قالب شعر و نثر، به زبانی روایی و کنایی به تصویر میکشند. آنان میکوشند تا دیدگاههای نوینی برای بِهزیستی در جوامع انسانی ارائه کنند، از وضعیت موجود اجتماعی و سیاسی انتقاد میکنند و میکوشند تا با گذر از اندیشههای رایج و سطحی، فرهنگ، بینش و هنر و اندیشه مردمان را ترقی بخشند. آنان بر آرمانهایی چون تعالی، مهرورزی، عدالت و برابری حقوق انسانی تاکید میکنند. به مصلحت عمومی میاندیشند، مشربها و بینشهای گوناگون را به محک آزمایش مینهند و بر اساس باورهای هر گروه در صدد عرضه شیوهای از زندگی توام با مسالمت و بِهزیستی و کمآزاری هستند. تعقل و تفکر را در امور جامعه، سیاست، فرهنگ و زندگانی روزمره وارد میکنند و در آرمانشهر خویش، مردمان جامعه را به سوی خواستهها و علایق آرمانی راستین در مقابل علایق روزمره و گذرا هدایت میکنند. آنها به شناخت مشکلات و تعارضات اصلی اجتماع پرداخته، راهحلهای بنیادینی که برگرفته از نواندیشی و علاقه ژرف به مردمان است، ارائه میکنند. عالمانه و صمیمانه به «دردشناسی» اجتماعی دست مییازند. پیوسته خواهان دگرگونی اجتماعیاند. شرایط موجود را با شرایط آرمانیای که در بینش و ذهن خود دارند، میسنجند، از درِ پند و اندرز برمیآیند، مردمان را به سویی هدایت میکنند که در جهانبینی آنها، شرایط مطلوبتری را برای زیستن فراهم میکند. به حقوق انسانی، عدالت، مسامحه، نوعدوستی و انسانیت میاندیشند و در علایق فکری و آرمانهای نظری خویش، این ویژگیها را برای مردمان جستوجو میکنند. در وصف اخلاقیات آدمیان به گونهای داد سخن داده که کاملاً با ذات انسان منطبق و همسان است، در کلامشان به دستگیری بینوایان و زیردستان و هدایت زبردستان میپردازند. از این روی، مردمان را به غالب صفات پسندیده انسانی ترغیب میکنند و اگر بتوانیم در جوامع انسانی ردپایی از این فضیلتها را بیابیم، بیشک ریشه در دانش و اندیشه ادیبان و خردورزان آن جامعه داشته که به طرق مختلف در زندگی مردمان رخنه کرده و نمود یافته است.
با توجه به اینکه سعدی شیرازی در چندین مورد از آثارش به صورت مستقیم مخاطبش را به کار و تلاش و به جان خریدن رنج کار توصیه میکند، آیا میتوان گفت شیخ اجل بیش از دیگران به اهمیت کار در پیشرفت و پیشبرد زندگی افراد و جامعه توجه داشته است؟ علت چیست؟
سعدی اندیشمندی است که در آثار برجسته خود به ویژه گلستان و بوستان، حکمت عملی را به شیوایی توصیف کرده و مصداقهای آن را به خوبی مورد بحث و بررسی قرار داده است. از جمله این مصادیق ترویج فرهنگ کار و تلاش است. سعدی در حکایات متعددی به این مقوله پرداخته، چنان که در این حکایت آورده است: «دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی باری این توانگر گفت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رهایی یابی که خردمندان گفتهاند نان خود خوردن و نشستن به که کمر شمشیر زرین به خدمت بستن.» پیداست که سعدی در این حکایت، جامعه را و مردمان اجتماع را هم به قناعت فرا میخواند و هم به خوردن نان از بازوی خود.
سعدی شاعر زندگی است. جامعه را میشناسد، معیشت و اقتصاد در آثارش جایگاه ویژهای دارد. به همین دلیل به عنوان نمونه بخش عمدهای از بوستان و گلستان در قالب گفتار، حکایت و جمله به طور مستقیم و غیرمستقیم به نهاد اقتصاد مربوط میشود. منظور از نهاد اقتصاد نهادی است که وظیفه تولید و توزیع و مصرف را بر عهده دارد. اقتصاد در عصر سعدی مبتنی است بر کشاورزی، دامداری و بازرگانی. سعدی هوشمندانه نه در جایگاه اقتصاددان یا برنامهنویس توسعه امروزی، بلکه به عنوان حکیمی آزاده و روشنبین، مشاغل مختلف پیشاصنعتی روزگار خود را به چالش و رامش کشیده است. شاغلانی که شما در «گلستان» میبینید، در عرصه تولید مانند معدنکار، چوپان، بوریاباف، باغبان و شتربان و شاغلان خدماتی مثل پیشهور، عطار، ملاح، مطرب، دوزنده، بزاز و بازرگان. البته در این میان صاحبان قدرت و حکومت مثل پادشاه، سلطان، امیر، وزیر، قاضی و محتسب نیز جایگاه خود را دارند. سعدی حکیمانه کوشیده است که با معرفی ویژگیهای هر یک از این شخصیتهای اجتماعی، آرمانهای انسانی را به آنها نشان دهد. وصف شاه، لشکر، رعیت یا از نگاه دیگر توانگران و درویشان، به گونهای ساده و روشن ساختار اجتماعی آن روزگار را در گلستان و بوستان نشان میدهند و سعدی در پی همزیستی و کمآزاری، مهربانی، قناعت، شجاعت، کار، تلاش، کوشش و روشنرایی است. به همین علت وقتی به هر کدام از ارکان نهاد اقتصاد از حکومت تا تولیدکننده و مصرفکننده میرسد، بهگونهای خاص با آنها صحبت میکند. مثلاً درباره حاکمان بیت «عبادت بهجز خدمت خلق نیست / / به تسبیح و سجاده و دلق نیست» کاملاً نگاه سعدی را منتقل میکند. یا در یکی از قصایدش به شکلی دقیقتر خطاب به حاکم زمان میگوید: «بس بگردید و بگردد روزگار / / دل به دنیا درنبندد هوشیار / / ای که دستت میرسد، کاری بکن / / پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار» از بخش دیگر جامعه مثلاً در حکایت معروف خارکن و حاتم طایی، بعد از گفتوگویی که حاتم با خارکن دارد، این نتیجه آمده است که: «هرکه نان از عمل خویش خورد / / منت حاتم طایی نبرد» یا در رابطه با حاکمان جایی که لازم است در این نهاد حکومتی و اقتصادی، سعدی برای تخصص در کار ارزشی خاص قائل است و آن را در پیوند با یکی از شغلهای تولیدی با حاکم در میان میگذارد: «ندهد هوشمند روشنرای / / به فرومایه کارهای خطیر / / بوریاباف اگر چه بافنده است / / نبرندش به کارگاه حریر» درباره بخش دیگری از اقتصاد که مربوط به مصرفکنندگانی است که با زندگی آن روزگار پیوند دارند و نه در گروه توانگران، که در گروه درویشان میگنجند، سعدی پیشنهاد اقتصادی دقیقی میکند: «چو دخلت نیست، خرج آهستهتر کن / / که میگویند ملاحان سرودی / / اگر باران به کوهستان نبارد / / به سالی دجله گردد خشکرودی» اینها همه نشاندهنده این است که سعدی به عنوان یک حکیم شاعر به بنیادهای اجتماعی و بهویژه به نهادهای اقتصادی توجهی ویژه دارد. اگرچه اقتصاد آن روزگار بسیار ساده و روان است. با این حال نکات اصلی که سعدی درباره تولید، تخصص، برنامهریزی، قناعت و استواری در کار بیان میکند، همچنان پابرجاست. هرچند تغییراتی رخ داده است؛ از نظر فرم، در دوره سعدی بوریابافی و خارکنی مطرح است و اساساً دوره پیشاصنعتی است، اما امروز با شکلگیری دوره صنعتی، امور پیچیده شده و قوانین اجتماعی شکل گرفته است. با مراجعه به ضربالمثلهای رایج در زبان مردم میتوان دریافت که تا چه میزان، شاعران و نویسندگان با اندیشه و کلام خود در زندگانی مردمان ساری و جاریاند؛ حضور نزدیک به ۴۰۰ ضربالمثل رایج در فرهنگ شفاهی و زندگی ایرانی برآمده از گلستان سعدی، تنها نمونهای از این تاثیر است.
سعدی در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم زمانه خود و قرنهای بعد چه تاثیری داشته است؟ بهویژه با توجه به اینکه تا همین اواخر «گلستان» و «بوستان» او از اولین منابع مطالعه هر طفلی بوده که به مکتب میرفته است.
گستردگی و تنوع آثار سعدی او را به سخنوری توانا و اندیشهورزی نامی تبدیل کرده و سلیقههای مختلف را به سوی خود جلب کرده است. حضور همیشگی سعدی در میان مردم و آمیزش او با گروههای مختلف اجتماع، کلام و بیان او را مورد اقبال همگان قرار داده، چنان که او را سخنگوی مردم میدانند. این حضور پیوسته تنها در محدوده جغرافیایی زبان پارسی نمانده و مرزهای بسیاری را درنوردیده است. سعدی در آثارش، آیینهای برای بازتاب احوال و اقوال مردمان اجتماع است. او به مدد عنصر مهم زبان، در اجتماع و احوال مردمان تصرف میکند، به زندگی و اندیشه آنها رخنه میکند و دغدغههای پیدا و پنهان آنها را در قالب آثارش آشکار میکند. گویی به زبان مردمان تبدیل میشود، آمال و آرزوهای آنان را انعکاس میدهد و ترجمان دردهای آنان میشود. و بدین ترتیب بر زوایای گوناگون زندگی آنان همچون تهذیب اخلاق فردی و اجتماعی، نوعدوستی، رعایت حقوق انسانی، کار و تلاش و اقتصاد تاثیر مینهد.
آیا میتوان گفت مضامین آثار بعضی شاعران فارسیزبان به صورت غیرمستقیم مخاطبان را به جدی نگرفتن زندگی و کار و تلاش اقتصادی و اجتماعی دعوت میکند و ادبیات هم در کاستیهای کاری و اقتصادی ایرانیان نقش دارد؟
اساساً نگاه به ادبیات از این منظر چندان علمی نیست. ادبیات بخشی از فرهنگ یک ملت است. شکلگیری و زاده شدن ادبیات در خلأ نیست. ادبیات برآمده از سجایایی است که انسانهای یک جامعه دارند. درواقع ادبا سعی میکنند یک دنیای آرمانی را بر اساس دنیایی که گاهی واقعی است بسازند. تازه اگر بعضی از آنها رئالیست نباشند که فقط واقعیت موجود را منتقل کنند. نباید باری بیش از حد به ادبیات منتقل کرد. ادبیات بیشتر پیوند روح انسان است. لذت متن است، رهایی است، توسعه مهربانی است، تبادل عشق است، نگاه به زندگی است. ادبیات برنامه توسعه نیست، ادبیات با انسانها و روح انسانها کار دارد، وقتی مردم پریشانند، وقتی شادند، وقتی آرمان دارند، وقتی زیر ظلم هستند، وقتی رهایی و آزادی میخواهند، بر اساس ضرورت، ادبیات به عنوان بخشی از فرهنگ به کمکشان میآید. ترویج ظلم، خشونت، بیکاری، تنپروری و تنبلی ضد ادبیات است. ادبیات چنین مضامینی را در بر نمیگیرد. آنچه در پسزمینه بعضی از این ایرادها هست این است که گاهی تصور میشود ادبیات عرفانی گاهی باعث شده ما به تقدیر تن دهیم، اختیار را کنار بگذاریم و جبر را تحمل کنیم. در حالی که واقعاً چنین نیست. حتی شاعرانی هم که درباره ادبیات عرفانی سخن میگویند، گاهی اوقات رابطه فردیشان با خدا یا حال و قال خودشان متفاوت است. در قرن ششم، هفتم و هشتم ادبیات بهگونهای مثل امروز، عمومی نبوده است. این طور نبوده که سعدی امروز در شیراز شعری بگوید و فردا شعرش در نیویورک تاثیر بگذارد. خبر حمله مغول تا به شیراز برسد، چند سال طول میکشد. به همین دلیل بعضی ایراد میگرفتند که چرا وقتی در خراسان مغولان ایرانیان را میکشتند، سعدی شعر عاشقانه میگفته است. میخواهم بگویم اصلاً چرا از ادبیات توقع بیش از حد داریم. آن بخشی هم که ادبیات به خصائل و فضیلتها میپردازد، کوشش را در مقابل بیکوششی و زیستن بهوده را در مقابل بیهودگی قرار میدهد، تنآسایی را مذموم میشمارد و درواقع فضیلت و رذیلت را به تصویر میکشد و فضیلتها را رشد میدهد. هیچ ادبیاتی نمیگوید تنپروری کنید، دزدی کنید، دروغ بگویید، کارهای خلاف اخلاق انجام دهید یا دشمنی کنید. کدام ادبیات چنین چیزی میگوید؟ اگر ادبیات وارد چنین وادیهایی میشد، ماندگار نمیشد. ماندگاری شاعران کلاسیک در جهان به این دلیل است که عنصرهای اصلی آرزوهای انسانی را فرازمانی و فرامکانی دیدهاند. به همین خاطر است که دغدغههای کلاسیکهای جهان تا امروز برقرار مانده و متون کلاسیکی مثل «گلستان» و «بوستان» سعدی در هر دوره خوانش جدیدی دارد. با اینکه متن تغییر نکرده، اما خوانندگان تغییر میکنند و همین تغییر برداشتهای مختلفی را میتواند به متن بدهد
......................
این مطلب در شماره 218 هفته نامه تجارت فردا به چاپ رسیده است
|