گفتوگوي با كوروش كماليسروستاني دربارة تغيير دادن يا ندادن خط فارسي
ناهيد آهنگري
با نگاهي كوتاه به پیشینه تاریخی تفکر «تغییر خطالرسم فارسی» لطفاً بفرمایید که چرا از گذشته تاکنون این تفکرات مطرح میشد و بعد از مدتی در سكوت فرو میرفت و در دههای دیگر دوباره بازگو میشد بدون این که به نتیجه معینی برسد؟
موضوع استفاده از «خط روميايي» به عنوان كالبد زبان فارسي، بيش از 160 سال است كه در بين روشنفكران و تجددخواهان ايراني رواج دارد. سال 1271 براي نخستين بار ميرزا فتحعلي آخوندزاده و پس از او ميرزا ملكمخان و يوسفخان مستشارالدوله پيشنهاد تغيير خط عربي به خط روميايي را به ايرانيان و نيز تركان عثماني ارايه كردند. اگرچه در ايران اين پيشنهاد با اقبال روبهرو نشد، اما همزمان با طرح اين پيشنهادات در ايران، ملل تركي زبان اتحاد شوروي در سال 1927 به كارگيري الفباي واحد لاتين را در نخستين پلنوم تغيير الفبا به جاي خط عربي تصويب كردند. اگرچه به دلايل سياسي اين طرح به سامان نرسيد و خط سيريلي كه زبان روسي هم با آن نوشته ميشود، به جاي آن مورد استفاده قرار گرفت و اين امر از سال 1939 در جمهوري آذربايجان و بعد از آن در ديگر جمهوريهاي شوروي از جمله تاجيكستان رايج شد. بعد از اين تحول در تركيه نيز بعد از طرح ناكام اوليه دوباره در دوران آتاتورك اين مسئله در دستور كار دولت جمهوي قرار گرفت و در تيرماه 1307 طرح نهايي تغيير الفباي عربي به روميايي تصويب و در يك دورة هفت ساله اجرا شد.
به روايت يحيي آريانپور رضاشاه نيز پس از بازگشت از سفر به تركيه فرمان داد كه مقدمات اصلاح الفبا را با استفاده از تجربه ملل شوروي و تركيه فراهم كنند و علياصغر خان حكمت كه در آن زمان وزير فرهنگ بود، براي اين مأموريت انتخاب شد. اين امر همزمان با تشكيل «فرهنگستان ايران» صورت ميگرفت و به همين دليل نيز در مادة دو اساسنامه فرهنگستان، مطالعه در اصلاح خط به عنوان يكي از وظايف اصلي گنجانده شد.
مقاومتها و مخالفتها از يك سو و تحولات سياسي موجب شد كه اين طرح اجرايي نشود. و در سالهاي پس از آن مسئله تغيير يا اصلاح خط تنها در برخي نشريات به صورت پراكنده ديده شود. تا آن در سال 1338 انجمني به نام «انجمن اصلاح خط» به رياست استاد سعيد نفيسي در تهران تشكيل شد.
اعضاي اين انجمن كه سالها در اين زمينه كار كرده و داراي دغدغههاي مشترك براي حل مشكلات خط فارسي بودند، عبارت بودند از: ميرزا علياصغر خان طالقاني، رشيد ياسمي، استاد سعيد نفيسي، سيدحسن تقيزاده و ميرزا ابوالقاسم آزاد مراغهاي كه اين گروه نيز بر اين باور بودند كه خط فارسي بايد با الفباي لاتين نوشته شود.
علاوه بر اين انجمن، كساني چون هوشنگ اعلم، عبدالرسول خيامپور و علياكبر سياسي در مقالاتي بر اين نظر پاي فشردند.
در سال 1343 «انجمن ترويج زبان فارسي» در تهران تشكيل شد و در مجلهاي به نام «بنياد فرهنگ» الفباي پيشنهادي خود را براساس حروف لاتين و به نام «الفباي فارسي به خط جهاني» انتشار داد. اين امر موجب شد كه در سال 1344 در دو مجلة روشنفكر و سپيد و سياه، موضوع تغيير خط جلوهگاه معركه موافقان و مخالفان اين امر شود.
اگرچه در دهة پنجاه و تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي مقالات و كتابهايي در اين زمينه منتشر شد، اما به دليل تحولات اجتماعي و سياسي موج دوم تغيير خط نيز بدون نتيجه، مسكوت ماند.
دهة شصت، دهة آرامش بود. شرايط اجتماعي و سياسي امكان طرح اينگونه مسائل را نميداد، اما ورود تكنولوژي جديد، كامپيوتر و نرمافزارهاي چاپ، متنهاي تخصصي علمي و دوران ارتباطات نوين موجب شد كه در سال 1371 ايرج كابلي نويسنده و مختصص كامپيوتر در رسالهاي تحت عنوان «فراخوان به فارسينويسان و پيشنهاد به تاجيكان» مجدداً به خط فارسي توجه شود، اگرچه بحث بيشتر بر روي رسمالخط بوده و نه تغيير خط. متعاقب اين پيشنهاد شورايي با نام «شوراي بازنگري در شيوة نگرش خط فارسي» تشكيل شد كه اعضاي آن عبارت بودند از كريم امامي، احمد شاملو، محمدرضا باطني، عليمحمد حقشناس، كاظم كردواني، هوشنگ گلشيري، محمد صنعتي، مصطفي عاصي و ايرج كابلي. حاصل يافتههاي اين شورا در «مجله آدينه» منتشر ميشد.
در سال 1372 «شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي» كميسيوني براي تنظيم شيوهاي معيار و واحد براي خط فارسي تشكيل داد كه اعضاي آن عبارت بودند از: جواد حديدي، داوودي، اسماعيل سعادت، احمد سميعي گيلاني، جعفر شعار، علياشرف صادقي، مصطفي مقربي و عليمحمد حقشناس. حاصل كار اين كميسيون انتشار شيوهنامهاي در مورد شيوة خط فارسي بود. اعضاي اين كميسيون بر آن بودند كه: «با توجه به اينكه خط در تأمين و حفظ پيوستگي فرهنگي نقش مهمي ايفا ميكند، اين شيوهنامه نبايد باعث شود كه چهرة خط فارسي به صورتي تغيير كند كه مشابهت خود را با آنچه در ذخاير فرهنگي زبان فارسي به جاي مانده، به كلي از دست بدهد».
همانگونه كه بيان شد آخرين بار موضوع تغيير خط در سال 1344 مطرح شد و پس از آن تا امروز كه دوباره جناب كوروش صفوي آن را مطرح كردهاند، تغيير خط ضرورت و دغدغهاي جدي در بين اهل فرهنگ و ادب و مردم نبوده است. هر دو گروه فعال پس از انقلاب اسلامي در ايران چه گروه روشنفكران متمركز در «شوراي بازنگري در شيوه نگرش خط فارسي» و چه اعضاي فرهنگستان و نيز ديگر انديشمندان اين عرصه همچون دكتر مير شمسالدين اديب سلطاني و مسعود خيام به درستي بر اصلاح خط فارسي پاي فشردهاند و نه تغيير آن.
مشكلات خط فارسي تا چه حد اصلاح پذيرند و تا چه حدي به ذات زبان و خط برميگردند؟
به باور زبانشناسنان «هر زباني كه خط داشته باشد، نظام نوشتاري خاص خود را دارد، ولي هر زباني الزاماً خطي خاص ندارد. «به همين خاطر نيز زبان فارسي، زبان عربي، زبان تركي به خط عربي نوشته ميشوند. تحقيقات تاريخي نشان ميدهند كه خط عربي برگرفته از خط آرامي است كه بيش از دو هزار سال قدمت دارد. بعد از تبديل به خط نبطي و خط سينايي نو به خط عربي تبديل شده است. نكته قابل توجه اينكه زبان عربي كه يكي از زبانهاي سامي است، در ابتدا داراي الفباي مركب از 22 حرف بوده كه اعراب شش حرف ث.خ.ذ.ض.ظ.غ را براي اداي تمام صداهاي زبان عربي به آن افزودند و ايرانيان نيز پس از پذيرفتن دين مبين اسلام و آميزش با اعراب، اين الفبا را جايگزين الفباي پهلوي كردند كه خطي دشوار و داراي كاستيهاي فراوان بود، اما براي اداي برخي از واژههاي پارسي چهار حرف پ،چ،ژ،گ را بر آن افزودند و بدينسان الفباي پارسي داراي 32 حرف شد.
اگر چه اين الفبا داراي كاستيهايي است از جمله: نداشتن حروف صدادار، داشتن حركاتی كه به صورت حرف معين در جزو كلمهها به حساب نميآيند و در برخي مواقع عدم تطابق گفتار و نوشتار، اما اين كاستيها كه در ديگر خطها نيز كم و بيش وجود دارد، قابل تأمل و اصلاح است و نه تغيير.
پس با تغيير خط فارسي تقريباً مخالفيد؟ اين تغيير چه تأثيرات مثبت و منفياي ميتواند در جامعه داشته باشد؟
روشن است كه در زمان ما خط فارسي با آشفتگيهايي روبهرو است، اما نبايد در گستره و تأثير و نتيجة آشفتگيها و عدم كاراييهاي خط فارسي چندان مبالغه كرد كه گويي ديگر خطها از اين نارساييها بري هستند. جناب صفوي خود نيز به اين نكته باور دارند كه: «همة نظامهاي نوشتاري زبانهاي ديگر، كم و بيش، با همين نارساييها مواجهاند» و هيچ خطي را نميتوان نمونه كامل خطي دانست كه از نظر زبانشناسي نظري و زبانشناسي كاربردي بينقص و كامل باشد.
خط به تنهايي نه موجب پيشرفت است و نه مانع از آن. ژاپنيها با همة سختي خطشان در صنعت جهاني حضوري جدي دارند و كشورهاي آمريكاي لاتين با استفاده از خط روميايي هنوز راه زيادي تا توسعة همه جانبه در پيش دارند.
خط فارسي در ايران داراي پيشتوانة تاريخي، فرهنگي و مذهبي است و همانگونه كه تاريخ 160 ساله دغدغههاي تغيير يا اصلاح خط گواه است، مسئله تغيير خط هرچند گاه با شدت و حدّت شديدي مطرح و پس از مدتي آتشش به خاكستر تبديل شده است؛ اگرچه ظاهراً آتش زير خاكستر مانده و هر چند گاه شعله ميكشد. اگرچه اين شعلهها نيز دوام چنداني ندارند. خط فارسي كنوني با همة كاستيهايش ، بر پايه يك سنت فرهنگي، تاريخي و مذهبي استوار است و ماندگاري اش محاسن بيشتري دارد تا تغيير آن و به باور بسياري تغيير اين خط نه ضروري است، نه ممكن و نه لازم.
قطعا ً بخش مهمی از مشکلات ما در املای خط فارسی به تشتت عقاید و چندگانگی اصول نوشتاری در سازمانهاي مختلف جامعه مثل آموزش و پرورش، مطبوعات، نشریات، فرهنگستان زبان فارسی و... برميگردد كه هیچکدام با هم هماهنگ نیستند. این تشتت از کجا نشأت میگیرد؟
تفاوتهاي نوشتاري خط فارسي به دليل عدم جدي بودن دولت و فرهنگستان زبان و ادب فارسي در ساماندهي اين خط است «چگونگي شيوه خط فارسي» نيازمند تأمل و جديت علمي و اجرايي است. در هيچ كجاي جهان بدون حضور جدي قانون و دولت براساس شيوهنامه علمي و كابردي به تشتتهاي خط پاياني داده نشده است. اگر چه انديشمندان، اديبان، زبان شناسان در ارايه نظريات و شيوههاي خودمختار و آزادند، اما براي يكسان سازي نوشتار فارسي در مدارس و دانشگاهها و دانشگاههاي دولتي و مطبوعات و انتشارات مختلف، نيازمند عزم ملي همراه با دقت علمي هستيم.
برخی معتقدند تغییر خط فارسی مشکلات ما را در نگارش و فهم متون علمی و فنی مثل ریاضیات و ... و حتی برخی هنرها مثل موسیقی هموار میکند، اما از طرف دیگر میتواند به متون ادبی و گنجینه ادبیات کهن پارسی و فهم کتابهایی چون دیوان حافظ و... لطمه وارد کند. در صورتیکه الان هم با همین خط کنونی خیلی از مردم نمیتوانند حافظ را درست بخوانند و بفهمند. نظر شما در این زمینه چیست؟
نبايد كم خواني، كمسوادي و عدم درك و فهم متون علمي و ادبي را با خط مرتبت دانست. عدم درك آثار شاعران بزرگ چون حافظ، ريشه در بيسوادي ادبي و علمي دارد، نه خط فارسي. مگر امروز همة انگليسي زبانان ميتوانند آثار شكسپير را به راحتي بخوانند و بفهمند؟ يا آلماني زبان ها آثار گوته و شيلر را و حتي روسها آثار پوشکین را؟ دليل اين عدم درك را نه در خط فارسي و شيوه نگارش آن كه بايد در نظام آموزش ابتدايي، متوسطه، دانشگاهي و نيز فرهنگ عمومي جستجو كرد.
پیشنهاد استفاده از دو خط ؛ یکی همین خط کنونی برای مکاتبات اداری و متون ادبی و یک خط دیگر مثل خط رومیایی برای متون علمی و کامپیوتری ميتواند راه حل مناسبی برای حل مشکلات در حوزه خط پارسی باشد؟
اين راه نيز شدني نيست. درب بسته ديدهاند و پنجره گشوده اند. اما ميتوان و شايد ضروري است كه براي علاقهمندان به استفاده از الفباي «روميايي» (فينگليش) در معادل نويسي اصطلاحات علمي و فني و هنري و نيز آوانگاري و همچنين پيامكها و ايميلها و تابلوهاي دو زبانه، شيوهنامهاي زير نظر فرهنگستان زبان و ادب فارسي تدوين كرد.
پیشنهاد شما برای رفع مشکلات در این زمینه چیست؟
تدوين شيوهنامه علمي خط فارسي، تدوين فرهنگ املايي خط فارسي، آموزش برنامهريزي شده و علمي اين خط در مدارس و دانشگاهها، تدوين شيوهنامة خط معيار، ساماندهي نوشتن به حروف روميايي و تدوين شيوه نامهاي در اين مورد با محوريت فرهنگستان زبان و ادب فارسي، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ناشران و اهالي مطبوعات، صدا و سيما و با بهرهگيري از همه داشتهها و دانستههاي متخصصان و استادان فرهنگستان و غيرفرهنگستاني و همچنين توجه به نرمافزارهاي فارسي نگار استاندارد و همخوان با شيوهنامههاي مصر ميتواند به بخش عمدهاي از نارساييها و آشفتگيها پايان داد.
* برگرفته از آسمان، مجلة هفتگي خبري - تحليلي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، شماره 49، شنبه 5 اسفندماه 91، ص 85.
|