نشست تخصصي همایش آموزگار ادب، نکوداشت شیخ اجل، سعدی، بههمت معاونت فرهنگي جهاددانشگاهي فارس در شيراز برگزار شد. در اين نشست تخصصي، سعديشناسان و سعديپژوهان با ارايه مقالاتي به بيان ابعاد مختلف انديشههاي سعدي شيرازي، مستتر در آثارش، پرداختند. شاعران حاضر در این نشست نیز اشعاري در وصف شاعر بزرگ شیراز براي حضار قرائت كردند. نمايش كليپهايي درباره سعدي و برپايي نمايشگاه تايپوگرافي سعدي، از ديگر برنامههاي اين نشست بود.رئيس مركز سعديشناسي در این نشست گفت: سعدي مشروعيت حكومت را با تمام ساختارهاي استبدادي و شباني آن روزگار ايران به مردم ارجاع ميدهد.كوروش كماليسروستاني، با ارايه مقالهاي با عنوان معناگرايي در بوستان، تاكيد كرد: فقه و حكمت سياسي بر اساس قرآن و سنت در جرگه الهيات سياسي و اندرزنامهها و تاريخنامهها در جرگه ادبيات سياسي قرار ميگيرند و عرفان سياسي نيز كليد پيوند و نگاهي تساهلي بر اين دو منبع است.
اعتدال گرایی؛ ویژگی مکتب شیراز
كمالي گفت: بوستان یا سعدینامه، شاعرانهترین مثنوی حکمی-اخلاقی در ادب فارسی است. که در سال 655 هجری قمری در 4011 بیت در بحر متقارب هم وزن شاهنامه فردوسی سروده شده است. با آن که سعدی "گلستان" را خود نام نهاده است اما به نام این مثنوی که از آن با تعبیر "نامبُردار گنج" و "کاخ" یاد میکند اشارهای نکرده است. حکایتهای بوستان ظاهری ساده و بیانی هنرمندانه دارد و آکنده از صنایع بدیعی و شگردهای هنری است. استواری لفظ و روانی معنا از دیگر ویژگیهای بوستان است. بوستان را جلوهگاه حکمت عملی و اخلاقی میدانند و آن را تصویری از مدینه فاضله یا آرمان شهر سعدی میشمارند که در آن جهان و انسان چنان که باید باشد نه چنان که هست، وصف شده است. اما با توجه به 65 بیت آغازین بوستان وباب سوم آن که "در عشق و مستی و شور" و نیز برخی ابیات پراکنده در دیگر باب جلوههای ناب از حکمت نظری نیز در این اثر دیده میشود.
وي با تاكيد براينكه در اين سخنراني تنها از منظر معناشناسی به دو نمونه شاخص حکمت نظری و حکمت عملی در مقدمه بوستان و باب اول آن که "در عدل و تدبیر و رأی" است ميپردازد، معناشناسی را دانش بررسی و مطالعه معانی در زبان، تعريف و اضافه كرد: در شعر معناگرا، عنصر معنایی بر عنصر لفظی غلبه دارد. معنا فدای لفظ نمیشود و روانی و استواری، بر تکلف برتری مییابد.
كمالي با يادآور اينكه برخی بر این باورند که ادبیات کلاسیک ایران را میتوان بر اساس مکتبشناسی بومی به دو بخش تقسیم کرد، "مکتب معناگرایی" را داراي چند شاخه و اين شاخهها را شامل "معناگرایی ملی" که اوج آن فردوسی است، "معناگرایی عرفانی" که اوج آن مولانا است، "معناگرایی مذهبی" که اوج آن ناصرخسرو است، "معناگرایی اعتراضی" که اوج آن خیام است و "معناگرایی اخلاقی" که اوج آن سعدی است، بيان كرد.
اين سعديپژوه خاطرنشان كرد: در مقابل اين مكتب "مکتب صورتگرایی" قرار دارد كه آن هم سه شاخه دارد: "صورتگرايي خراساني" كه نماينده آن عنصري و منوچهري هستند "صورتگرايي آذربايجاني" كه نماينده آن نظامي و خاقاني هستند و "صورتگرايي هندي" كه نمايندگان برجسته آن صائب و بيدل هستند.
كمالي تاكيد كرد: با كمي تسامح ميتوان به اين بخشبندي "مكتب اعتدالگرايي" نيز افزود كه در واقع جمع بين صورت و متن را به خوبي سامان دادهاند و آن را ميتوان از ويژگيهاي "مكتب شيراز" دانست كه سعدي شيرازه بند و حافظ اوج آن است. نكته جالب توجه در اين ميان آنكه شاعران معناگرا دغدغه مردم و كشور را بيشتر از صورتگرايان داشتهاند. بهگونهاي كه اوج كار صورتگراياني در دولتهاي غيرايراني نظير غزنويان، سلجوقيان و بابريان هند بوده است.
اين استاد دانشگاه گفت: سعدي در 65بيت اول مقدمه بوستان از منظر خود به توصيف خداوند ميپردازد. او دلباخته پروردگار است و سر به ستايش و پرستش خدايي ميسايد كه قرآن كريم او را توصيف كرده است. ذاتي يكتا و بيهمتا، ازلي و ابدي، از همه عيبي منزه و از هر عيبي مبري. مهربان. با صفات جماليه و جلاليه و سعدي راوي صفتهاي جماليه كه مملو از لطف و عطوفت و رحمت است.
كمالي با اشاره به ابياتي از بوستان، وليكن خداوند بالا و پست / به عصيان در رِزق بركس نبست / اديم زمين، سفره عام اوست / براين خوان يغما چه دشمن چه دوست و ابياتي ديگر، خاطرنشان كرد: خداوند سعدي بخشنده، دستگير، خطابخش، پوزشپذير، عزيز، شفيق و رفيق است. تمام صفاتي كه سعدي به خداوند در منظومه الاهيات سياسي خويش ميدهد به قصد نزديكي به مردم به خداوند به عنوان يك الگوي مطلق و به قصد اصلاح اجتماعي است. به باور سعدي خداوند الگوي شاه است و شاه بايد از صفات او تقليد كند و خود را به صفات او بيارايد.
رئيس مركز سعديشناسي گفت: "سعدي به لحاظ نوشتار سياسي در اندرزنامهها و اخلاق سياسي دو سبك متفاوت دارد. سبك اول كه مبتني بر واقعگرايي است در گلستان ديده ميشود. او استبداد، جنگ، رضايت، تقدير و عرصه رام نشده و وحشي و بدوي سياست ايران را در گلستان خويش ترسيم ميكند. در گلستان پادشاه با اشارت جان انسانها را ميگيرد. و سعدي در باب نزديكي به قدرت و اندرزدادن به پادشاه ميگويد "نصيحت پادشاهان كردن كسي را مسلم بود كه بيم سر ندارد و يا اميد زر و ياد در جايي ديگر ميسرايد: خلاف رأي سلطان رأي جستن / به خون خويش بايد دست شستن / اگر خود روز را گويد شبست اين / به بايد گفتن انك ماه و پروين
كمالي ادامه داد: سبك دوم اندرزنامههاي عرفاني سعدي، گونهاي آرمانگرايي و ترسيم سازههاي معناگرا در حكومت است كه در بوستان سعدي به نظم آمده است. بوستان سعدي به لحاظ چينش سامانه قدرت در ادبيات سياسي دنيا در آن روزگار كمنظير است. "اندرزهاي عرفاني سعدي نه مثل خواجه نظامالملك دغدغه قدرت حاكمه را دارد و نه چون ماكياول دغدغه وحدت ملي كشور، بلكه او مصلحت و خرد را براي مردم و در جهت رام كردن قدرت قبيلهاي به كار ميبرد."
سعدي مشروعيت حكومت را به مردم ارجاع ميدهد
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: در يك تقسيمبندي كلي ميتوان ميراث انديشه سياسي ايران را در آن روزگاران در دو منبع اصلي ديد. يكي الاهيات كه منشاء اسلامي و ادبيات كه منشاء ايراني دارد. فقه و حكمت سياسي بر اساس قرآن و سنت در جرگه الهيات سياسي و اندرزنامهها و تاريخنامهها در جرگه ادبيات سياسي قرار ميگيرند. و عرفان سياسي نيز كليد پيوند و نگاهي تساهلي بر اين دو منبع است.
كمالي گفت: سعدي با روشنبيني خردورزانه در بوستان و گلستان روايتي از مشروعيت حكومت باز ميگويد كه در آن روزگار در ادبيات سياسي ايران و جهان كمتر ديده شده است. سعدي مشروعيت حكومت را با تمام ساختارهاي استبدادي و شباني آن روزگار ايران به مردم ارجاع ميدهد.
بوستان؛ تبلور انديشههاي خردگرايانه طبقه متوسط
كمالي بوستان سعدي را تبلور انديشههاي خردگرايانه طبقه متوسط آن روزگار دانست كه غايتش رام كردن قدرت وحشي به نفع مردم است با اشاره به برخي اندرزهاي سعدي به پادشاهان، گفت: سعدي در الاهيات سياسي خود معتقد به شريعت و طريقت راستين است و از زهد دروغين و ريا بيزار؛ "طريقت بجز خدمت خلق نيست / به تسبيح و سجاده و دلق نيست.
اين سعديپژوه، شيخ اجل را روشنبيني خردگرا و شاعري مصلح و هوشمند برشمرد كه اين توان و تأثير خود را از طمع گسستن به قدرت و ثروت به دست آورده است، و گفت: تحليل معنايي و محتوايي بوستان نشان ميدهد كه عقلانيت سياسي منحصر در الگوهاي غربي نيست. سعدي با آفرينش بوستان و گلستان نشان داد كه هستههاي اصلي انديشههاي تجددخواهانه در خردگرايان قرن هفتم وجود داشته است و با توجه به ويژگيهاي فرهنگي و انديشگي ايران زمين، تجدد ايران در گرو بازخواني دقيق و نقادانه متوني چون بوستان و گلستان است.
بی توجهی به افكار سعدي در متون و كتابهاي درسي
رئيس جهاددانشگاهي استان فارس هم در این برنامه با ابراز تاسف از ناشناس بودن ابعاد شخصيتي مفاخري همچون سعدي، گفت: نبايد تنها به برپايي بزرگداشت براي انسانهاي همچون سعدي، اكتفا كرد.
به گزارش ایسنا رستگار گفت: سعدي از بزرگترين سخنسرايان جهان است كه هم در نظم و هم در نثر آثار ماندگاري از او برجا مانده است.
وی اضافه كرد: آوازه اين شاعر گرانسنگ كه در آثارش عمدتا به بيان ويژگيهاي الهي، انساني و اخلاقي پرداخته، در مرزهاي ايران، كشورهاي فارسي زبان و اسلامي محدود و محصور نشد، بلكه امروز در سراسر جهان، آثار او يا حداقل بخشهايي از آثار او به زبانهاي مختلف ترجمه و منتشر شده است.
وي يكي از ويژگيهاي سعدي را ارزش قائل شدن او براي انسان بعنوان اشرف مخلوقات دانست و گفت: آثار اين اديب سخندان همه گروههاي جامعه را در بر گرفته، از پادشاه تا گدا، از مكلا تا روحاني، از اهل صداقت تا اهل نفاق و ... همه و همه را در نظر داشته و خصوصيتهاي آنان در آثارش مستتر است.
رستگار با بيان اينكه سعدي با الفاظي زيبا و بشكلي هنرمندانه، سنتها و ديدگاههاي مختلف را بيان كرده و درسهاي بسياري به انسان ميآموزد، خاطرنشان كرد: متاسفانه در سالهاي اخير اقبال كمي به آثار سعدي خصوصا در نسل جوان ديده ميشود.
وي يكي از دلايل اين مشكل را كمتوجهي به معرفي دقيق و صحيح انديشهها و افكار سعدي در متون و كتابهاي درسي دورههاي مختلف تحصيلي در مدارس و دانشگاهها عنوان و اضافه كرد: شايد امروز وقت آن باشد كه سعديشناسان و سعدي پژوهان خبره، حضور بيشتر و كاملتري در جامعه داشته و به تدوين و تبيين انديشههاي آن انديشمند، خصوصا براي نسل جوان، بپردازند.
انديشههاي اخلاقي بارزترين خصيصه آثار سعدي
معاون فرهنگي جهاددانشگاهي فارس تاكيد كرد: آنچه در آثار سعدي بيش از هرچيز ديگر رخ مينمايد، انديشههاي اخلاقي او است.
دكترمحمدرضا خالصي در نشست تخصصي همايش آموزگار ادب، با ارايه مقالهاي تحت عنوان "بررسي تطبيقي اخلاق از ديدگاه كانت و سعدي" به بررسي زواياي مختلف موضوع پرداخت.
وي گفت: سعدي شاعر است، او نه فيلسوف است و نه متكلم،نه فقيه است و نه مُحدِّث و نه نظريه پرداز و تئوريسين انديشههاي صوفيانه؛ او شاعر است و شعر نيز گونه ها و اَشكال و انواعي دارد و از قضا او در همۀ انواع ادبي نه تنها استاد بلامنازع است كه مبدعي است خَلاق كه در همۀ اريكه هاي سخن بر صدر نشسته است؛ و از ميان انواع ادبي، شعرِ تعليمي كه از مهمترين كاركردهاي ادب پارسي است بسياري از شاعران خرد گرا را به خود مشغول كرده و طُرفه آن كه اين قِسم از ادب، گستردهترين و دراز آهنگترين نوع ادب پارسي را نيز شامل مي شود.
خالصي اضافه كرد: محققان بر اين باورند كه ادب تعليمي پارسي از مشابهان خود در ادبِ تازي و اروپايي وسيعتر و پُر و پيمانتر است و گوئي ادبيات ايران، بي آن، بي روح و جان است و خوانندگانِ ادب پارسي نيز با چنين ويژگي ادبي خو گرفتهاند. بي هيچ ترديد سعدي بر چكاد اين نوع چكامه جاي دارد، او را ميتوان بزرگترين و مُتنفذترين معلم اخلاق عملي اين سرزمين دانست .هرچند سعدي با هر معيار و مقياس و ميزاني جايگاهي بي همتا در ادب فارسي دارد و اصالت و جَزالت سخن و عُذوبت بيان و غزارت آثار و گسترۀ نفوذ كلامش را با هيچ شاعري جز همشهري فرازمندش حافظ نمي توان سنجيد؛ اما آنچه در آثار او بيش از هر چيز ديگررُخ مي نمايد و جلوه گري مي كند انديشههاي اخلاقي اوست، نه فقط براي ما فارسي زبانان كه اديبان ديگر سرزمينها نيز شيفتۀ اين ويژگي بارز سعدي هستند .
او اضافه كرد: افكار اخلاقي سعدي تنها به اشعار تعليمياش ختم نميشود و در جاي جاي آثارش بروز و ظهور دارد حتي اشعار غنايي او هم خالي از اين لطيفه نيست .از سوي ديگر آموختههاي مَدرَسي سعدي در نظاميۀ بغداد و نفوذ بسيارِانديشههاي امام ابوحامدِ غزالي بر او كه سعدي، نامش را والاتر و بالاتر از ديگر انديشمندان و متفكران و با لقبِ امام مُرشد آورده غير قابل كتمان است. سعدي هرچند با فاصله اي نزديك به يك قرن ونيم از ابو حامد، به نظاميۀ بغداد، پا نهاد، اما هنوز، نظاميه از نفوذ و تأثير ابوحامد خالي نبود و آثارش همچون گذشته در مجامع علمي، ميان طلاب و دانش پژوهان زبانزد بود و از مراجع بيرقيب آنان محسوب ميشد.
خالصي گفت: اين دانش پژوه جوان فارسي، با آن همه ذوق و استعداد و نبوغ خدادادي چگونه مي توانست مجذوبِ عذوبت بيان و جزالت اسلوب و استحكام فكر و قوّت تحليل و جسارت نقد و طهارت ضمير غزالي نشود. سعدي تا آخر عمر تحت تأثير آثار غزالي، ماند؛ نگارنده در جاي ديگر مفضل بدين مهم پرداخته است. همين مسائل است كه سعدي را از ديگر شاعران تعليمي سراي ما كه كم هم نيستند جدا ميكند و او را چون تافته اي جدا بافته متمايز مي سازد.
معاون فرهنگي جهاددانشگاهي فارس گفت: بر اساس نزديكي انديشۀ سعدي با غزالي و آموزه هاي ديني و فكري مَدرَسي او كه از خلال آثارش مشهود است به تبيين و تشريح نظام اخلاقي او پرداخت؛ و با كمي تساهل و تسامُح با ديگر مكاتيب اخلاقي به مقايسه نشست و اين مَقال بر اين اساس، سامان يافته و شكل گرفته است
خالصي در بخشي از سخنان خود به تشريح اخلاق فضيلت و اخلاق فضيلت ديني پرداخت و گفت: غايتي كه در اخلاق فضيلت ارسطويي به عنوان خير نهايي يا Eudaimonia اودايمونيا (سعادت) مطرح ميشود و بر اساس دو مؤلفه "فضيلت" و "فعاليت" تعريف ميشود.
او اضافه كرد: پس، ذاتي بودن ارزش فضايل و مُقدم بودن فضيلت، بر قواعد اخلاقي را ميتوان از مهمترين ويژگيهاي اخلاقِ فضيلت دانست؛ ارسطو فضيلت را به ميانگين دو حد افراط و تفريط تعريف ميكند و از اين دو حد به رذيلت تعبير ميكند، مشهورترين تمايزِ ميان اخلاق فضيلت و ديگر مكاتبِ اخلاقي اين است كه اين اخلاق بر فضيلت و مَنِش اخلاقي (Moral Character) تأكيد دارد.
اين پژوهشگر در ادامه سخنش افزود: اخلاق فضيلتِ ديني كه مُنبعث از اخلاق فضيلت اما بر اساس معيارهاي ديني است، در انديشۀ مسيحي و اسلامي شكل گرفت و از همان ابتداي فلسفه اسلامي، ميان مسلمانان جاي خود را باز كرد. فلاسفه و انديشمندان اسلامي عمدتاً به تعيين و تعريف اقسام فضايل اخلاقي و غيراخلاقي پرداختند، اين توجه بيشتر ناشي از انگيزههاي تربيتي آنها بود كه باورهاي ديني آنان را به هسمويي اخلاق و دين و جدايي ناپذيري اين دو از هم پيش ميراند آنها با اينكه تعريف ارسطويي از فضيلت را ميپذيرفتند اما با توجه به ديدگاهِ غايت گرايانۀ خود و تفسيرغايت ديني اين فضايل را وسيلهاي براي نيل به سعادت اخروي تعريف كردند.
خالصي گفت: آنان بر اين باور بودند كه فضايل ِ اخلاقي مايۀ نجات و رستگاري انسان و رسانندۀ او به سعادت جاويد است و رذايل اخلاقي مايۀ شقاوت هميشگي وي است؛ پس تزكيۀ نفس از رذايل و آراستن آن به فضايل را از مهمترين واجبات برشمردند و دست يافتن به سعادت حقيقي را بدون آن محال دانستند.
وي ادامه داد: از ميان انديشمندان مسلمان كه به اخلاق فضيلت ديني پرداختند امام محمد غزالي را ميشود بيش از ديگران در تبيين و توضيح و تشريح اخلاق ديني، فعال و مؤثر و نقش پرداز دانست؛ او در كتاب مهم خود احياء علوم الدين خصوصاً و در ديگر كتابهايش عموماً به اخلاق ديني توجه نمود وبه شكلي گسترش اخلاق ديني ترجيع بند فكري او شد. ميتوان به ضرس قاطع گفت كه ابوحامد بيشترين تأثير را بر سعدي در زمينۀ ارائۀ اخلاق فضيلت ديني گذاشته است و براي شناخت روش فكري شيخ در اخلاق، ناچار به شناخت انديشههاي او حتي به صورتي گذرائيم.
نويسنده كتاب معرفت شناسي غزالي سپس به واكاوي انديشه هاي امام محمد غزالي در زمينه اخلاق فضيلت ديني پرداخت و تصريح كرد: از ديدگاه غزالي هنگامي كه نيروي تفكر، تهذيب و پاك شود، حكمتي از آن حاصل ميشود كه ميتوان به وسيلۀ آن، حق و باطل در اعتقادات، صدق و كذب در مَقال و زشت و زيبا در افعال را تشخيص داد و راه خود را انتخاب كرد.
نويسنده كتاب حنجره اي براي هميشه سپس به ويژگيهاي انديشۀ سعدي در زمينه اخلاق فضيلت ديني پرداخت و گفت: در اندیشۀ سعدی، هدف از اخلاقیّات و طرح آن، سعادت اخروی است و اساساً نزول قرآن مجید را برای این منظور می داند. "مراد، از نزول قرآن، تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب" و فضیلت اخلاقی جز با شریعت محمدی (ص) به دست نمی آید: مپندار، سعدی که راهِ صفا / توان رفت جز از پی مصطفی
خالصي اضافه كرد: بر این اساس، در سپهر اندیشۀ اخلاقی سعدی، ما با نظام اخلاقی غایت گرایانه ای مواجه ایم که در آن، عملی خوب است که منجر به سعادت اخروی شود؛ و دیگر آنکه پرورش فضایل و ملکات نفسانی، تنها برای نیل به این سعادت صورت می پذیرد و شکل می یابد.
بهاعتقاد اين استاددانشگاه: اخلاقیّات در اندیشۀ سعدی همانند غزالی، از مبارزه با نفس شروع می شود، سعدی نیز چون غزالی راه تسلط بر نفس را پناه بردن به عقل می داند: هوی و هوس را نماند ستیز / چو بینند سر پنجۀ عقل تیز
معاون جهاددانشگاهي فارس گفت: سعدی بر این باور است که میان عقل و شرع نه تنها هیچ ستیزی نیست، بلکه هر دو بر یک موضع و یک مأوا قرار دادند. اما با همه این اوصاف، عقل بی عنایاتِ حق و الطافِ حق، هیچ کاره است و طی طریق این راهِ سخت تنها به عنایاتِ خداوند، بسته است که بی امداد و عنایت او، وصول به سر منزل نهایی تربیت اخلاقی میسور نیست. پس از صدارت عقل بر نفس و همراهی توفیق الهی، اعتدال شکل میگیرد.
خالصي اضافه كرد: سعدی چون همۀ آنان که در اخلاق فضیلت مدار گام می زنند، از الگوها و اسوه های اخلاقی بهره می بَرد. یعنی کسانی که در پرورش و هدایت مَلکات درونی خود موفق بوده و اعمال آنها برخاسته از فضایل درونی است، را چون دیگر اخلاقیون فضیلت مدار بر صدر می نشاند و قدر می نهد.
اين سعديپژوه سپس به تشريح اخلاق وظيفه گراي كانت پرداخت و گفت: اخلاقِ مبتني بر تكليف كانت، يكي از مهمترين گامهاي اخلاقي ـ فلسفي در جهان امروز محسوب مي شود ، او اين منظومۀ فكري را برپايه اصالتِ عقل استوار ساخته ؛ اخلاق رواقيون، مالبرانش، لايب نيتس، شو پنهاور و بسياري ديگر، ناشي از دستگاه ما بعدالطبيعهاي آنها ترسيم شده است آنها اخلاق را از دين استنتاج ميكردند اما كانت اخلاق را مستقل از دين و متافيزيك بنا نهاد و در فلسفۀ او، اين متافيزيك و دين هستند كه برپايۀ اخلاق قرار ميگيرند.
به گفته خالصي: كانت عقل 18 را عاليترين قوه نفس و معرفت عقلاني را بالاترين مرحلۀ شناخت، به شمار ميآورد. كانت در مورد عقل ميگويد كه سرچشمۀ تمام عناصر و مبادي پيشين و فاعل شناخت [يعني ماده و روش شناخت، نه صرفاً ابزار شناخت] تلقي ميشود و دو جنبۀ نظري و عملي دارد. كانت با تعيين محدوديتهاي عقل نظري، توجهاي شايان به عقل عملي نمود.
او اضافه كرد: در انديشۀ كانت عقل از هرچيزي مقدستر است و بهترين معيار براي شناخت و دريافت حقيقت شمرده ميشود. او در پايان مقالۀ روشنگري مينويسد: «عقل از هرچيز مقدستر و تنها سنگ مِحَك هر نوع حقيقت است. اما مركز ثقل فلسفۀ كانت (در حوزه انسان شناسي) عقل عملي است، عقلي كه مجهز به اراده يا به تعبيري ارادۀ معقول ميباشد. كانت، حقيقت انسان را اراده ميداند و شأن و كرامت آدمي را به آن چيزي كه ميخواهد، مرتبط ميكند.
اين استاد دانشگاه سپس به تشريح پديدارها و ناپديدارها در فلسفه كانت اشاره و اضافه كرد: نكتهاي، در فلسفه كانت براي مبحثِ ما راهگشاست و بايد به آن اشارتي هرچند كوتاه داشته باشيم؛ تقسيم بندي او دربارۀ پديدارها (Appearances) و ناپديدارها است كه در اين تقسيم بندي ميتوان جايگاه انسان و ارتباط او با اخلاق و دين را روشن كرد. كانت عالم هستي را به دو پاره؛ عالم پديدار و تجربه و عالم ناپديدار و اشياء في نفسه (Thingsin –themselves) تقسيم ميكند؛ عالم پديدار، همان عالم حس، تجربه و مادۀ محسوس است و در مقابل، عالم ناپديدار را معقولات و امور مُجرّد تشكيل ميدهند.
خالصي گفت: در ذهن و زبان كانت، مسائل ماوراء الطبيعي در زُمرۀ ناپديدارها قرار ميگيرند و عقل نظري با قواي شناسايي حس و فهم خود، توانِ پرداختن به آنها و يافتن پاسخ مناسب براي اينگونه مسائل را ندارد. از اين رو كانت، كل فسلفۀ اخلاقي خود را عنوان عقل عملي ميدهد كه اساس آن، اراده آزاد و تكليف اخلاقي انسان است.
وي اضافه كرد: كانت، در فلسفۀ اخلاقِ خود بر وجود ارادۀ نيك و تكليف و تمايل به قانون به طور في نفسه در انسان تأكيد فراوان دارد؛ يعني در تفكر او، ارادۀ نيك، يگانه، خير مطلق و بدون قيد و شرط است.
اين استاددانشگاه خاطرنشان كرد: كانت، سپس به مفهوم تكليف ميپردازد و آن را صفت اساسي آگاهي اخلاقي برميشمرد و بر آن است كه ارادهاي كه براي انجام دادن تكليف، عمل مي كند، ارادۀ خير است پس ارادۀ نيك آن ارادهاي است كه براي انجام دادن تكليف عمل ميكند. كانت، پس از طرح اين مسأله به بروزو ظهورِ دين در جامعه ميپردازد و آن را در دو شكل دين كليسايي و دين اخلاقي ناب بررسي ميكند.
خالصي در بخشي از سخنانش به تشريح دين از ديدگاه كانت پرداخت و سپس با مقايسه اخلاق فضليت گراي سعدي و اخلاق وظيفه گراي كانت، گفت: سعدي و كانت، هردو براي عقل شأني ويژه قائل هستند و تمايز انسان با ديگر موجودات را در داشتن عقل ميدانندوهردو، نخستين مشخصۀ انساني را عقل مي شناسند. سعدي همواره به شأن الهي عقل توجه دارد و كانت به شأن انساني آن؛ عقل در ديدگاه سعدي يك وديعه و آيت الهي در انسان است اما كانت از استقلال و خودبنيادي عقل سخن مي گويد، اما هردو عقل را تقديس مي كنند و آن را عنصري الهي مي دانند كه در جهان طبيعت در وجود انسان تعبيه شده است.
او ادامه داد: سعدي، شأن عقل نظري را بر اساس آموزه هاي انديشمندان اسلامي پيش از خود در ارتباط با عوامل متعالي و غير انساني جست و جو مي كند در حالي كه شأن عقل را كانت در بخش عملي آن يعني ارادۀ معقول مي جويد. هر دو در مبحث عقل نظري و محدوديت هاي آن براي شناخت مابعد الطبيعه همداستان و همراه اند.
نويسنده كتاب "نقش از مستي و مستوري" يادآور شد: كانت بر اين باوراست كه عقل چيزي نيست جز تجلي الوهيت؛ و سعدي نيز عقل را به سبب اتصالش به عالم اعلي تقديس مي كند و آن را وديعۀ الهي مي شمرد.
او تاكيد كرد: كانت و سعدي هر دو معتقدند كه انسانيت از مو جوديت الهي نشئت گرفته است؛ سعدي آدمي را جانشين خدا مي داند و كانت جايگزين خدا. سعدي شأن انساني انسان را مرتبط با شأن الهي او تعريف مي كند و معتقد است كه شأن انساني انسان، همواره در ارتباط با شأن الهي او معنا مي يابد به همين دليل انسان، در ذهن و زبان او خليفۀ خدا ديده مي شود. انسان در اين نگاه، رويي به حق دارد و رويي به خلق او جامع صفات مستخلف عنه و مثال باري در ذات، صفت و فعل است. اما در نگاه كانت، شأن جانشيني و خلافت انسان به شأن جايگزيني تغيير معنا مي دهد. هر دو معتقدند كه اصلِ آدمي پاك آفريده شده است.
خالصي گفت: سعدي به انسان آرماني مي انديشد و كانت به انسان چون شهروند اخلاقي زمين. هرچند هر دو انسان را فراتر از انسان طبيعي و حسي مي نگرند و به غايتمندي انسان معتقد ند. انسان سعدي مخلوقي است كه هرچند غايت ساير مخلوقات و موجودات است اما خود غايت بالذات نيست، ولي انسان كانت في نفسه غايت است و غايت قصواي خويش محسوب ميشود.
وي ادامه داد: هردو انسان را داير مدار هستي مي دانند انسان مداري سعدي تنها با خدا محوري شكل مي گيرد و احترام و تكريم انسان نيز جز در اين اتصال معنا نمي يابد در حالي كه در فلسفۀ كانت بر ارزش في نفسه انسان و استقلال او از هر عامل غير انساني خود قانون گذاري و خود غايتمندي استوار است و تعالي انسان در خودِ اخلاقي او متجلي مي شود نه در خودِ الهي او. و از همين راه مسأله دو وجهي بودن آدمي را مطرح كردهاند كه بشر ممزوجي از خاك و افلاك و خير و شر است.
خالصي با يادآوري اينكه مسأله اختيار و ارادۀ انساني از ديگر مقولاتي است كه در انديشۀ اين دو بزرگ مي توان بدان پرداخت، تاكيد كرد: آنچه در فلسفۀ كانت بيش از هر چيز ديگري بدان پرداخته شده است مبحث ارادۀ آزاد است، يعني توانائي انسان در تعيين اعمالش. ارادۀ آزاد از ديدگاه كانت، توانايي يا قدرت ذهن آدمي در گزينش شيوۀ عملي يا تصميمگيري است بي آنكه فرد مقيد و محدود به علل، ضرورت و يا چيز ديگري باشد.
به گفته خالصي خودمختاري (َAutonomy) و آزادي انسان از اساسيترين پايههاي نظام اخلاقي كانت است و در انديشۀ شيخ، اختيار چنين رقم نميخورد. سعدي كه متأثر از تفكر كسب اشعري است، اختيار انسانها را به شكلي دگر ميبيند.
اين استاددانشگاه با بيان اينكه سعدي و غزالي هردو نقش ارادۀ آدمي را در كسب فضايل كتمان نميكنند و بر آن اصرار دارند و اراده را مرز ميان آدمي و جانوران ميدانند، خاطرنشان كرد: سعدي بر آن است كه اگر نقش ارادي انسان را از صحنه انديشه حذف كنيم، كاركرد دين و هدايتِ بشر و ارسال رُسُل به جهتِ ترغيب و تشويق به انجام خيرات بي فايدت خواهد بود و خوب ميداند اگر حكم جبر را بپذيرد همه بناي اخلاقي و اين همه نقش كه بر اين بوم زده است.
وي يكي ديگر از نكاتي كه موجب تمايز انديشههاي كانت و سعدي ميشود را مسئله عنايت خداوند دانست و گفت: آنچه كانت ميگويد اين است كه آدمي به سعي خويش و تنها به سعي خويش به اخلاقيّات نايل ميآيد و شاهد فضايل را به آغوش ميكشد. سخن كانت اين است كه «خداوند به آدمي فرموده به دنيا آي كه تمايل خير را به تو ارزاني داشتهام. بر توست كه آن را بپروراني، كه خوشبختي و بدبختي تو تنها به خودت بستگي دارد. هرچند شيخ، نيز در بعضي از فرازهاي آثارش همين موضوع را بيان ميكند.
خالصي گفت: اما بايد دانست از همان زمان كه اخلاقِ ارسطوئي وارد تفكرِ اسلامي شد فيلسوفان و متفكران مسلمان، خلاف ارسطو كه ميگفت آدمي با سعي خويش به فضايل اخلاقي دست مييابد، كساني چون ابن مسكويه، ميگفتند: فضائل اخلاقي هرچند با سعي و تلاش و جدّيت به دست ميآيد اما و اما شرط لازمِ آن عنايت خداوند است، تا توفيق در تربيت اخلاقي از جانب او رفيق راه نشود رسيدن به مقصد، تضمين نميگردد.
وي با اشاره به باورهاي مشترك غزالي و سعدي در خصوص اينكه بدون توفيق الهي هيچ يك از فضايل انساني كسب نميشود، تمايز ديگر سعدي و كانت را، وظيفه مدارانه دانست و با بيان اينكه اين اساس عقيدۀ كانت را تشكيل ميدهد، گفت: كانت بر اين باور است هنگامي كه آزادي، بنيان كردار اخلاقي قرار ميگيرد، هر امري كه اين آزادي را محدود كند در حكم عاملي است غير اخلاقي و نابود كنندۀ اخلاق. او از اين عوامل تحت عنوان دگر آئيني يا دگر پيروي نام ميبرد. پس تربيت اخلاقي كانت بر اين معيار، وظيفه مداراست و فرد به دليل پيروي از خِرَد كه خاستگاه وجدان اخلاقي است احساس وظيفه و تكليف ميكند و بدون هيچگونه الزام و اجبار بيروني اقدام به انجام دادن فعل اخلاقي ميكند. اما در نگاه سعدي هرچند اخلاق بايد ملكۀ دروني شود و خود جوش انجام گيرد اما شيخ براي تهييج و تشحيذ مخاطب و تشويق و ترغيب او به فضايل بر تمام جوانبِ زيستي آدمي انگشت ميگذارد و انگيزههاي مختلف او را تحريك ميكند تا به سمتِ فضايل روي آورد.
خالصي با بيان اينكه تمايز مهم سعدي با كانت درنگاه آن دو به دين نهفته است، يادآور شد: كانت دين را چنين تعريف ميكند "دين به نحو درون ذهني عبارت است از شناخت تمام تكاليف به عنوان احكام الهي" از سوي ديگر كانت، دين را روحِ خدا كه ما را به كلِ حقيقت هدايت ميكند ميداند.
وي ادامه داد: كانت، در يك تقسيم بندي، دين را به "عبادي ـ وحياني" و "طبيعي ـعقلاني" تقسيم ميكند. در ديدِ او دين عبادي (Gottesdienstlichen) فاقد ارزش است. او تقرّب به خدا را نيز از طريق اعمال عبادي و انجام تشريفات ديني، نوعي بت پرستي و جادو ميداند.
خالصي سپس تصريح كرد: دين در انديشۀ سعدي جايگاه ويژهاي داشته و او دستورالعملهاي ديني را تنها راه رسيدن به سعادت اخروي ميداند، دين سعدي به شكلي دين شهودي است، همان كه شلاير ماخر از آن در نقد دين كانتي استفاده كرده است. البته سعدي دين مقلدانه را نميپذيرد: "عبادت به تقليد گمراهي است". و دين را با شناخت و آگاهي توأم ميداند: "خنك رهروي را كه آگاهي است". و يا: "رونده بيمعرفت مرغِ بي پر است". اما دين او عقلاني نيست به وسيلۀ قلب شناخته ميشود و يقين حاصل ميكند.
خالصي سپس به تشابهات سعدي و كانت در تربيت اخلاقي پرداخت و گفت: بخش ديگري كه ميتواند انديشههاي سعدي و كانت را بيش از بيش به هم نزديك كند مسأله تربيت اخلاقي (Moral Education) است. كانت تعليم و تربيت را كاملاً امري اخلاقي ميداند كه بيتمسك به آن تعليم و تربيت نامفهوم و عقيم خواهد ماند.
او گفت: كانت براي تعليم و تربيت منزلتي رفيع قائل است؛ از منظر او انسان تنها به واسطۀ تعليم و تربيت است كه ميتواند انسان شود. او ميگويد: آدمي چيزي جز آنچه تربيت از او ميسازد، نيست. كانت معتقد است استعدادهاي انساني در صورتي به طور كامل بروز ميكند كه موجودي با طبيعت برتر از انسان، تربيت او را به عهده گيرد اساسيترين اصول تربيتي كانت در كتاب (Education) او ديده ميشود.
خالصي همچنين مواردي از تشابهات انديشه كانت و سعدي در اين حوزه را برشمرد.
شباهتهاي حيرتانگيز گلستان سعدي و حكمتنامه كنكويوشيدا
پژوهشگر و عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی با بررسی تطبیقی گلستان سعدی و حکمتنامه کنکو یوشیدا، به بيان شباهتهاي اين آثار و انديشههاي خالقان آنها پرداخت.
سيدمحمد برفر در نشست تخصصي همايش آموزگار ادب، با يادآوري اينكه حكمتنامه كنكو يوشيدا، هشتادسال بعد از گلستان نوشته شده، گفت: شباهتهاي اين دو اثر به لحاظ مضمون، محتوا و ساختار حيرتانگيز است.
برفر ضمن اشاره به اينكه عنوان اصلي اثر كنكو يوشيدا "چوره زوره گوسا" است، در معرفي يوشيدا گفت: او يك راهب، نویسنده و شاعر قرن سیزدهم و چهاردهم كشور ژاپن است.
عضو هيات علمي جهاددانشگاهي فارس گفت: رابطه ی دو کتاب گلستان و چوره زوره گوسا البته به معنای دقیق کلمه از نوع ادب تطبیقی نیست،چرا که در ادبیات تطبیقی یک اثر ادبی معمولاًمتأثر از دیگری است؛بعنوان مثال وقتی شعرهای منوچهری دامغانی رابا اشعار شاعران عرب بویژه در حوزهی شعر خمری مقایسه می کنیم، می بینیم که ردپای شاعرانی چون امروء القیس ، اخطل و ابونواس کاملاً در شعرهای منوچهری پیداست، یا در ادب اروپا، تأثیرپذیری جفری چاوسر، خالق قصه های کانتربری، از دکامرون بوکاچو کاملاً آشکار است و یا تأثیر پذیری جیمز جویس در اولیس، از اودیسهی هومر ، کمدی الهی دانته ، هملت شکسپیر و لیسیداس میلتون. اما سندی در دست نیست که نشان دهد یوشیدا گلستان را دیده و از آن تأثیر پذیرفته است؛ هرچند در قرن هفتم و هشتم هجری، آثار گران سنگ ادب پارسی خاور و باختر را درنوردیده بود تا جایی که حافظ شیراز میفرماید:«شکرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می رود»
این محقق نتیجه گرفت: بنابراین،شباهت گلستان و حکمت نامه یوشیدا را شاید بتوان ناشی از توارد و نیز تداول معانی در زمانهی دو حکیم دانست.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: زیستن در شرایط آشفته اجتماعی و سیاسی، فصل مشترکی است که سعدی را با شاعر ژاپنی همسان می سازد.
این محقق ادامه داد:اگر سعدی شاعر و نویسندهای معتقد به آموزههای قرآنی و حکمت و عرفان اسلامی - ایرانی بود، یوشیدا راهبی تربیت یافتهی عرفان بودایی بود، اما شگفت که اندیشه و نوع نگرش این دو به جهان و هستی- جز در اندک مواردی-، شباهتی بسیار دارد؛ گویی هردو از یک سرچشمه جوشیدهاند. البته ناگفته نماند که یوشیدا به رغم بودایی بودنش، شخصیتی کاملاً آزاد اندیش بود که به مکاتب فکری دیگر ارج مینهاد ونگاهی عاری از تعصب به آنها داشت. او همچنان که آیین شینتو را میستود، با فلسفه ی کنفوسیوس عمیقاً دمخور بود و آیین اخلاقی تائو راگرامی میداشت. از سویی، سعدی بیزار از هر نوع تفکر جزم اندیشانه، آزادگی را ارج مینهاد.
وی خاطر نشان ساخت: البته یوشیدا پس از کناره گیری از مناصب دولتی،که مقارن با سقوط امپراتور گو دایگو، نود وششمین امپراطور ژاپن، روی داد، در کسوت یک راهب، همچون برکه ای آرام گرفت، حال آن که سعدی اهل سفر و تجربه اندوزی بود. شاید از این بابت بتوان سعدی را بیشتر با شاعر هایکوسرای هموطن یوشیدا، باشو ، مقایسه کرد؛ باشو بیشتر عمر خود را در سفر گذراند و خود در یک هایکوی زیبا در این باب می سراید:«بیدارشو پروانه/دیرگاه است و فرسنگها راه در پیش/که باید به اتفاق بپیماییم.
وی در مقایسهی ساختار گلستان و چوره زوره گوسا گفت: سعدی، گلستان را دریک دیباچه و هشت باب، به عدد هشت باب بهشت نگاشته است،حال آنکه یوشیدا در چوره زوره گوسا، 243 قطعهی پراکنده را بدون هیچ نظمی در پی هم آورده است. حکایات گلستان از قصههای نسبتاً بلندی همچون «جدال سعدی با مدعی» در پایان باب هفتم تا اندیشه های حکمیانهی بسیار موجز( گاه در حد دو سطر) بهویژه در باب هشتم، در نوسان است. این، ویژگی بارز حکمت نامهی یوشیدا نیز هست. یوشیدا گاهی چند صفحه را به یک قطعه اختصاص میدهد و زمانی دیگر، اندیشهی خود را در حد یک تا دو سطر موجز بیان میکند. اما تفاوت در نوع پرداخت داستانی دو حکیم و نویسنده است. بعنوان مثال، پیرنگ داستانی – غیر از باب هشتم-، در بیشتر حکایات گُلستان به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است در حکایات پیرنگدار سعدی، ساختار دراماتیک (مقدمه، میانه ، اوج و گره گشایی) به خوبی رعایت شده و به همین جهت نیز این قصهها از کششی خاص برخوردارند، حال آن که حکمت نامه یوشیدا، در قریب به اتفاق بخشهایش، صرفاً توصیف موقعیتهایی بدون هرگونه فراز و فرود داستانی است و شمار حکایات پیرنگ دار در آن بسیار معدود هستند. از سویی هرچند هردو اثر تلفیقی از نثر و نظم است، اما در گلستان آوردن قطعهای منظوم در پایان، یادر میانهی یک حکایت منثور، به صورت یک ویژگی سبکی درآمده، حال آن که یوشیدا در چوره زوره گوسا، هرجا ضرورت دیده، شواهدی از شعر ضمیمه نوشتههای منثور خود نموده است. تفاوت دیگر این است که قطعات منظوم در گلستان، اثر طبع خود سعدی است، اما یوشیدا، با آن که خود شاعر بوده، معمولاً اشعار منقول دیگران را ضمیمهی نوشتههای خود کرده است.
وی ادامه داد: شباهت دیگر دو کتاب را درونمایهی طنز و مطایبه و نیز ایجاز ، ایهام و شیوهی سهل و ممتنع آنها میسازد؛ هرچند موجز نویسی یوشیدا، در جاهایی به ایجاز مخل میانجامد و طنز او نیز به تیزی و برندگی طنز سعدی نیست.
محمد برفر در ادامه به بررسی مقابله ای حکایات دو کتاب پرداخت و آنها را در موضوعاتی چون ناپایداری جهان، فضیلت قناعت، عشق و جوانی، ضعف و پیری،اخلاق درویشی، فواید خاموشی و... مقوله بندی کرد.
وی خاطرنشان كرد: بی تردید، سخن یوشیدا از فصاحت و بلاغت سعدی بی بهره است و در قصه پردازی نیزآن مهارت نویسندهی گلستان را ندارد. بنابراین، غرض از مقابله صرفاً مقایسهی مضامین دو کتاب بوده است و الا سعدی جایگاهی داردکه نه با یوشیدا قابل قیاس است و نه حتی با مُتنَبی وبُحتُری که بزرگترین شاعران عرب زمانهی خود بودند؛ بهفرمودهی خود شیخ:«همه گویند، ولی گفتهی سعدی دگر است»
جمال پرستی سعدی و تاثیر آن بر جمال شناسی شعر او
جمال پرستي سعدي و تاثير آن بر جمالشناسي شعر او، عنوان مقالهاي است كه منصور پايمرد، شاعر و سعديپژوه شيرازي در نشست تخصصي همايش آموزگار ادب، ارايه داد.
منصور پايمرد در اين مقاله آورده است: اکثر نظریه پردازان هرمونتیک معتقدند که هیچ گونه فهمی از یک متن بدون پیش داوری و پیش فرض ها و انتظارات خواننده و مفسر امکان پذیر نیست، از نظر آنها پیش داوری های مفسر و پیش فرض هایی که انتخاب می کند در فهم آن تأثیر بسیار دارد .
وي اضافه كرد: یکی از شیوه هایی که مفسّر و محقق با توسل به آن می تواند تا حدودی از تاثیر پیش فهم ها بر متن بکاهد تا بر اساس آن ـ شاید ـ بتواند پلی به هسته اصلی متن بزند، رجوع به بسامد واژه های یک متن است . هر چه بسامد واژه یا واژه هایی در متنی بیشتر باشد ، می تواند بیانگر علاقه آگاهانه یا ناخود آگاه ذهنی مؤلف به آن کلمه یا کلمات باشد.
به اعتقاد پايمرد: یک محقق یا مفسّر با بررسی و تأمل در وجوه آن لفظ یا الفاظ از دیدگاه های مختلف، مثل نشانه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی و.. ، می تواند به مبانی اندیشه و جهان بینی مؤلف تا اندازه ای نزدیک شود .
رئيس مركز حافظ شناسي خاطرنشان كرد: از پربسامدترین واژه های غزل های سعدی، کلمات « روی » و « صورت » است . « رو » 486 بار و صورت 129 بار ، روی هم 615 بار در شعر سعدی به کار رفته است؛ در حالی که کلمه « رو » در شعر حافظ 128 بار و « صورت » 15 بار، روی هم 133 بار استعمال شده است .از سوی دیگر افعال به کار رفته از مصدر « دیدن » بسامدش در شعر سعدی 571 بار است ، در حالی که همین فعل در شعر حافظ 290 بار استعمال شده ست . و این سوای افعالی است که غیر مستقیم دلالت بر دیدن و می کند مانند « آمدن » مثلا در بیت «از در درآمدی من از خود به در شدم ...»
به گفته پايمرد: کلمه « دیدار » در شعر سعدی بسامدش 67 بار است و در شعر حافظ تنها 9 بار به کار رفته است . همین مقایسه آماری ساده می تواند جهان بینی این دو شاعر بزرگ را به خوبی نشان دهد . « رو » و « صورت » برونی ترین عضو آدمی است و بیش از هر عضو دیگری در معرض عمل« دیدن » قرار دارد.
به اعتقاد اين شاعر معاصر، ساختار شعر سعدی به بانگ بلند بر جمال پرستی شیخ گواهی می دهد بی آن که لازم باشد وارد مباحث نظری شاهد بازی و جمال پرستی صوفیانه شویم. وقتی سعدی تمام حواس خویش را زیر سیطره حس بینایی می کشاند و تنها از دریچه چشم می خواهد در پی کشف جمال، آن هم در مظاهر هستی و به ویژه در آینه ی روی شاهدان باشد ، طبیعی است که نتیجه آن گرایش به امر « تشبیه » و دور شدن از امر « تنزیه » است .
پايمرد با بيان اينكه بسياري از صاحبنظران و سعديپژوهان غزلهاي سعدي را عاشقانه ميدانند تا عارفانه، به برخي نظرات در اين موضوع اشاره و اضافه كرد: دیدگاه سعدی در این زمینه هم رای و همراه عقاید اشاعره است که گرایششان به تشبیه بیشتر از تنزیه است. به همین دلیل ما که صرفا با چشمی تنزیهی و نزدیک به نظرگاه معتزله به خداوند می نگریم و او را با صفاتی چون سبّوحی و قدوّسی، مبرای از مخلوقاتش می دانیم و او را از هستی ،که آینه تجلی جلوه های اوست، تبعید می کنیم ، برایمان امکان پذیر نیست که بتوانیم سوز و گداز عاشقانه سعدی در عشق خوبرویی را، بی تابی عاشق جگر سوخته ای در فراق معبودش تصور کنیم .
رئيس مركز حافظشناسي با اشاره به ابیاتي از ميان غزليات سعدي در چشم و ديدن مركزيت آن است، تاكيد كرد: همین جمال پرستی سعدی است که ساختار شعرش را هم چنین تحت سیطره و نفوذ خود قرار داده است. گرایش سعدی به آرایه های بدیعی، چه آرایه های بدیعی که موسیقی شعر را سامان می دهند مثل جناس و تکرار، و چه آرایه های بدیعی معنوی مثل مراعات نظیر و تضاد و متناقض نما و... برخاسته از همین حس زیبا شناسانه ی سعدی و صورت پرستی او ست .
به اعتقاد پايمرد توجه سعدی به آرایه های بیانی تشبیه و و استعاره بسیار کمتر از صنایع بدیعی است و این موضوع را بسامد به کار گیری این آرایه ها نشان می دهد و دلیل این امر هم می تواند نشأت گرفته از همان گرایشش به جمال هر چیز باشد که در صورت شعرش نیز اثر کرده است و آن را چنین خوش آراسته است.
وي در بخش ديگري از سخنراني خود بسامد واژه دل را در اشعار سعدي مد نظر قرار داده و با بيان اينكه بسامد اين كلكه 220 بار است، گفت: دل درونی ترین عضو انسان از نظرگاه عرفان و حتی ادبیات عاشقانه است . در حالی که کاربرد این واژه در شعر حافظ 663 بار است و این سوای کلماتی است که در دیوان حافظ نماد یا استعاره از دل قرار می گیرند، مثل « خانه » ( خانه از غیر نپرداخته ای یعنی چه ؟ ) یا الفاظی که در ژرف ساخت و وجه تأویلی شان نهایتا به دل می رسیم ، مثل جام، پیاله، پیمانه، سبو، رطل... و حتی میکده ، میخانه و خرابات .یعنی سعدی با وجود این که 250 غزل بیشتر از حافظ سروده اما از واژه دل یک سوم حافظ استفاده کرده است .این موضوع هم باز نشان می دهد که توجه سعدی به عالم بیرون و ظاهر بیشتر بوده است و زیبایی از دید او با تعریفی که ابوحامد غزالی از جمال و زیبایی می دهد نزدیک است.
پايمرد تصريح كرد: شاید به همین دلیل است که چهره شعر سعدی حتی وقتی که از غم جدایی و بی وفایی معشوق و شب بیداری تب آلودش سخن می گوید، خندان و گشاده است و رخساره اش را می توان با تبسمی طیبت آمیز برلب در پس حریر نازک غزلش می توان مشاهده کرد . اما سیمای حافظ در پشت هوای مه گرفته و وهم آلود غزل هایش ، چهره انسانی است متفکر ، با جام جهان بینی در دست که با لبخندی طنز آمیز بر لب ، نگران انسان و کار جهان گذران است .
پيامرساني دقيق به مخاطب دغدغه اصلي سعدي
يك پژوهشگر ادبي گفت: يكي از بزرگترين خطراتي كه انديشههاي سعدي را تهديد ميكند، سادهسازي بيش از حد آثار او در قالب فيلم و انيميشن است.
كيوان اصلاحپذير در نشست تخصصي همايش آموزگار ادب، تاكيد كرد: تمام كسانيكه با اقتباس از آثار سعدي بهدنبال توليد آثار سينمايي و تلويزيوني هستند، بايد بشدت مراقب باشند كه افكار خود را با انديشههاي سعدي نياميزند و در قالب فيلم و انيميشن به مخاطب ارايه ندهند.
اصلاحپذير با تصريح اينكه آثار سعدي نمونهاي عالي از فصاحت و بلاغت بوده و اين شاعر استاد اخلاق قلمداد ميشود، گفت: وقتی سعدی زبان معیار ادبی خود را بر فرازهمه ی قرائت ها قرار می دهد طبیعی است که پیامش هم به همان گستردگی و عمق توسعه پیدا کند .
وي اضافه كرد: سعدی پیرو مذهب است . همه پندها و اندرزها یش یا مستقیما به روایتی از مذهب بازمیگردد یا بطور غیر مستقیم بازتاب ذهنیتی مذهبی است . اوخود را مصلح دیندار معرفی می کند . سعدی طناز است . پشت هر حکایت و روایت طنز سفید یا سیاه خفته است . آدم ها در موقعیت هایی قرار میگیرند که با اندک لغزشی ازتراژدی به کمدی وارد می شوند . هنر حفظ تعادل و راه میانه و پیشگیری ازافراط و تفریط مهم ترین درس سعدی در زمانه ای است که بر لبه ی تیغ قرار دارد .
اصلاحپذير گفت: سعدی دانای کل است همه چیز را می داند . شخصیت ها در دست او به عروسک خیمه شب بازی میمانند تا هنرپیشه روی صحنه . همه حرکات در جهتی هدفدار شکل گرفته اند . هیچ حرف اضافه و تزئینی درگفتگوهای کوتاه شخصیت ها وجود ندارد . سعدی نیازی به صحنه آرایی و تمهید چینی ندارد . از همان ابتدا وارد ماجرا میشود و برای رسیدن به هدف – اندرز اخلاقی یا دینی – چندان عجله دارد که نه داستان را پرداخت میکند و نه شخصیت ها را پروبال میدهد .
اين پژوهشگر تصريح كرد: حادثه در یک برش استاتیک و ایستا رخ میدهد و شخصیت ها از قبل درمحل حادثه حضور دارند . سعدی نگاهی به حادثه می اندازد ، نقطه ی مرکزی را نشان میدهد ، نتیجه گیری را شخصا انجام می دهدو تمام .
وي با بيان اينكه دغدغه سعدی پیام رسانی با بهترین اسلوب سخن به همراه چاشنی طنز یا تراژدی است، گره افکنی ، گره گشایی ، تعلیق ، کشاکش ، شخصیت پردازی ، ساخت پس زمینه و... رسالت سعدی ندانست و تاكيد كرد: در بوستان می بینیم که ده ها بیت سروده می شود اما داستان در دو سه بیت آغاز و انجام می پذیرد. در گلستان ، که نمایشی ترین کارها را دارد ، پرده خوانی را می بینیم که اسب فصاحت را در میدان می دواند تا تماشاگران بجای نگاه کردن به پرده و نقاشی های ش به دهان سعدی خیره شوند و به این ترتیب شکل و اسباب سخن بر محتوای نمایشی چیره میشود.
اصلاحپذير گفت: خواننده نه بوسیله ی نمایش بلکه بوسیله ی سخن افسون می شود . بقول ناقدین نو ، زبان دیده می شود و خود را به رخ میکشد در حالیکه آثار نمایشی غالبا از زبان بعنوان وسیله استفاده میکنند نه هدف و بازی های زبانی در نمایش های اجرائی از کنش ها جلو نمی زنند و درخدمت برجسته کردن رفتارها و ذهنیت ها هستند.
وي با اشاره به شرايط امروز جامعه در ايران و ساير نقاط جهان، گفت: جوانان و نوجوانان سلیقه ی دریافت هنری خود را به همه ی اقشار جامعه تحمیل می کنند . زمانه روایت مستقیم بسرآمده و حتی فیلم های خبری هم سعی در رعایت چارچوب های نمایشی دارند . بازی های رایانه ای و سریال های حساب شده و انیمیشن های تکنیکی ، حیات فرهنگی و حتی ادبی ما را تغذیه می کنند . در چنین شرایطی یکی از راه های معرفی ادبیات بصورت گسترده و عام استفاده از همین ابزار است . اینجاست که هنرمند با یک چالش اساسی روبرو می شود . وفاداری به متن یا جذب مخاطب . از یکطرف متن ی با محتوای اخلاقی و بظاهر خشک و در سوی دیگر انواع روش های مدرن و جاافتاده نمایشی . این مسئله هم تکنیکی و هم اجتماعی است . اگر قرار باشد نمایشی برای مخاطبین وسیع ساخته شود کار بسیار سخت تر است .
اصلاحپذير با ارايه تحليلهاي آماري از ميزان تاكيداتي كه در موضوعات مختلف در اشعار شاعران متفاوت منجمله سعدي وجود دارد، دغدغه اول و اصلي سعدي را مسايل اخلاقي دانست.
سعدی صلح را بر جنگ مقدم دانسته است
محمدرضا زاهدی، با ارایه مقاله ای تحت عنوانˈ آداب حرب در آثار سعدیˈ به نشست آموزگار ادب گفت: بررسی آثار سعدی نشان می دهد که این شاعر شهیر، اطلاعات ذیقیمتی در باره ی آداب و آفات جنگیدن و تمهیدات لازم برای مقابله با دشمن در اختیار خواننده قرار می دهد که هنوز و در زمانه ی ما هم می تواند مورد استفاده و راهگشا باشد.
وی ادامه داد: از نظر وی، همواره صلح بهتر از جنگ است؛ به همین خاطر از آغاز کردن جنگ باید خودداری نمود و تنها در صورت هجوم دشمن و سرسختی او، باید به مقابله ی شدید با وی برخاست.
زاهدی با تصریح اینکه، از نظر سعدی پیش نیاز جنگ با دشمن خارجی، تأمین رضایت مردم و امنیت داخلی در پشت جبهه است، گفت: یکی از نکات مهم از نظر سعدی این است که برای انجام امور به ویژه مقابله با دشمن، باید تدبیر داشت.
وی شرایط پیروزی را یکی دیگر از نکات مد نظر سعدی برشمرده و گفت: سپردن کار به افراد کارآزموده و باتجربه و ندادن کارهای بزرگ به افراد کوچک است؛ و بر تشویق کسانی که در جنگ، از خود شهامت نشان داده اند تأکید می کند.
زاهدی گفت: از نظر سعدی قبل از آغاز مبارزه باید از قدرت و امکانات خود در مقایسه با دشمن، سنجش دقیق و ارزیابی واقع بینانه داشت تا در میدان مبارزه شکست یا درماندگی عاید نشود.
وی ادامه داد: از نگاه شیخ اجل در مواقعی که دشمن خواهان صلح است و در پیشنهاد خود قصد مَکر ندارد، قبول صلح البته با حفظ هوشیاری، به تدبیر جنگ نزدیک تر است.
زاهدی یکی دیگر از امور مهم مربوط به آیین مبارزه از نگاه سعدی گفت: از نظر سعدی دشمن را هیچ گاه نباید دست کم گرفت و حقیر شمرد؛ بعلاوه نباید به دشمن ضعیف مهلت داد تا خود را تقویت نماید یا با دیگر دشمنان کوچک، متحد شود.
به گفته این پژوهشگر یکی دیگر از اصول مواجهه با حریف در نگاه سعدی، رازداری و حفظ اسرار جنگ است و مراقبت نسبت به اینکه دشمن از قصد شما اطلاع حاصل نکند؛ به علاوه برای فریب دشمن باید اقداماتی نمود تا جاسوسان به اشتباه بیفتند و اطلاعات غلط به دشمن برسانند.
زاهدی خاطرنشان کرد: به عقیده سعدی رعایت ادب پیروزی از جمله ممانعت از آزار و آسیب مردم عادی و بی پناه، مهربانی با اسیران و پرهیز از ویران کردن شهرها از ضرورت ها و آداب حرب بشمار می رود.
|