سعدي پرچم دار استقلال در شعر ايران
دومین و آخرین روزِ همایش «سعدی در قصیده» سی و یک فرورین ماه در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
در این روز دکتر مریم حسینی پیرامون «بررسی تطبیقی قصاید سنایی و سعدی» استاد محمد علی سپانلو پیرامون «سعدی و بتهون» ، دکتر نسرین فقیه ملک مرزبانپیرامون «هنجار و ساختار قصاید سعدی» و دکتر عباس ماهیار پیرامون «تجلی تفکرات اشعری در قصاید سعدی» سخنرانی کردند.
این برنامه به همت مرکز سعدی شناسی و معاونت فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
نگاهی تطبیقی به قصاید سنایی وسعدی
دکتر مریم حسینی،استاد دانشگاه و مصحح حدیقة الحقیقهی سنایی، در سخنرانی خود نگاهی تطبیقی به قصاید سنایی و سعدی داشت.
او گفت: «بسیاری از قصاید سعدی محصول دوران میانسالی یا کهنسالی اوست؛ اما سنایی در همهی دوران زندگیاش قصیدهسرایی کرده. در دیوان سعدی ابیات بسیاری در حوزهی غزل یافت میشود که با یک نگاه دقیق میتوان استاد آن بیتها ـ سنایی ـ را پیدا کرد. سعدی در غزلیات عاشقانهی خود از قصاید سنایی پیروی کرده و در یکی از چهار مسیری که طرح آن راسنایی ریخته، حرکت کرده است».
حسینی در موردنگاه تطبیقی به قصاید سنایی و سعدی یادآور شد: «اگرچه تنوع مضمون در قصاید هر دو شاعر مشاهده میشود، تنوع مضمون در قصاید سنایی بیشتر از مضامین قصاید سعدی است. قرنهای پنجم و ششم، یعنی عصر سنایی، قرن قصیدهسرایی و اوج سرایش قصیده به حساب میآید. پیش و بعد از سنایی هم قصیدهسرایان بزرگی بودهاند. اما قرن هفتم عصر غزلسرایی است و سعدی در راس این قرن قرار میگیرد. سنایی قصیده را به اوج رساند وسعدی غزل را. هم تنوع و گوناگونی مضمون قصاید سنایی از قصاید سعدی بیشتر است و هم تعداد قصایدش. از طرف دیگر هرچند عصر سنایی را عصر قصیده مینامیم، این سنایی است که غزل را با شکلی مجزا از قصیده وارد شعر فارسی کرده است. به تعبیری سنایی بر سرچهارراه غزل فارسی نشسته و چهار شاعر بزرگ غزلسرای متاخر، سعدی، حافظ، مولانا و عطار پیرو وی هستند. با توجه به اینکه نخستین تجربههای جداسازی غزل از قصیده درشعر سنایی رخ داده، بسیاری مواقع در قصاید وی حال و هوای غزل را به روشنی میشويد و برعکس، در غزلهایش حال و هوای قصیده را. تعبیر عصر سعدی از قصیده، با تعبیر روزگار سنایی تفاوت دارد. همین تفاوت تعبیر، باعث تنوع مضامین قصاید سنایی شده است. برای سعدی روشن است که قصیده را باید به چه مضمونهایی اختصاص دهد، اما این تفکیک در دورهی سنایی روی نداده است. در آثار سنایی اشعاری هست که شکل قصیده را دارد،ولی امروز در مجموعهی غزلیات وی مطالعه میشود».
مصحح حدیقةالحقیقهی سنایی تصریح کرد: «در چکامههای سنایی و سعدی چند مضمون مشترک وجود دارد و چند مضمون خاص. توحیدیهها، ستایش حضرت محمد(ص)، بهاریهها و قصاید حکیمانه ووعظها مهمترین مضمون در عرصهی قصیدههای سعدی است. ولی در قصاید سنایی، علاوه بر آنچه در دیوان سعدی دیده میشود، قصیدهای در مدح حضرت علی(ع) و مجموعهای از قصیدههایی عرفانی هم دیده میشود. همچنین در آثار سنایی به قصیدههای اعتراضی،انتقادی، نقد اجتماعی و سیاسی نیز برمیخوریم که این نمونهها را جز در دیوان وی درجای دیگری نمیتوان یافت. از طرف دیگر سنایی شاعری است درونگرا و سعدی شاعری استبرونگرا. هرچند در دیوان هر یک نمونههایی را نیز میتوان یافت که عکس این را نشان بدهد، سبک برجستهی هر دو حکایت از چیزی دارد که گفته شد. عرفان سعدی عرفانی است آفاقی و طبیعی. او دنیا را دوست دارد و به آن عشق میورزد و فردی است اجتماعی. اماسنایی درونگراست و خلوتگزین».
سعدی،کوشندهای بزرگ در مسیر استقلال شعر
محمدعلی سپانلو،شاعر و پژوهشگر، در سخنرانی خود با ذکر حواشی تاریخی به مقایسهی موقعیت سعدی درتاریخ شعر ایران و موقعیت بتهوون در تاریخ موسیقی غرب پرداخت و گفت: «این دو در یک مورد اشتراک دارند. هر دو پایهای را در عرصهی هنری کشورشان بنیان گذاشتهاند که امروز آن را با نام «استقلال هنر از قدرت» میشناسیم. پیش از این دو غالب شاعران در ایران و موسیقیدانها در غرب، مزد بگیر یا حقوق بگیر دربارها و صاحبان قدرت بودند. از رودکی تا سعدی در شعر فارسی چنین مقولهای قابل پیگیری است. اگر استثنایی هم باشد مثل سنایی، از اینروست که وی روی از دنیا برمیگرداند، اما سعدی همیشه در متن جامعه حضور داشته است و کوشیده مستقل زندگی کند. بتهوون نیز در غرب اولین موسیقیدانی است که در برابر یک سفارشدهند میگوید: حوصلهی انجام این کار را ندارم یا میگوید: فعلا چیزی به من الهام نشده است. میراث وی در آینده به واگنر میرسد. منش سعدی هم چراغ راه کسانی میشود که بعدها در عرصهی شعر فارسی ظهور میکنند و سرانجام میرسیم به دوران مشروطیت که شعر به کل از دنیای سفارش جدایی میگیرد. پرچمدار استقلال هنر در شعر ایران سعدی است و پرچمدار این استقلال درموسیقی غرب کسی نیست جز بهتوون».
قصیده،شعری با مخاطب معین
نسرین فقیه ملکمرزبان، با تاکید بر این نکته که از دید زبانشناسی برای سخن گفتن دلایل متعددی ذکر شده، افزود: «اگر از دلایل منطقی عرضه شده در تبیین دلیل سخن گفتن بگذریم، به برخی دیدگاههایی میرسیم که معتقد است: ما سخن میگوییم تا تصویرپردازی هنرمندانهای کرده باشیم و از راه هنر با خود، با دیگران و با خدا ارتباط برقرارکنیم».
ملکمرزبان پس ازتاکید بر نکتهی فوق، دربارهی قصیده و سایر گونههای شعری گفت: «قصیده نوع متمایزیاست از شعر. شاعر وقتی غزل میگوید؛ چه تجربهگرا باشد، چه درونگرا و چه برونگرا،به هر حال غزل را برای خود میگوید. ممکن است شعر او مخاطب خاصی نداشته باشد یا برای عشق باشد یا برای عرفان یا برای هر چیز دیگر. وقتی شاعری مثنوی میسراید، تا پایان چند هزار بیت مثنوی، آن را نزد خود نگه میدارد و پس از اتمام کار به پادشاهی،وزیری، دانشمندی یا غیره تقدیمش میکند. رباعی و ترجیعبند و سایر گونههای شعرینیز چنین هستند. اما قصیده برای فردی معین گفته میشود، در جایی معین خوانده میشود و کسانی غیر از مخاطب اصلی نیز شنوندهی مستقیم آن هستند؛ کسانی که از نظر اجتماعی،سیاسی یا ادبی و علمی در جایگاهی والاتر از عامهی مردم قرار دارند. قصیده شنوندة مشخصی دارد و او کسی است که شاعر خواسته به واسطهی هنرش با او ارتباط برقرار کند. این رابطه شاید برای دریافت صله باشد، برای کسب قدرت باشد، برای تفاخر باشد یا برایپیدا کردن موقعیت ادبی یا برای اعمال نفوذ و جز آن. بههرحال شاعر با قصیده میخواهد بر ذهن پادشاه یا مخاطب اعمال نفوذ کند و او را به سمتی سوق بدهد که خود میخواهد. قصیده باب گفتوگویی است بسیار سرراست و دقیق و در واقع نوعی راهبرد ازپیش تعیینشده محسوب میشود. قصیده گفتوگویی است حاضر در مجلسی حاضر؛ گفتوگویی ازمن واقعی شاعر به تو؛ به توی واقعیِ ممدوح. شاعر در غزل میتواند مخاطبان خیالی یا نامعینی داشته باشد؛ اما در قصیده چنین امری ممکن نیست. قصیده گفتوگویی هنرمندانه است برای حصول به یک نتیجهی معین. پس فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز در آنچه قصیده نامیده میشود انعکاسی کامل مییابد. از همینروست که تامل در قصاید سعدی باعث میشود به شرایط دشوار عصر وی پی ببریم».
نگاهی به تفکرات اشعری در اشعار سعدی
تجلی تفکرات اشعریگرایانه در آثار سعدی نیز موضوعی بود که دکتر عباس ماهیار، به آن پرداخت. وی ابتدا تاریخچهای تفکرات اشعری در اندیشهی اسلامی را برشمرده و متذکر شد: «یکی ازگرفتاریهای ما در ادب پارسی این است که به مقولهی ذهنیات و اعتقادات شعرا نمیپردازیم و از تحلیل آن درمیگذریم؛ در حالیکه این اعتقادات در اشعار آنها تجلی مییابد».
وی پس از تشریح تفکرات اشعری، در فرصتی که در اختیارش باقی مانده بود، به چند نمونه بسنده کرد وگفت: «سعدی همواره در اشعارش در حال دعا کردن است. چرا او این قدر دعا میکند؟ دعاکردن یکی از اساسیترین ویژگیهای مذهب اشعری است. یا مثلا در بیتی سعدی میگوید که اگر چنین و چنان باشید در قیامت خدا را رویت نخواهید کرد که این نیز بازتابی است ازباورهای اشعری او».
|