كمالي سروستاني:در عرصه حافظ پژوهی پژوهشگران ایرانی پیشگام بودهاند
دانشگاهها ي ما هیچ برنامهای برای انجام پژوهشهای گروهی در زمینه حافظ پژوهی دارند
كوروش كمالي سروستاني پيشنهاد دهنده و عضو هيأت مؤسس و هيأت مديره بنياد فارس شناسي در سال 1372 است.
وي در سال 1375 پيشنهاد نامگذاري اول ارديبهشت و همچنين بيستم مهر را به عنوان روزهاي سعدي و حافظ در انجمن ادبي ياران يكشنبه ارائه و اين پيشنهاد را با بزرگاني چون شادروان دكتر زرين كوب و بهاءالدين خرمشاهي مطرح ميكند و يكسال بعد در بيستم مهرماه 1376 براي نخستين بار مراسم بزرگداشت روز حافظ را به صورت استاني برگزار ميكند.
پيگيري و سماجت او در بنياد فارس شناسي باعث ميشود تا سرانجام شوراي فرهنگ عمومي كشور به ثبت يادروزهاي سعدي و حافظ در تقويم رسمي كشور بپردازد.
با رسميت يافتن اين يادروزها، مراسم برگزاري آن از محدوده استان فارس فراتر رفت و به يك واقعه كشوري تبديل شد.
به گزارش ايسنا پيش از ثبت يادروز اين دو شاعر شيرازي هيچ روزي در ايران به عنوان يك روز فرهنگي و به نام شاعر يا نويسندهاي نامگذاري نشده بود.
كمالي سروستاني مدت 12 سال مديريت بنياد فارس شناسي را برعهده داشت و در اين مدت برنامه هاي و كنگرههاي استاني، ملي و فراملي زيادي را برگزار كرد كه از آن جمله ميتوان به برگزاري هفته فرهنگ آلمان و فرانسه در شيراز و همايش بزرگ فارس شناسي نام برد.
كمالي همچنين عضو هيات موسس مركز حافظ شناسي ،عضو انجمن مطالعات ايران شناسي (ISI)، عضو انجمن ايران شناسان اروپا و عضو انجمن جوامع فارسي زبان است.
او در سال 1383 نيز دبير اجرايي كنگره بين المللي مكتب فلسفي شيراز بود.
خبرنگار ادبي ايسنا در شيراز به بهانه چهاردهمين سالروز برگزاري يادروز حافظ گفت و گويي تفصيلي با او انجام داده كه در ادامه ميآيد.
روند نسخهپژوهشی در زمینه دیوان حافظ در اوایل قرن بیستم و حدود 650 سال پس از وفات حافظ آغاز شد. بسیاری معتقدند همین عطف توجه به یکی از اعجوبههای فرهنگ غنی ایرانی هم متاثر از آثار ایرانشناسان غربی و دیگر مستشرقین درباره تاریخ و فرهنگ ما بوده است که نوعی خودآگاهی را اگر نگويیم برای مردم این سرزمین، دست کم برای اندیشمندانمان به همراه داشته است. فکر میکنید چه عوامل دیگری سبب شده ما اینقدر دیر به فکر پژوهش در زمینه دیوان حافظ بیفتیم؟
باید توجه داشت که اصولا قبل از صنعت چاپ و نیز تاسیس دانشگاه های مدرن و آشنایی با اصول علمی تصحیح متن؛ امکان پرداختن علمی و عملی به تصحیح آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی وجود نداشته است. بازنویسی نسخ توسط کاتبان در دوران پیش از چاپ تنها امکان ثبت و ارائه این آثار بوده است و طبیعی است که با توجه به میزان توانایی و آشنایی کاتبان اثر مورد نظر بهتر یا بدتر ارائه شده است. اگر چه ایران شناسان غربي در برخی از مطالعات ایران شناسی به دلیل آشنایی با متدهای علمی ، فضل تقدم داشته اند، و به عنوان مثال مثنوی تصحیح نیکلسون و شاهنامه مسکو و یا ژول مول، نمونههای ارزشمندی هستند، اما در مورد حافظ داستان متفاوت است. بیتردید علامه محمد قزوینی بنیانگذار حافظ شناسی علمی است. استاد قزوینی از یک سو دارای تحصیلات و مطالعات سنتی غني در ایران و از سوی دیگر به دلیل زندگی و اقامت در غرب به مدت سی سال، با متدهای علمی و پژوهشی نوين آشنا بوده است. و همین امر موجب شد که آثار ارزشمند بسیاری با نگاه تیزبین و دقت مثال زدنی او تصحیح و منتشر شود که در عرصه ادبیات فارسی شاید تصحیح دیوان حافظ یکی از ماندگارترین آثار او و همکارش استاد قاسم غنی است. در واقع در عرصه حافظ پژوهی ما هیچ تصحیح علمی توسط غیر ایرانیان را نمیشناسیم. این امر در مورد سعدی هم مصداق دارد و تصحیح علمی دیوان حافظ و کلیات سعدی به وسیله استادان قزوینی- غنی و محمد علی فروغی به ایرانیان و جهانیان عرضه شده است. و در این عرصه ، پژوهشگران ایرانی پیشگام بودهاند.
با توجه به اينكه ايرانيان حافظپژوه در تصحيح ديوان حافظ فضل تقدم دارند ارزیابی کلیتان از روند نسخهپژوهی دیوان حافظ تا زمان حاضر چیست و فکر میکنید با توجه به امکانات در اختیار مصححان و شرایط نشر در ایران، تا چه میزان به موفقیت نزدیک بوده است؟
شاید با کمی تسامح بتوان نسخه پژوهی دیوان حافظ را از زمانی که جامع دیوان حافظ، محمد گلندام، به این امر پرداخت تا به امروز به سه دوره تقسیم کنیم:
دوره اول: از همان زمان جمع دیوان آغاز میشود که علاوه بر دیوان کامل حافظ، در جنگها و تذکرههای مختلف آثار حافظ دیده میشود و کاتبان بسیاری نسخ مختلفی از دیوان را به ویژه در قرن نهم و دهم کتابت کردهاند.
دوره دوم: از آغاز پیدایش فن چاپ در هند و ایران تا سال 1320 را در بر میگیرد که در این دوران که در ایران سالهای 1279 تا 1320 را دربر میگیرد، علاوه بر چاپهای متعدد دیوان حافظ، دو نسخه با اهمیت توسط استاد خلخالی و نیز نسخه بروخیم به اهتمام حسین پژهان منتشر میشود.
دوره سوم: که از 1320 تا امروز را دربر میگیرد با چاپ تصحیح علمی دیوان حافظ قزوینی- غنی آغاز میشود. نسخهای که اگرچه نزدیک به هفتاد سال از انتشار آن میگذرد، هنوز به عنوان مهمترین نسخه برای حافظ پژوهان مطرح است. بر اساس آخرین تحقیقی که به عنوان پایاننامه دکتری توسط دکتر بهادر قادری و با راهنمایی استاد اصغر دادبه با نام « فرهنگ شرحهای حافظ» منتشر شده است، از میان 150 کتاب و 300 مقالهای که مورد بررسی قرار گرفته است، در شرحها و مقالات مختلف، بیش از هفتاد درصد ارجاعات به نسخه قزوینی و غنی است. پنج درصد به نسخه استاد خانلری و بیست و پنج درصد به تصحیحهای دیگران.
در این دوره علاوه بر نسخه قزوینی و غنی و دکتر خانلری ، تصحیح دیوان حافظ توسط استادان محمود هومان، پژمان بختیاری، انجوی شیرازی، مسعود فرزاد، جلالی نائینی، سلیم نیساری، بهاءالدین خرمشاهی، هاشم جاوید، احمد شاملو، هاشم رضی، نورانی وصال، رشید عیوضی، هوشنگ ابتهاج، نصرالله مردانی و برخی دیگر منتشر میشود.
تقسيمبندي ديگري در مطالعات حافظشناسي وجود دارد كه شايد با جمعبندي استاد ابوالحسن نجفي منطبق باشد؛ نجفي معتقد است آثار هر نويسندهاي بايد چهار دوره مختلف را بگذراند؛ 1. دوره چاپهاي متعدد بدون تصحيح و بدون انتقاد 2. دوره چاپهاي انتقادي 3. دوره چاپ نهايي و 4. دوره نقد ادبي. اين نقد را ايشان زماني نوشتند كه حافظ استاد خانلري منتشر شده بود و درواقع ميخواستند با اين استدلال بگويند دوره چاپ نهايي تمام شد و با كاري كه خانلري كرد ديگر ضرورتی براي بحث درباره نسخه نيست و بايد وارد مرحله چهارم بشويم با عنوان نقد ادبي و افسوس خوردند كه شايد تنها حافظ به اين مرحله رسيده، هنوز شاعران ديگري در همان مرحله اول و دوم ماندند و ازجمله آثار سعدي را ذكر كردند، اما واقعيت قضيه اين است كه بعد از نسخه استاد خانلري، شرحها و تصحيحهاي بسياري منتشر شد. مانند كارهاي استاد خرمشاهي و دو كار ارزشمند سليم نيساري ازجمله كتاب دو جلدي دگرسانيها در غزلهای حافظ كه تلاش 30 ساله روي نسخههاي مختلف قرن نهم است و اختلاف اين نسخ با دقتي اعجابآور، كه همه اينها را آماده كردند و شايد بتوان گفت اكنون با اين نسخههايي كه وجود دارد وارد دوره نهايي شدهايم و ديگر لازم نيست دنبال نسخههاي خطي از لندن و هلند و تاجيكستان و افغانستان و هند باشيم. اما واقعيت اين است كه هنوز 70 درصد ارجاعات در مقالات و شرحها به كار 1320 علامه قزويني و غني برمیگردد و به چاپ آثار استاد خانلري فقط پنج درصد ارجاع شده و اين نشاندهنده اين است كه در اين ارجاعات يا به نسخه تازهاي كه مورد اجماع همه حافظشناسان باشد نيازمنديم يا بايد بر روي نسخه قزويني و غني توافق کنیم.
پس شما معتقديد كار مصححان ايراني از نظر علمي موفقيتآميز بوده است؟
بيترديد حافظ شناسان ما در اين هفتاد سالي كه به طور جدي و علمي به تصحيح ديوان پرداختهاند راهي طولاني و سخت را در نورديدهاند و البته اين به اين معنا نيست كه ما اينك در قلة حافظپژوهي قرار گرفتهايم اما با همت و دقت و كار علمي و گروهي سخت به آن نزديكيم.
روند حافظ پژوهي را در سي سال اخير چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در سیسال اخیر حافظشناسی رونق یافته است و در این دوره دیوان حافظ دارای فرهنگهای قابل اعتنایی میشود ؛ «کشفالابیات حافظ»، «فرهنگ واژهنمای حافظ» خانم صدیقیان، «راهبینهایت» بهرام اشتری،«کتابشناسی حافظ» مهرداد نیکنام، «فرهنگ حافظپژوهان و حافظشناسی» ابوالقاسم رادفر، «راهنمای موضوعی حافظشناسی» کاووس حسنلی، انتشار مجلدات حافظشناسی به همت سعید نیاز کرمانی و شرحها و دیوانهای مختلف منتشر شده است. علاوه بر این، در آبانماه 1367کنگره بینالمللی حافظ در شیراز به پیشنهاد استاد باستانی پاریزی و تصویب یونسکو با حضور بیش از 200 حافظ پژوه ایرانی و خارجی در شیراز برگزار شد، و گزیده مقالات آن با عنوان « سخن اهل دل» توسط استاد زرینکوب منتشر شده است و همچنین نامگذاری 20 مهرماه به نام یاد روز حافظ، تشکیل مرکز حافظ شناسی، انتشار سالانه نشریه حافظ پژوهی و برگزاری مراسم های سالانه علمی و فرهنگی در شیراز و دیگر شهرهای ایران و جهان ، نقش موثری در این روند داشته است.
تصحیحهایی که از دیوان حافظ صورت گرفته، تا چه میزان با معیارهای یک تصحیح آکادمیک و استادندارد مطابقت دارد؟
آنچه که در شیوه تصحیح نسخ متداول است، دستیابی به نسخهای کهن و نزدیک به دوران زندگی شاعر به عنوان اقدم نسخ است که مصحح آن را اساس قرار داده و بر اساس نسخ دیگر که به نسخههاي بدل معروفند، به تصحیح آن میپردازد. علاوه بر این شیوه؛ شیوه تصحیح قیاسی که بنیاد آن بر رای و ذوق و سلیقه مصحح با توجه به نسخ مختلف است ، نیز مورد تایید برخی از حافظ پژوهان بوده است. اختلاف نسخ به دلیل اصلاحات شاعر یا اشتباهات کاتب و یا افزودهها و کاستنهای مصلحتی موجب نگاههای متفاوت در تصحیح متن شده است. واقعیت آن است که در روزگار ما شیوه تصحیح به عنوان یک متد علمی کشف و به مرور زمان تصحیح شده است و تصحیح حافظ پژوهان صاحب نام اعتبار از این ویژگی برخوردار است. طبیعی است که تفاوت نسخههای اساس و بدل و نوع نگاه مصحح میتواند حاصل کار را دگرگون کند. به عنوان مثال علامه قزوینی برای تصحیح دیوان حافظ از 18 نسخه با اساس گرفتن نسخه خلخالی استفاده کردهاند. استاد خانلری 14 نسخه را اساس تصحیح قرار دادهاند که آخرین آن در سال 838 کتابت شده است. هوشنگ ابتهاج از 31 نسخه برای تصحیح استفاده کرده است اگرچه نسخ اساس ایشان نیز همان نسخ قزوینی – غنی است و استاد سلیم نیساری 51 نسخه قرن نهم را منبع خود قرار دادهاند و مصححان برجسته از روشهای قیاسی و انتقادی و التقاطی به ضرورت و باور بهره بردهاند.
بسیاری معتقدند یکی از بهترین تصحیحهای دیوان حافظ تصحیح غنی ـ قزوینی است. فارغ از هر گونه ارزشگذاری درباره این کار مشترک و دیگر تصحیحهای انفرادی درباره دیوان حافظ، علت فقدان کارهای مشترک در این زمینه همانند آنچه در بسیاری از دانشگاهها و مراکز معتبر جهان دیده میشود، چیست؟ چرا ما یک تصحیح منقح از دیوان حافظ که حاصل یک کار تیمی باشد، نداریم؟
عدم سامان یافتن کار گروهی در پژوهشهای مختلف ادبی و از جمله تصحیح دیوان حافظ به دو عامل اصلی برمیگردد . از یک سو پژوهشگران و حافظ شناسان و ادیبان به علم و ذوق خود باور و اعتماد بیشتری دارند و به دلیل عدم حمایتهای مالی رنج طاقت فرسای پژوهش فردی را با عشق و شور به جان میخرند و آنچه میاندیشند، روا و درست است را تالیف و منتشر میکنند. از سوی دیگر دانشگاهها و مراکز علمی ما متاسفانه هیچ اعتبار و برنامهای برای انجام پژوهشهای گروهی در زمینه مورد بحث ما ندارند. به عنوان نمونه تا کنون هیچ دانشکده ادبیاتی چه در تهران و چه در شیراز و مشهد و تبریز اعتبار مناسبی برای ترغیب کار گروهی در تصحیح دیوان حافظ و یا دیگر شاعران بزرگ ادب فارسی اختصاص ندادهاند. دیگر نهادهای فرهنگی و علمی کشور نیز اعم از فرهنگستان زبان و ادب فارسی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... در این زمینه فعال نبودهاند.
بیتردید کار گروهی نیازمند باور، اعتبار و برنامه است که دانشگاههای معتبر جهان از آن برخوردارند. در همین زمینه در سال 1380 طرح تدوین دیوان جامع حافظ با مشارکت حافظ پژوهان کشور از سوی مرکز حافظ شناسی ارائه گردید و جلسات متعددی با استادان صاحب نظر در این زمینه تشکیل شد و اعتبار حداقلی نیز برای ان تامین شد. در طرح اولیه این ایده قرار بود که استادان سلیم نیساری به عنوان حافظ پژوه و نسخه شناس، بهاءالدین خرمشاهی به عنوان حافظ پژوهی که به تنهایی به اندازه یک دانشنامه حافظ مقاله و نقد وشرح و تصحیح دارند، دکتر اصغر دادبه به عنوان حافظ پژوه و نکته یاب، دکتر علی رواقی به عنوان محقق و آشنا به ریشههای واژگان زبان و ادب فارسی، دکتر کاووس حسنلی به عنوان حافظ پژوه و دبیر علمی مرکز حافظشناسی و برخی دیگر از استادان و دانشجویان دوره دکتری زبان وادبیات فارسی به عنوان همکاران طرح جهت تشکیل پرونده علمی غزلهای حافظ بر اساس 20 نسخه قرن هشتم و 50 نسخه قرن نهم و نیز 10 حافظ چاپی و نیز مقالات و تحقیقات و نقدهای نوشته شده بر غزلها، ابیات و واژههای مورد اختلاف در این طرح همکاری کنند و در یک دوره پنج ساله « دیوان جامع حافظ» به عنوان حافظ مورد توافق حافظ شناسان منتشر شود و بر اساس آن فرهنگهای مختلف ترکیبات ، واژگان، اعلام، صنایع ادبی، کشف الابیات، شرح غزلیات و ... تدوین گردد و این نسخه مبنای تدریس حافظ در مراکز آموزشی از ابتدایی تا دانشگاه و مورد استفاده مراکز علمی و فرهنگی قرار گیرد که متاسفانه به همان دلایلی که ذکر شد، تا کنون این طرح به سرانجام نرسیده است. اگرچه در اولین گام به لطف استاد نیساری در سال 1380 شش سال پیش از چاپ کتاب «دگرسانیها در غزلهای حافظ» کتاب «نسخه های خطی حافظ در سده نهم» توسط مرکز حافظ شناسی منتشر گردید. امیدوارم که با توجه مراکز علمی و فرهنگی و تامین اعتبار مالی و نیز عنایات استادان بزرگوار، این طرح بتواند علاوه بر دیوان حافظ، و کلیات سعدی، دیگر آثار بزرگان ادب فارسی را دربرگیرد و دانشگاهها و حافظ پژوهان برجسته ما که بخش عمدهای از آنان نیز خارج از حوزههای آکادمیک به تحقیق مشغولند، کار گروهی علمی را هر چند دیر، تجربه کنند.
اطلاعات ضد و نقیضی از قدیمیترین نسخه موجود از دیوان حافظ وجود دارد. با توجه به سابقه فعالیتهای پژوهشی و اجراییتان در زمینه حافظ، فکر میکنید کدام نسخه قدیمیترین نسخه است؟
بر اساس نظر استادان نسخه شناس اصالت متن ، شایستگی کاتب و منقح و مضبوط بودن نسخه معیارهای اصلی برای سنجش اعتبار هر نسخه ای است. بدیهی است هر چه تاریخ کتابت به دوران زندگی شاعر نزدیکتر باشد احتمال سهو و خطا در آن کمتر است اگر چه این نظر مخالفانی هم دارد. به هر روی خوشبختانه هم اکنون فهرست نسخ خطی دیوان حافظ از قرن نهم تاکنون در اختیار ماست و برخی از نسخ قرن نهم مورد استناد و نسخه اساس مصححان برجسته دیوان حافظ بوده است. در فهرست نسخههای خطی حافظ در قرن نهم نخستین نسخه مربوط به کاتبی به نام ابراهیم ابرقوهی است که بنا بر گفته دکتر یاحقی تاریخ 805 و 807 هجری قمری در آن ثبت شده است که البته در این نسخه در مجموع 2 قطعه و 41 غزل حافظ به نگارش درآمده است و هم اکنون در کتابخانه آکادمی علوم تاجیکستان نگهداری میشود. در کتاب « دگرسانیها در غزلهای حافظ» جمعا 50 نسخه در قرن نهم معرفی شده است که اولین آنها همان نسخه 807 است و آخرین آن نسخهای که در سال 898 به وسیله پیر حسین کاتب نوشته شده است و هماکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. در سال 1387 دکتر علی فردوسی بر اساس جنگی که در کتابخانه بادلیان دانشگاه آکسفورد یافته بودند، و توسط علاء مرندی نوشته شده و 49 غزل و یک تک بیت از حافظ در آن با تاریخ 791 و 792 هجری قمری یعنی در زمان حیات شاعر ثبت شده است، قدیمیترین نسخه تا کنون یافته را معرفی کردند. اما شاید نسخهای که از نظر قدمت ، اصالت و ضبط نسبت به دیگر نسخ ارجح باشد، نسخه متعلق به سید عبدالرحیم خلخالی است که تاریخ کتابت آن 827 ه. ق یعنی 35 سال پس از درگذشت حافظ است. این نسخه ، نسخه اساس علامه قزوینی، ناتل خانلری، هوشنگ ابتهاج و برخی دیگر از حافظ پژوهان بوده است و بهاءالدین خرمشاهی نیز چاپ تازهای از آن را چند سال پيش منتشر کرده است.
بسیاری معتقدند اصلیترین متدی که در تصحیح دیوان حافظ مورد استفاده قرار گرفته، شیوه حذف بوده است (منظور ابیاتی است که درباره آنها تشکیک وجود دارد). آیا فکر نمیکنید این امر به دانش کم این دسته از مصححان و یا کمکوشی آنها در این زمینه برمیگردد؟
همانگونه که گفته شده، شیوههای تصحیح یک متن به شکل علمی ویژگیهایی دارد که البته حذف علمی و منطقی هم میتواند یکی از ابزارهای آن باشد. بررسی نسخ خطی دیوان حافظ از قرن نهم تا دوازده نشان میدهد که هر چه از زمان حافظ دورتر میشویم؛ اختلاط و اختلاف متن ، افزودهها و تغییرها بیشتر میشود به گونهای که در نسخه خلخالی با 495 غزل و در نسخه 1322 ه.ق با 598 غزل روبه رو هستیم اگر چه از نسخه دیوان حافظ با 800 غزل نیز سخن رفته است و این امر نشان دهنده ضرورت حذف بر اساس نسخه اصلی و نیز سنجش علمی با نسخه بدلها براي رسيدن به نسخه نهايي است.
در دوره معاصر افراد مختلفی دست به روایت حافظ و اشعار او در قالبهای مختلف زدهاند که از آن جمله میتوان به احمد شاملو و تقطیعات او از اشعار خواجه شیراز اشاره کرد. اقبال عمومی را از اینگونه روایتها و قالبها چگونه ارزیابی میکنید؟ و اساساً معتقدید با توجه به تحولات سریع جهانی در درک پیام، ما نیازمند روایتهای جدیدی از حافظ و قالبهای جدیدی از اشعار او هستیم یا خیر؟
شاعران، اندیشمندان، داستان نویسان ، هنرمندان و دیگر بزرگان فرهنگ و ادب و دانش با آفرینش آثار خود جایگاهی ویژه در ذهن و زبان انسانهای روزگاران مییابند و آثارشان در زمانهای مختلف و از منظرهای گوناگون مورد اقبال و یا نقد قرار میگیرد و به همین دلیل به باوری آثار کلاسیک ادبی جهان و ایران «مُلک مشاع» همگان است. و هر کسی میتواند به اندازه توان و نیاز و سلیقه خود در آن غور کند و مروارید یافتههای خود را ارائه نماید.
حافظ در میان شاعران ایران جایگاه ویژهای دارد. متخصصان به شرح و تصحیح و تبیین دیوانش میپردازند و مردمان از شعر او لذت میبرند، فال میگیرند، پاسخ خود را میجویند، میگریند و میخندند و آرام میشوند.
چند لایگی شعر حافظ و برداشت زنده و خلاق او از ایهام و کاربرد دلنشین این صنعت ادبی که انسان را مخّیر میکند به انتخاب معانی گوناگون، یکی از دلایل این اقبال گسترده است. به گونهای که همه حافظ را خودشان میدانند. شیعیان او را شیعه، اهل سنت اورا سنی، لاادریون او را هم کیش خود، معتزلیان او را معتزله و اشاعره او را اشعری میدانند. و هر یک برای اثبات ادعای خود شاهدی از دیوان میآورند. این امر نه به علت تناقض دیوان که بیشتر به دلیل ایهام، مدارا، تساهل و تسامحی است که حافظ دارد. به همین دلیل هر کوششی در شناخت حافظ و هر روایت و قالبی در بیان شعر و اندیشه او در روزگار ما بایسته و شایسته است. چه نگاه کیمیا جوی توالی منطقی ابیات غزلهای حافظ در نسخه حافظ شاملو، چه روایت هنرمندانه کیارستمی از حافظ و سعدی، چه حکایت پری صابری در نمایشنامه رند خلوتنشین و نیز نگاه هنرمندان نقاش در تصویرسازی شعر شاعر هر یک به گونهای در خدمت اثر ماندگاری چون دیوان حافظ است.
البته این بدان معنا نیست که از منظر حافظ پژوهی علمی هر نظر و دیدگاهی قابل پذیرش است. به عنوان مثال در تعیین توالی ابیات در غزل حافظ و دیگر شاعران کلاسیک ایران زمین، باید به اعتبار و قدمت نسخ متکی بود و نه اجتهاد و انتقاد و سلیقه . و در یک سنجش علمی آن چه پاسخ دقیق خواهد یافت، دلایل معنوی است و نه روایت شخصی ، اما این اصل علمی مانع اظهار سلیقههای فردی نخواهد بود.
تا جایی که من اطلاع دارم نامگذاری 20 مهر به عنوان روز بزررگداشت حافظ، پیشنهاد جنابعالی بوده است. درباره روند تصویب این پیشنهاد توضیح بدهید. اساساً چرا 20 مهر؟
در سال 1375 بود که ایده نامگذاری روزی به نام سعدی و روزی به نام حافظ ، شاعران بزرگ ایران و شیراز به ذهنم رسید. آن را در انجمن ادبی یاران یکشنبه مطرح کردم و با بزرگانی چون شادروان دکتر زرینکوب، استاد بهاءالدین خرمشاهی و برخی دیگران از استادان در میان گذاشتم. همگی متفق القول از این طرح استقبال کردند و در نهایت اول اردیبهشت ماه به عنوان یادروز سعدی و 20 مهرماه به عنوان یادروز حافظ انتخاب شد.
درباره اول اردیبهشت ماه بین ادیبان اجماع وجود داشت ، زیرا سعدی گلستان را در اردیبهشت ماه سروده و در مقدمه گلستان از اردیبهشت ماه جلالی سخن گفته است و حال و هوای شیراز نیز در اردیبهشت با غزلهای عاشقانه سعدی و گلستان و بوستان او همداستان است.
اما در مورد انتخاب روزی به نام حافظ اجماع کلی نبود، اما به هر حال ما نمیتوانستیم در فصل بهار دو روز را به شاعران شیرازی اختصاص دهیم. فصل زمستان و تابستان هم آب و هوای شیراز چندان مطلوب نیست و به همین دلیل، این سه فصل کنار گذاشته شد و به پاییز فکر کردیم.
در پاییز به ویژه در مهرماه هوای شیراز دوباره بهاری میشود؛ نه گرم است و نه سرد و از سوی دیگر کلمه مهر در اشعار حافظ زیاد تکرار شده است و به عبارت دیگر بسامد واژگانی آن بالاست، به روايتي کلمه مهر به تنهایی 70 بار در دیوان حافظ ذکر شده است. این واژه در معانی مختلفی چون مهر و محبت و خورشید آمده است و اشارهای هم در مشتقات آن به جشن باستانی مهرگان شده است با توجه به این دلایل انتخاب مهرماه قطعی شد.
اما چرا بیستم مهرماه؟ 20 عددی است که در یاد میماند، همچنین میتواند به گونهای یک ارزشگذاری برای شعر حافظ هم تلقی شود. ضمن انکه در روز بیستم مهرماه زمان قابل توجهی از آغاز به کار مدارس و دانشگاهها نیز گذشته است و ذهن مردم مشغول شروع سال تحصیلی و مشکلات و دغدغههای آن نیست.
اين شورا در ابتدا پيشنهاد كرد به جاي روز حافظ يا سعدي، يك روز به نام ادب فارسي نامگذاري شود و از همه شاعران و نويسندگان ايراني در آن روز تجليل شود، اما بنياد فارسشناسي با ارائه استدلالهاي علمي و فرهنگي با اين پيشنهاد مخالفت كرد، سپس اعضاي شوراي فرهنگ عمومي كشور اين مسأله را مطرح كردند كه نميتوان تنها روزهايي را به دو شاعر شيرازي اختصاص داد و بايد براي تعداد ديگري از شخصيتهاي ادبي و حتي برخي از فلاسفه، حكما و عرفاي بزرگ هم روزهاي بزرگداشتي در نظر گرفت و اينگونه بود كه 15 روز فرهنگي براي بزرگداشت بزرگان ايراني به تقويم رسمي كشور افزوده شد که از آن جمله است روز مولوی، فردوسی، عطار، ملاصدرا، شیخ بهايي، سهروردي و...
با رسميت يافتن يادروز حافظ، مراسم آن نيز از محدوده استان فارس فراتر رفت و به يك واقعه كشوري تبديل شد. در جهان نيز هرچند اين روز جنبه رسمي ندارد اما چندين سال است همزمان با روز بيستم مهر در برخي از كشورهاي ديگر مراسم بزرگداشتي براي اين شاعر كه در زمان حيات خود نيز شهرتي فراتر از مرزهاي ايران داشت برگزار ميشود.
يعني روز حافظ يك روز جهاني است؟
نه تنها برای حافظ، بلكه هيچ شاعر يا نويسنده ديگري ـ چه ايراني و چه غيرايرانيـ يك روز جهاني كه همه دنيا آن را به رسميت بشناسند و در آن روز براي فرد مورد نظر مراسم يادبودي برگزار كنند، وجود ندارد، اما ما از ابتدا با هماهنگي مراكز ايرانشناسي واقع در ساير كشورها و برخي از علاقهمندان شعر حافظ براي برگزاري مراسم بزرگداشت حافظ در برخي از شهرهاي خارجي اقدام كرديم.
در سالهاي اول، تمام پوسترها و كارتهاي دعوت مورد نياز براي برگزاري اين مراسم در ساير كشورها را در شيراز تهيه و به شهرهاي مورد نظر ارسال ميكرديم، ولي پس از حدود پنج سال، برگزاري اين برنامه تثبيت شد و نهادهاي فرهنگي ايراني و سازمانهاي غير دولتي فعال در زمينه ادب و فرهنگ فارسي مستقر در كشورهاي خارجي، تعدادي از دانشگاههاي خارجي كه داراي گروههاي زبان فارسياند و كشورهايي كه زبان آنها به زبان فارسي نزديك است، به صورت مستقل به برگزاري مراسم روز بيستم مهر اقدام كردند و البته برخلاف تصور عمومي، سازمان يونسكو هيچ نقشي در اين امر نداشت.
مركز حافظشناسي چگونه شكل گرفت؟
پس از گذشت دو سال از برگزاري مراسم بزرگداشت حافظ تصميم گرفته شد نهادي به عنوان متولي برگزاري مراسم روز حافظ شكل بگيرد و مستقل از بنياد فارسشناسي در اين زمينه فعاليت كند كه مركز حافظشناسي با همين هدف در سال 1378 تاسيس شد. البته چند سال پيش از اين، مركزي تحت همين عنوان شكل گرفته بود، ولي مدتها بود که فعالیتی نداشت.
مركز حافظشناسي در كنار اين هدف اصلي به اقدامات ديگري نيز دست زد كه برگزاري كلاسهاي حافظخواني، تدوين و جمعآوري مقالات مربوط به اين شاعر، مشاركت در حافظپژوهي و ارائه خدمات به حافظپژوهان، ايجاد سايت و بانك اطلاعاتي درباره كتابها و پژوهشهاي حافظشناسي، انتشار سالانه مجموعه مقالات با موضوع حافظپژوهي، انتخاب كتاب سال حافظ و اعطاي نشان حافظشناسي از اين جملهاند.
در كنار اين اقدامات، تهيه كتابشناسي مقالات مربوط به حافظ، تدوين و تصحيح ديوان جامع حافظ و فرهنگ حافظپژوهي و همچنين ايجاد كتابخانه تخصصي نيز از جمله برنامههاي مركز حافظشناسي است.
با توجه به گذشت 14 سال از برگزاری نخستین یادروز حافظ ارزیابی شما از تاثیر برگزاری این مراسم در فرهنگ عمومی جامعه چیست؟
به تاثيرات برگزاري اين مراسم از چند زاويه ميتوان نگاه كرد. يكي از اين زوايا، رونق مطالعات ادبي در مورد حافظ است. اين روز به زماني براي سنجش آثاري كه درباره او در طول سال انتشار يافته، تبديل شده است و در بيستم مهرماه هر سال آثار برتر اين حوزه انتخاب شده و مورد تقدير قرار ميگيرند. علاوه بر اين، انگيزهاي نيز در اهالي ادب ايجاد شده است تا مقالاتي درباره حافظ تهيه كنند و در يادروز او ارائه دهند.
از سوي ديگر رسانههاي عمومي فرصتي مييابند تا به اين شاعر بزرگ بپردازند و مقالات مختلفي را درباره حافظ منتشر كنند و در حالي كه بسياري از مردم عادي جامعه ما درباره شاعران بزرگ حتي شناخت حداقلي هم ندارند، اين فرصت غنيمت بزرگي است. البته روز حافظ در صورت ساماندهي ميتواند به انگيزهاي براي گردشگري هم تبديل شود، اما هنوز روي اين جنبه، كار چنداني صورت نگرفته است. توريست فرهنگي تمايل دارد خود در برنامه مورد نظر مشاركت فعال داشته باشد و بايد اين امكان را براي او فراهم كرد كه اين امر به برنامهريزي دقيق نياز دارد. اكنون نيز بازديد رايگان از حافظيه در روز حافظ، برگزاري مسابقات خوشنويسي، نقاشي، حافظخواني و اجراي برنامههاي فرهنگي و هنري ويژه اين روز، همراه با اجراي برنامههاي ويژه در مدارس، روز حافظ را به روزي با نشاط و جذاب تبديل كرده است. اما هنوز اين روز قابليتهاي نهفته و گستردهاي براي تأثير در فرهنگ عمومي جامعه دارد.
|