قرن بيستم براي مطالعات ايران شناسي، سالهاي پرباري بوده است. از يك سو ايرانشناسي به عنوان يك مبحث مستقل در مطالعات شرقشناسي مطرح ميشود و در دانشگاههاي برخي از كشورها، كرسي ويژهاي مييابد، مطالعات ميداني و كتابخانهاي برخي از نكات پنهان تاريخ و فرهنگ ايران را روشن ميكند و از سوي ديگر انديشمندان ايران نيز در اين وادي گام ميگذارند. اگر در فاصله سالهاي 1900م. تا 1940م. ايرانيان به وسيله آثار ايران شناسان غربي با تاريخ و فرهنگ و ادبيات خود به شيوهاي علمي آشنا ميشوند، اما پس از آن برخي از آثار ايرانيان به ويژه در زمينه ادبيات در ميان ديگر ملل از جايگاه خاصي برخوردار ميشود.
گشايش دانشگاه تهران در سال 1313ﮪ.ش (1934م.). آشنايي ايرانيان با متدولوژي علمي پژوهش، همكاري نزديك برخي از آنان با ايرانشناسان برجسته غرب و مسافرت برخي از ايرانيان براي ادامه تحصيلات به غرب، موجب ميشود كه ايرانشناسي علاوه بر غرب در ايران نيز مركز توجه قرار گيرد. در اين مختصر كه بخشي از مقالهاي بلند است، مروري مختصر بر تحولات حافظ شناسانه در قرن بيستم خواهيم داشت.
ادبيات در فارس
پس از حمله چنگيز خان مغول در سال 618ﮪ.ق (1221م) خراسان بزرگ دچار آشوب و ناامني شد. اين امر موجب مهاجرت انديشمندان، مورخان، اديبان و شاعران حوزه خراسان بزرگ به هندوستان، رم و فارس شد.
فارس در آن دوران تحت حكومت اتابكان فارس از امنيت لازم برخوردار بود. سبك خراساني در اين دوران صيقل خورد، تكامل يافت و سعدي را آفريد. سعدي با جامعيت در ادب فارسي و سرودن قطعه، غزل، مثنوي و قصيده، مبدع سبكي شد كه در اشعار حافظ به اوج رسيد و آن گونه كه استاد فروزانفر در مقدمه «سخن و سخنوران» اشاره ميكند، به «سبك شيرازي» معروف گشت.
حضور سعدي و حافظ، مكتب ادبي شيراز را مورد توجه ايران شناسان علاقهمند به ادبيات قرار داد؛ چنان كه گلستان سعدي از نخستين كتابهاي ادب فارسي بود كه در سال 1635م. به وسيله آدام اولئارئوس به آلماني ترجمه شد.
در دوره اول مورد بررسي (1925م. ـ 1900م.) به سال 1916م. هرمان اته آلماني و در سال 1920م. ادوارد براون انگليسي تاريخ ادبيات خود را منتشر كردند كه هر دو در اين آثار به بررسي زندگي حافظ نيز پرداختند.
در همين دوره در انگلستان ريچارد لوگاليين در سال 1905، گران مرينيك در سال 1910م. جان بين سال 1916م.، اليزابت بريجز سال 1921م.، رابرت اورباد سال 1922م.، تاماس رايت سال 1925م.، و در آلمان فريدريش فشياخ در سال 1907م.، هرمان لومل در سال 1920م.، ك.ل.شچينگي در سال 1921م.، هانس هاينريش شدر در سال 1922م.، گئورگ جاكوب در سال 1922م.، در فرانسه چارلز دويل در سال 1922م.، در تاتارستان موسي بيگي يف به سال 1010م.، در شوروي كرش در سال 1916م. و در هند امين جان محمد به سال 1916م. به ترجمه و يا پژوهش پيرامون اشعار حافظ پرداختند.
در دوره دوم (1941م. ـ1925م.) در فرانسه آرتورگي در سال 1927م.، در شوروي دونايفسكي در سال 1935م.، در تاجكستان آ.ن بولديرف در سال1940م. و اسدالله يفسعدالله در خجند در سال 1932م. به ترجمه و پژوهش در ديوان حافظ پرداختند.
در همين دوره هانري ماسه در سال 1940م. تاريخ ادبيات خود را منتشر كرد.
در دوره سوم مورد بررسي (1978م. ـ1941م.) انريك فرناندس لاتور، هانس روبرت رومر، دتيريش كايل، م.زندوسن ليپكين، س.عمريان، و.آزويا گينسته، صدرالدين عيني، ا.كوچتگوف، و.كوته تيشويلي، سه ايچوماتسو موتو، دولبا، هانس روبرت رويمر، ﮪ. تبگه، پيتر آيوري و جان هيث استابز به ترجمه و پژوهش پيرامون ديوان حافظ پرداختند.
آنه ماري شميل آلماني نيز در همين دوره به ترجمه آثاري از سعدي و حافظ پرداخته است.
در دوره چهارم (2000م. ـ1978م.) شارل هانري دوفشه كور، ونسان مونتي، ولاديسلاو دولبا، روبرتو اسكارچيا نيز به ترجمه اشعار حافظ پرداختهاند.
حافظ پژوهي در ايران: در دوره اول و دوم مورد بررسي (1941م. ـ1900م.) در ايران تنها به چاپ نسخههاي مختلف از ديوان حافظ به اشكال مختلف بسنده شد، اما سالهاي اول دوره سوم (1978م. ـ1941م.) چاپ ديوان حافظ به تصحيح محمد قزويني و قاسم غني، نقطه عطفي در حافظپژوهي بود و همچنان از معتبرترين نسخههاي ديوان حافظ است.
در همين دوران تصحيح ديوان حافظ توسط محمود هومن، پژمان بختياري، انجوي شيرازي، مسعود فرزاد، جلايي ناييني، سليم نيساري، رشيد عيوضي، هاشم رضي و احمد شاملو منتشر شد. در اين دوره 350 مقاله و 45 كتاب پيرامون زندگي و شعر حافظ منتشر شد.
در دوره چهارم (2000م. ـ1978م.) تصحيحهاي تازهاي از ديوان حافظ توسط پرويز ناتل خانلري، نصرالله مرداني، نوراني وصال، سليم نيساري، بهاىالدين خرّمشاهي، هاشم جاويد و هوشنگ ابتهاج منتشر شد. در همين دوره (1989م.) كنگره جهاني بزرگداشت حافظ با حضور بيش از دويست تن از حافظپژوهان ايران و جهان به ابتكار يونسكو در شيراز برگزار شد. و 400 مقاله و 60 كتاب پيرامون زندگي و شعر حافظ منتشر گرديد. در اين دوران مركز حافظشناسي تشكيل شد و 20 مهرماه هر سال به نام روز حافظ نامگذاري شد كه هر ساله حافظپژوهان آثار خود را در اين روز ارايه ميدهند و هر ساله در مجموعه مقالاتي به نام «حافظ پژوهي» منتشر ميشود.
نگارنده در خرداد ماه سال 1376 ايده نامگذاري روزهاي اول ارديبهشت ماه به نام روز سعدي و 20 مهرماه را به نام روز حافظ با برخي از اديبان و پژوهشگران و شاعران كشور در ميان گذاشت و پس از وفاق كلي، آن را اعلام و نخستين يادروز حافظ در سال 1376 در شيراز و در جوار آرامگاه حافظ با حضور انديشمندان كشور برگزار گرديد. انتخاب روز 20 مهرماه نه به دليل تقارن با تولد يا زادمرگ شاعر بلكه به دليل علاقه ويژه حافظ به واژه «مهر» و ويژگيهاي مهرماه در شيراز به عنوان دومين بهار شيراز است كه پس از ارديبهشت ماه كه يادروز سعدي در آن جا خوش نشسته است، انتخاب گرديد. يادروزهاي سعدي و حافظ بهانهاي شد كه شوراي فرهنگ عمومي كشور در سال 1377 با هدايت دكتر عطاالله مهاجراني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در آن زمان، روزهاي ديگر را نيز به نام شاعران، فيلسوفان و انديشمندان ايراني ـ اسلامي نامگذاري كند و با تصويب و ابلاغ در تقويم جمهوري اسلامي ايران ثبت شود و از آن زمان تاكنون هر ساله آيين بزرگداشت حافظ و سعدی و نيز ديگر نامآوران در ايران و برخي از كشورهاي جهان برگزار ميشود.
|