بهار سال 656هـ.ق براي شيراز و زبان و ادبيات فارسي بهاري خجسته بود، بهاري كه گلستان سعدي «براي نُزهتِ ناظران و فُسحت حاضران» تصنيف شد به گونهاي كه «باد خزان را بر ورقِ او دست تطاول نباشد و گردش زمان عيش ربيع آن را به طيش خريف مبدل نكند».
گلستان، آميزش حيرتانگيز دو سبك نثر موزون مرسل و فني است كه آثار ماندگار خواجه عبدالله انصاري و قاضي حميدالدين بلخي نمونههاي برجسته آن در قرن پنجم و ششم هجري قمرياند. سبك سعدي در گلستان در عين وامداري به آثار گذشتگان،اوجنثركلاسيكفارسياست.
«در قرن هفتم دو شيوه ممتاز و مشخص، يعني نثر مرسل و نثر فني رواج داشت. نمونه نثر ساده در اين قرن تجارب السَلف هندوشاه و نمونه نثر مصنوع و پرتكلف آن تاريخ وصاف است. سعدي در اين سده براي نخستين بار توانست اين دو قطب مخالف را به يكديگر نزديك سازد و از حسنها و مزاياي هر يك از اين دو سبك استفاده كند و از عيبهاي هر دو شيوه بپرهيزد»1 و سبك خود را پي ريزد؛ سبكي كه براساس سنتشناسي و سنت آفريني سعدي پيريزي شد.
«با ظهور سعدي، زبان فارسي حيات تازهاي يافت. دوباره فارسي زبانان با زبان، نه به عنوان ابزار مستعمل، نه به عنوان كليشههاي كهنه و وسيله تفنن، بلكه به عنوان شيئي هنري روبهرو شدند. دوباره زبان ساحر شد»2 و «سعدي از مرمر زبان پر رگه و ناخالص عصر خود، زباني آفريد معيار شعر و نثر».3
به اجماع همه منتقدان و انديشمندان، هر نوآوري سبكي از جمله بدايع و بدعتهاي سعدي بر شالوده نوآوري فكري سامان مييابد. بررسي تاريخ انديشه ايراني ـ اسلامي و نيز مقايسه آن با تفكر انديشمندان اروپايي سدههاي ميانه، روشنگري آثار سعدي را بيشتر نمايان ميكند. «سعدي را كه به راستي سنتشناس و سنتآفرين بود، بايد از مهمترين مناديان جنبههاي مهمي از تجربه ناكام تجدد در ايران دانست. انگار روشنفكران تجددطلب غرب زودتر از ما ميدانستند كه سعدي همكيش و هم مسلك آنان است. از هوگو گرفته تا ديدرو همه نه تنها از او متأثر شدند كه هر كدام در ستايشش مقالهاي نوشتند».4
شايد با كمي تسامح بتوان گلستان را مهمترين و تأثيرگذارترين اثر سعدي در معرفي او به ايرانيان و جهانيان شناخت. از ميان كتابهاي روضهخُلد مجد خوافي، نگارستان جويني و اسفرايني، بهارستان جامي، پريشان قاآني، مُنشآت قائم مقام فراهاني، خرابات فقير اصطهباناتي، التفاصيل توللي و بسياري آثار ديگر كه در اين هفتصد سال به تقليد از گلستان سعدي نگاشته شده است، هيچ كدام نتوانستهاند به «سِرّ توفيق عظيم گلستان» دست يابند.
«اگر به آثاري كه به تقليد از گلستان نوشته شده است، بنگريم، ميبينيم كه توجه مقلدان بيشتر به ظاهر كتاب و طرز تنظيم و حتي نامگذاري آن معطوف بوده و هيچ يك از آنان نخواسته يا نتوانستهاند روح زبان شيخ را درك كنند و عاملي كه زبان وي را چنين زنده و پراحساس و كهنه نشدني ساخته است، بشناسند».5
اهميت گلستان در زبان و ادب فارسي و جامعه فرهنگي ايران به گونهاي است كه سالها، پس از قرآن كريم، كتاب درسي مكتبخانهها و مدارس بوده است. به باور دكتر غلامحسين يوسفي بيش از 400 بيت يا عبارت از اين كتاب به صورت ضربالمثل در بين مردم ايران رايج است. گلستان نخستين كتاب فارسي است كه در سال 1634 ميلادي توسط آندره ريير (Andre Du Ryer) به زبان فرانسه ترجمه شد. اگرچه پس از آن ترجمههاي آلماني، لاتين، انگليسي، اسپانيولي، ژاپني، عربي، اردو، تركي و... آن بارها منتشر شده است.6
در سال 1822م. / 1238هـ.ق كه ميرزا صالح شيرازي از اروپا به ايران بازگشت و اولين چاپخانه را در شهر تبريز تاسيس كرد، نخستين كتابي كه در ايران به چاپ رسيد، گلستان سعدي بود.7
و حتي ميرزا مَلكُم خان كه به گسسته نويسي واژگان خط فارسي اعتقاد داشت، براي ترويج اين باور ناپخته، متن گلستان را به شيوه خود «گ.ل.س.ت.ا.ن» منتشر كرد و اين همه نشانه شأن و تأثير «گلستان» در آن روزگار است.
نخستين تصحيح علمي گلستان در سال 1316هـ.ش به وسيله استاد محمدعلي فروغي منتشر گرديد و پس از آن شرحها، فرهنگها و تصحيحهاي مختلفي از گلستان به چاپ رسيده است كه يكي از مهمترين و دقيقترين آنان، تصحيح دكتر غلامحسين يوسفي است كه چاپ اول آن در سال 1368 منتشر گرديد.
گلستان اگرچه در ميان مردم، انديشمندان، شاعران و اديبان ايران و جهان جايگاه در خور خود را يافته است، اما در دورانهاي مختلف و به ويژه پس از انقلاب مشروطيّت و تحولات تجددخواهان، با مخالفتهايي روبهرو شده است. «بسياري از متفكران نسل اول تجددخواهي ايران كه گاه مقهور لعاب غربي تجدد بودند، اغلب بر اين گمان بودند كه تجدد را تنها بر ويرانه سنت ايراني بنا ميتوان كرد. سنتستيزي را شرط لازم تجددخواهي ميدانستند و مانند مجله تجدد در تبريز شعار ميدادند كه: «نترسيد، نوشتجات پيشينيان را با آب بيقدري و انتقادي بشوييد» حال آن كه تجدد واقعي بيش از هر چيز نوعي خودشناسي نقاد است».8
و برخلاف نسل اول متجددان ايراني و پيروان آنان كه بيشترِ شاهكارهاي ادب فارسي را شورهزاري بيبر و بار ميدانستند، بايد بپذيريم كه راه تجدد واقعي ايران از متوني چون گلستان ميگذرد و همان جاست كه نطفه بسياري از مهمترين انديشههاي تجدد را سراغ ميتوان كرد.9 به بيان ديگر «گلستان» و آثاري از اين دست، نه مانع تجدد و تعالي و روزآمدي كه موجد و عامل مؤثر و ريشهاي آنند... و با توجه به ويژگيهاي فرهنگي و انديشگي ايران زمين، تجدد ايران نيز در گرو بازخواني دقيق و نقادانه متوني چون گلستان است.
پينوشت:
1. رستگارفسايي، منصور، مقالاتي درباره زندگي و شعر سعدي، محمدجعفر محجوب، «گفت و گو در مورد زبان سعدي»، تهران، اميركبير، 1375، ص 267.
2. موحد، ضياى، سعدي، تهران، طرح نو، 1373، ص 190 و 191.
3. همان، ص 192.
4. ميلاني، عباس، تجدد و تجدد ستيزي در ايران، تهران، آتيه، 1378، ص 85.
5. رستگارفسايي، منصور، همان.
6. ذكر جميل سعدي، دكتر عبدالغفور روان فرهادي، «سه قرن و نيم سعديشناسي در غرب از روي ترجمههاي گلستان و بوستان» كميسيون ملي يونسكو، اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت ارشاد اسلامي، تهران، 1364، ج 2، ص 196ـ180.
7. آرينپور، يحيي، از صبا تا نيما، تهران، زوار، 1372، جلد اول، 231.
8. ميلاني، عباس، ص 86ـ85.
9. همان، ص 99.
|