۲۰ مهرماه در تقویم رسمی ایران از سال ۷۶ بدینسو، به عنوان روز بزرگداشت حافظ نامگذاری شده است. به همین مناسبت موسسهی شهر کتاب، موسسهی پژوهشی دانشنامهی فارس و موسسهی آموزش عالی حافظ شیراز، با مشارکت یکدیگر، در مرکز فرهنگی شهر کتاب همایش دو روزهای را برگزار کردند تا با نگاهی ریزبینانه و از یک منظر خاص، غزلیات حافظ را مورد توجه قرار دهد. «موسیقی شعر حافظ» موضوع بررسی این همایش بود. علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی موسسهی شهر کتاب در ابتدای همایش با اشاره به اینکه تاکنون فقط جنبههای عمومی غزل حافظ در همایشهای بزرگداشت وی در مرکزیت قرار گرفته، گفت: «معتقدیم باید به جای جملات کلی و تکراری، به صورت تخصصیتری به بررسی حافظ پرداخته شود. اگر به کتابشناسی آثار منتشر شده دربارهی غزلیات حافظ نگاه کنیم، خواهیم دید در این موضوع آثار محدودی به چاپ رسیده و غیر از کارهایی معدود، مثل اثر زندهیاد حسینعلی ملاح و چند مقاله از استاد شفیعی کدکنی، و تحقیقاتی از جوانترهای پژوهش ادبی مثل دکتر دره دادجو، محمدجواد عظیمی و جواد مرتضایی، متاسفانه چیز دیگری در چنتهی پژوهشهای مربوط به موسیقی شعر حافظ گرد نیامده است.»
کوروش کمالی سروستانی، دبیر همایش در سخنان کوتاهی با اشاره به بررسیهای آماری انجام شده بر روی بسامد واژگان دیوان حافظ تصریح کرد: «در مورد ریشهی لقب حافظ اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند حافظ را به دلیل «حافظ قرآن» بودن حافظ نامیدهاند و برخی میگویند وی به خاطر آشنایی با موسیقی و سرودخوانی و گفتوگو دربارهی موسیقی به این نام خوانده شده است؛ همچنانکه هنوز در تاجیکستان به خوانندگان موسیقی لقب حافظ داده میشود. هر دو دسته نیز برای باور خود نشانههای بسیاری از دیوان حافظ را ارائه میکنند. تحقیقات آماری کامل نشان میدهد در عین تاثیرپذیری غير قابل انكار حافظ از قرآن و علوم دینی، میزان بسامد کاربرد واژگان موسیقیایی در دیوان او نيز قابل توجه است. اگرچه از واژهی موسیقی به مفهوم کهنی که از فرهنگ یونانی وارد زبان ما شده و کسانی مثل ابنسینا آن را به کار بردهاند، در دیوان حافظ نشانی دیده نمیشود، نود مورد اشاره در مورد ابزار، لحن، آهنگها و شیوههای سرود از دیوان حافظ طبقهبندی شده که این ۹۰ مورد ۶۶۷ بار در سراسر دیوان تکرار شدهاند. كه شامل دستگاههاي موسيقي، لحنها، ابزار و ترانهها ميشوند. به همين دليل بايد به نظمآهنگ موسیقیایی شعر حافظ توجه بیشتری داشته باشیم.»
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن به عنوان سخنران نخست برنامه، عنوان گفتار خود را چنین انتخاب کرده بود: «چرا از حافظ فال میگیرند؟» وی گفت: «حافظ یکی از معماییترین گویندگان زبان فارسی است؛ چراکه از زندگی حرف میزند و زندگی عظیمترین معمایی است که با آن روبهرو هستیم. دیوان حافظ یگانه کتابی است در زبان فارسی که از آن فال گرفته شده است. ما سابقهی دقیقی برای این عمل سراغ نداریم، اما میدانیم از روزگاری که چاپ بوده و دیوان حافظ در اختیار مردم قرار گرفته، فال گرفتن از دیوان وی نیز اتفاق افتاده است. تا جایی که میدانم در زبانهای دیگر هم دیوان شعر یا کتابی نیست که مردم چنین ماموریتی را برای آن در نظر گرفته باشند. اما دلیل اینکه مردم حافظ را غیبگو دانستهاند و حتی لقب لسانالغیب نیز به او دادهاند چیست؟»
اسلامی ندوشن با طرح پرسش بالا افزود: «بشر همواره نسبت به آینده نادان بوده و در عین حال نیاز داشته از آینده چیزهایی بداند. دلایل رجوع مردم به دیوان حافظ برای گرفتن فال در نهایت به موسیقی دیوان او برمیگردد. همهی اندیشهها، کنایهها و گفتههای حافظ در موسیقی غزلیات وی خلاصه شده و به زبان بیانش حالتی منحصربهفرد بخشیده است؛ وگرنه حافظ هیچ حرف تازهای نزده که گذشتگان مطرح نکرده باشند.»
«هیچ شاعری نتوانسته به اندازهی حافظ مضامین دوپهلو به کار ببرد.» اسلامی ندوشن با بیان این جمله یادآور شد: «گاهی از یک بیت حافظ سه مفهوم را میشود استنباط کرد و همین وضعیت به خواننده کمک میکند تا برداشتی که دوست دارد را از شعر او داشته باشد. حافظ هم شاعر عوام است هم شاعر خواص و از همین رو توانسته تسلیبخش آلام همهی مردم باشد. حافظ نهتنها وجدان آگاه ایرانی را سروده، حتی وجدان ناآگاه ایرانی را نیز تشریح کرده است. رکن اصلی شعر او عشق است و عشق در شعرش چیزی نیست جز جریان نیرومند زندگی. عشق در غزلیات حافظ نیرویی است که انسان را به زندگی پیوند میدهد. شعر او شعر حرکت در اندیشه است و در بسیاری موارد نشان میدهد افکار شاعر در فاصلهی اضداد حرکت داشته است. او همچنانکه از یک سو شاعر غمها و امیدهای مردم است، شارح تاریخ دردناک ریاکاری نیز به حساب میآید.»
ضرورت توجه به رابطهی تنگاتنگ آواز و شعر
همایش موسیقی شعر حافظ، خارج از برنامهی رسمی ارائه شده، میهمان ویژهای هم داشت؛ خوانندهی شورانگیزی که کوشیده اشعار عرفانی را با همان شور شاعرانه و عارفانهشان بخواند: استاد شهرام ناظری. ناظری ضمن بيان ويژگيهاي شعر حافظ و ارتباط آن با موسيقي ايراني با ابراز امیدواری از اینکه روزی در سراسر پهنهی ایرانزمین همهی مردم در روز بزرگداشت حافظ به گفتوگو پیرامون این شاعر پرداخته و برداشتهای خود را از شعر او بیان کنند، افزود: «متاسفانه بسیاری از کسانی که شعرهای حافظ، فردوسی، مولانا و دیگر بزرگان ادبیات ایران را در کنسرتها اجرا میکنند، اصلا درکی راجع به دنیای شعری و ذهنی این افراد ندارند و به عنوان مثال غزلی از حافظ را همانند غزلی از سعدی میخوانند و غزلی از سعدی را مثل غزلی از مولانا. به همین دلیل آواز و ارتباط آن با شعر در سالهای اخیر بسیار یکنواخت و خستهکننده شده است. ما در بخش آواز دچار آسیبهای بزرگی شدهایم و سطح ارتباط آواز با شعر در سالهای اخیر دچار تنزل شدیدی شده؛ طوریکه مردم بدون داشتن اطلاعات تخصصی در حوزهی موسیقی، بر اساس درک و ذوق درستی که دارند، با بیان بسیاری از خوانندگان جوان احساس صمیمیت نمیکنند.»
دکتر سیدجواد مرتضایی، محقق ادبی و رئیس مجتمع دانشگاهی نیشابور با تاکید بر ارجحیت زبان بر محتوا در شعر حافظ گفت: «چیزی که بیش از هر چیز دیگر مد نظر حافظ بوده و برایش اهمیت داشته، زبان شعری است و زبان برای حافظ جایگاهی بالاتر از معنا و مضمون دارد. معانی و مضامین موجود در دیوان او در آثار شعرای قبل و معاصرش نیز بوده و او از نظر مضمون وامدار بسیاری از شعرای پیشین و حتی معاصر خود به حساب میآید؛ اما چیزی که حافظ را در دنیای غزل به قلهای دستنیافتنی رسانده، زبان شعری اوست؛ چون حافظ یگانه شاعری است که از تمام ظرفیتهای زبان فارسی استفاده کرده.»
مرتضایی پیش از خواندن متن مقالهی خود با عنوان «قصهی بلند گیسوی یار»، که به بررسی نحوهی چاپ یکی از ابیات حافظ در نسخ متفاوت میپردازد، درخصوص موسیقی دیوان حافظ تاکید کرد: «اصیلترین اصلی که میتواند در تصحیح دیوان حافظ مورد توجه قرار بگیرد، اصل اصالت موسیقی در دیوان اوست. هر چهار نوع موسیقی، یعنی موسیقیهای بیرونی، کناری، درونی و معنوی در دیوان او متجلی است و اگر در تصحیح دیوان سایر شعرا اصل «اقدم نسخ» مبنا قرار میگیرد، در مورد حافظ بایستی با اصل اصالت موسیقی وارد کار شد.»
دکتر دره دادجو، نویسندهی کتاب «موسیقی شعر حافظ» و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد که عنوان سخنرانی خود را «نقش موسیقیآفرینی عناصر واژگانی در غزل حافظ» انتخاب کرده بود، با اشاره به ادراک انسان از زیبایی گفت: «ادراک زیبایی زمانی رخ میدهد که انسان به حس تناسب رسیده باشد. اگر تناسب در مکان وجود داشته باشد، به آن قرینه گفته میشود و اگر در زبان روی بدهد، وزن نامیده میشود. اما انواع دیگری از تناسب نیز وجود دارد که دارای جنبههای استنباطی است تا جنبهی استدلالی و درست در همینجاست که هنر به وجود میآید.»
دادجو در مورد موسیقی شعر خاطر نشان کرد: «در بحث موسیقی شعر نیز ما به مسالهی تناسب و زیبایی میپردازیم، ولی تاکید اصلی ما بایستی روی دلایل و چرایی زیبایی استوار باشد؛ چرا که هر طبع سلیمی میتواند وجود زیبایی راحس کند و کار محقق تبیین دلایل احساس وجود زیبایی است. در شعر حافظ هم باید بکوشیم تا راز جاودانگی موسیقی نهفته در آن را درک کنیم.»
«موسیقی شعر همان صورت شعر است و مضمون شعر نیز با آن هیچ تضادی ندارد. یعنی صورت و معنی هر دو دارای اصالت هستند؛ چندانکه میشود ایندو را دو روی یک صفحه نامید.» محمدجواد عظیمی، مدرسدانشگاه و نویسندة کتاب موسیقی شعر حافظ با بیان نکته بالا تصریح کرد: «بحث دربارهی شعر حافظ یعنی سخن گفتن از تمامیت ادبیات فارسی؛ چرا که حافظ هم جامع گذشتگان است و هم ماخذ آیندگان. البته او به جامعیت گذشته اکتفا نکرده و تا جایی که توانسته بر آن افزوده است.»
عظیمی که عنوان سخنرانیاش را «مختصات موسیقایی شعر حافظ» انتخاب کرده بود گفت: «حافظ گاه چند قطب صوتی را در ابیاتش میگنجاند و چنان موفق به تلفیق صوت و معنا میشود که دیگر نمیشود معین کرد او اصطلاحاتش را با هدف تکمیل قطبهای صوتی انتخاب کرده یا فقط مضمون را مد نظر داشته است. اتفاقا شعر حافظ وقتی به اوج میرسد که صورت و معنی به اوج همگرایی رسیده باشند.»
«ظهور خودانگیختهی هنر و نقد نظریهی محاکات در آراء حافظ» عنوان گفتار آخرین سخنران روز نخست همایش، دکتر حسن بلخاری، عضو فرهنگستان هنر بود. بلخاری با اشاره به اینکه موسیقی در فرهنگ ایرانی جایگاهی همتراز با حکمت داشته است گفت: «اگرچه کسانی از اهل فلسفه، نظیر فارابی، ابنسینا، صفیالدین ارموی و عبدالقادر مراغهای کتابهایی در باب موسیقی نوشتهاند، اما موسیقی در عرفان ما به بار نشسته است. بزرگان فلسفهی ایران از «قال» موسیقی گفتهاند و عرفای ما آن را به «حال» ترجمه کردهاند. رفتار و سکنات عرفای ما موسیقایی بوده و «سماع» نیز از همینجا ریشه میگیرد.»
در برنامهی روز نخست، علاوه بر پخش قطعهای از استاد ناظری که در سال ۷۷ بر سر مزار حافظ و در روز بزرگداشت شاعر شیراز اجرا شده
بود، مهدی فیروزیان و مهزاد مهجور، به اجرای زندهی موسیقی پرداختند.
«حافظ و خرمترین خنیا» عنوان گفتار اولین سخنران نشست دوم علمي بود. دکتر میرجلالالدین کزازی، بود. او در ابتدای سخنانش با طرح این پرسش که «چرا همهی کسانی که با ادبیات ایران آشنایی دارند، حافظ را سخنوری بزرگ دانستهاند؟» گفت: «من خوش دارم فقط یک پاسخ به این پرسش بدهم و بگویم شعر حافظ آبگونه است و همین آبگونگی است که از او سخنوری افسانهای ساخته. شعر حافظ چنان زنده، پویا و ناآرام است که از هر کالبدی میگریزد و از همینرو دربارهی هیچ شاعر دیگری به اندازهی وی چندوچون درنگرفته است. هر کس حافظ را آنچنان درمییابد و میشناسد که خود میپسندد و جالبتر اینجاست که هر یک از شناسندگان حافظ نیز میتوانند به اندازهی کافی دلیل و نشانه بر مدعای خود از دیوان او گردبیاورند.»
«آب، سخت و فشرده نیست و در هر آوندی که ریخته شود، شکل آن را به خود میگیرد.» کزازی با بیان این نکته، در تشریح مفهوم آبگونگی غزلیات شاعر شیراز تاکید کرد: «آبگونگی شعر حافظ به ساختار پیکری غزلهای او بازمیگردد. شعر حافظ چنان است که وقتی آن را میخوانیم، خاصه زمانی که میشنویم، پیش از آنکه به اندیشهها و مفاهیم نهفته در آن فکر کرده باشیم، تاثیر میپذیریم. پس نخستین تاثیری که غزلهای خواجه بر ما مینهد، تاثیری است خنیایی. به دیگر سخن سرودههای حافظ نه فقط شعر که خنیا هم محسوب میشود و خنیا در شعر او از چنان ساختار و سرشت درونیای برخوردار است که میشود هر اثرش را کاری خنیایی دانست. پیام هر آهنگ، در خود آن آهنگ است و به همین دلیل ما خنیا را از طریق دل درک میکنیم و شعر را از راه عقل. غزلیات حافظ هم قبل از آنکه ساختاری شاعرانه داشته باشد، ساختاری خنیایی دارد.»
کزازی در پایان سخنانش با تصریح بر این نکته که «حافظ در آثارش در مرز بین سخن و سرود حرکت کرده» افزود: «ما از خنیا بدون اینکه بدانیم اثر میپذیریم و نیازی به اندیشیدن دربارهی آن نیست. درست است که حافظ در محتوای اشعارش از جهان نهان مایه میگیرد، اما زیبایی شعر او بیش از هر چیز به خنیای نهفته در سرودهایش بازمیگردد.»
دکتر نگار بوبان، پژوهشگر موسیقی ایرانی و نوازندهی عود، به بررسی موسیقی اصوات در غزل حافظ پرداخته بود که پژوهش صوتشناسانهی متفاوتش با استقبال و شگفتی حاضران همراه شد. او گفت: «بررسی شعر فارسی و از آنجمله غزلیات حافظ، در مواردی که زبان را با موسیقی پیوند میدهد، از دو جنبه سابقه دارد: یکی از باب وزن و دیگری از جهت همنشینی آواها یا همان موسیقی درونی. آنچه در وزن شعر مطرح است، با وجود اصرار مکرر به موسیقایی بودن، به کمتر شکلی به واقعیت ریتمی مربوط میشود و آنچه در همنشینی آواها به بحث گذاشته شده، نوعی ارائهی نمونه برای سلیقه یا ابتکار در چیدن صداهای مکرر یا مشابه در طول یک مصراع یا بیت بوده است؛ بدون آنکه ارتباط واقعی آن با مقولهای موسیقایی روشن و برجسته شود.»
بوبان در تبیین کاری که انجام داده افزود: «از منظر مولفههای ساختاری، موسیقی را میتوان در بیان زیر خلاصه کرد: موسیقی، چیدن صداهایی با مشخصهها و کمیتهای متنوع است روی محور زمان. صدا نیز سه مشخصهی «نواک» به معنی زیر و بمی، بلندی ناشی از شدت و «شیوش» یا رنگ صداست. پس موسیقی را میتوان به سادگی در نحوهی قرار گرفتن در طول محور زمان پی گرفت.»
وی که با نگاه فوق چند نمونه از ابیات حافظ را با حذف واژهها به پارهموسیقی بدل کرده بود، با پخش کردن این پارهموسیقیها نشان داد که ابیات چگونه بدون دریافت معنا و به صورت صرفا صوتی، توسط شنونده مورد دریافت قرار میگیرند.
دکتر مرتضی کاخی، منتقد ادبي، شاعر و پژوهشگر، با تاکید بر ضرورت رهایی از نسخهشناسیهای مکرر تاکید کرد: «پژوهشها و مطالعات علمی و ادبی و توجه به نکات مربوط به زیباییشناسی شعر حافظ و درون و محتوای آن، نکتهای است که در قیاس با نسخهیابی و کشف نسخهی اقدم غزلیات، مغفول مانده و این بیتوجهی چنان عمق یافته که میتوان به جای نسخهشناسی، تعبیر نسخهلیسی با ادبيات جلال آلاحمد دربارهاش به کار برد؛ چندانکه گاه نسخههایی منتشر میشود که با نمونههای قبلی فقط در چند کلمه تفاوت دارد.»
کاخی سپس با اشاره به یکی از ابیات حافظ به موضع نیما یوشیج در قبال این بیت پرداخت و گفت: «حافظ در غزلی میگوید: عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده/ به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست». نیما در ۳۰ سالگی در منظومهی افسانه، اگرچه توجه درستی به چیزی که حافظ میگوید نداشته، سعی کرده به حافظ نزدیک شود. نیما میگوید: حافظا این چه قدر و چه کید است/ کز زبان می و جام و ساقی است/ نالی ار تا ابد باورم نیست/ که بدان عشقبازی که باقیست/ من بر آن عاشقم که روندهست. نیما خیلی راحت از بیاعتقاد خودش به عشقی که مد نظر حافظ است سخن گفته و اعلام میکند که به انسان عشق میورزد. من در پی تایید گفتهی نیما نیستم، اما نزدیک شدن او به حافظ برایم اهمیت دارد. نگاه نیما نگاهی است علمی و از روی قریحهی شاعری و این چیزی است که ما در طول این سالها به ندرت شاهد آن بودهایم.»
مهدی فیروزیان، دانشجوی دورهی دکتری زبان و ادبیات فارسی که در برنامهی روز نخست نیز اجرای زندهی موسیقی را با سهتار برعهده داشت، عنوان سخنان خود را چنین برگزیده بود: «آفرینشگری موسیقایی در شعر حافظ». او گفت: «حافظ در بیشتر نمونهها از آرایههایی که ساختگی و متکلفانه به نظر برسند استفاده نکرده؛ چنانچه آرایهها در شعر او نمود ویژهای ندارند. در واقع میشود کار حافظ را آفرینشگری موسیقایی نامید تا آرایهپردازی. گاه کار شاعر در نحو زبان و کاربرد واژگان چنان ساده و به گفتار نزدیک میشود که گمان میبریم او بیهیچ تکلفی در حال سخن گفتن است؛ اما آنچه در برابر ماست شعری است با رعایت قواعد موسیقایی.»
فیروزیان در ادامه با ذکر نمونههای متعدد یادآور شد: «آواها در شعر حافظ در محدودهی واژگان نمیمانند. ما میتوانیم در شعر او ساختار معنایی واژگان را به یک سو بنهیم و از دیدی موسیقایی و شنیداری به شعر بیندیشیم.»
دکتر حمیدرضا شایگانفر به عنوان آخرین سخنران همایش به ساختار ردیف و قافیه در غزلیات حافظ پرداخت و خاطرنشان کرد: «اگر شعرای ما قافیه بیت اول را در مصرع اول، در آخر بیت دوم میآوردند، به زعم قدما حسن بود و به آن صنعت ردالقافیه گفته میشد. حافظ نیز بسیار از این صنعت استفاده کرده است. اما قدما تکرار قافیه را بد میدانستهاند و آن را در ردهی خطاهای شعری برمیشمردند. آنها در نهایت دو خطا در یک غزل را مجاز میدانستند، ولی بیش از این برایشان قابل بخشش نبود. با وجود این میدانیم که حافظ با بیباکی قافیهها را تکرار میکرده است.»
شایگانفر در ادامه افزود: «بیترید حافظ از خطا بودن تکرار قافیه مطلع بوده است، اما نکته اینجاست که او چنان رندانه به تکرار قافیه میپردازد که این قافیهها اغلب معانی گوناگون میدهند و این حاصل چیزی نیست جز رندی شاعر.»
|