روز پنج شنبه 27 اردیبهشت ماه 1386 ساعت 20 ، به مناسبت پاسداشت پروفسور شارل هانری دو فوشهكور فرانسوی، متخصص زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سوربن و نیز مترجم دیوان حافظ در حافظیه توسط استانداری فارس، موسسه آموزش عالی حافظ شیراز، رایزنی فرهنگی سفارت فرانسه، مرکز حافظ شناسی، دانشنامه فارس، در تهران و قطب علمی دانشگاه شیراز مراسمی در حافظیه برگزار شد که طی آن درآيين ويژهاي لوح سپاس موسسه آموزش عالی حافظ شیراز، نشان عالي درجه يك حافظشناسي و لوح یادبود دانشگاه شیراز به وی اهداء گرديد.
در اين مراسم كه با حضور «برنارد پلتي» سفير فرانسه در جمهوري اسلامي ايران، «ونسان گريمور» رايزن فرهنگي سفارت فرانسه، جمعي از مديران دستگاههاي اجرايي، اعضاء هيأت علمي و اساتيد دانشگاههاي شيراز، فرهنگوران و شهروندان شيرازي در جوار آرامگاه لسانالغيب حافظ شيرازي برگزار شد، استاندار فارس، سفير فرانسه در جمهوري اسلامي ايران ، دکتر کاووس حسن لی و پروفسور شارل هانري دوفوشه كور سخنراني نمودند.
مهندس سيد محمدرضا رضازاده، استاندار فارس در بخشی از سخنان خود اظهار داشت که:غربت پروفسور دوفوشه كور در درياي پررمز و راز، مسحور كننده و مجذوب كننده غزليات حافظ مثل غربت خال مشكين است بر صورتي زيبا. همان گونه كه خال مشكين، زيبايي صورت را جلوهاي بيشتر ميبخشد و گويا براي بيان زيبايي صورت خلق شده است، كساني چون شارل هانري دوفوشه كور نيز تمامي زندگاني خود را در معرفي غنا، عمق انديشه، ظرافتها و زيباييهاي ادبيات فارسي معني بخشيدهاند... تفاوت دوفوشه كور امروز با دوفوشه كور سي چهل سال قبل در اين است كه او امروز دلداده و مجذوب حافظ است. در كمند هميشگي عشق و محبت به حافظ گرفتار شده است. قاعدتاً او نه تنها سيراب نشده است كه امروز تشنهتر از هر روز ديگري است.
در ادامه برنارد پلتي، سفير فرانسه در جمهوري اسلامي ايران در آيين تجليل از مقام ادبي پروفسور شارل هانري دوفوشه كور، حافظشناس بزرگ فرانسوي، در بخشی از سخنانش گفت:
براي بزرگداشت حافظ شاعر بزرگ شيراز، اين عزيز قلب ايرانيان و شارل هانر دوفوشه كور مترجم فرانسوي ديوان حافظ است كه امشب در اينجا، در اين مكان مقدس دور هم جمع شدهايم.
امشب براي ما يك سمبل بسيار زيبايي است چرا كه خبر ميدهد از يك گام رو به پيش ديگر در گفتگويي كه ما در همين جا در سال 2005 با شاعران ايراني و فرانسوي كاروان شاعران آغاز كرديم و در همان موقع تصميم گرفتيم كه اين مبادلات شاعرانه تحت نظر حافظ باشد. مبادلات شاعرانهاي كه عبارت بود از تلاش براي ترجمه اشعار از فارسي به فرانسوي و از فرانسوي به فارسي. كسي كه امروز براي بزرگداشت او جمع شدهايم استاد امور بين فرهنگهاست نه تنها فقط امورر بين دو زبان، بلكه بين دو فرهنگ. شارل هانري دوفوشه كور 16 سال كار كرد تا ما فرانسويها بتوانيم در بخشي از زيبايي و غناي شاعر بزرگ شما ايرانيان شريك باشيم. ترجمهاي فراتر از يك ترجمه. دوفوشه كور دست يك خواننده فرانسوی را در دست خود ميگيرد و در پيچاپيچ روزگار راهنماي او ميشود. روزگاري و زباني و جنگلي از تصويرها و اصوات كه همه اين ها مجموعهاي از آثار حافظ را ميسازند و باعث ميشوند اين را دشوار و گاهي ترجمه آن ناممكن به نظر برسد.
وی در پایان سخنرانی خود از برگزار کنندگان این برنامه قدردانی و سپاسگزاری نمود و برای شیراز و شیرازیان با بیتی از حافظ دعا نمود:
خوشا شيراز و وضع بيمثالش
|
خداوندا نگهدار از زوالش
|
پس از سخنراني سفیر فرانسه، با قرار گرفتن پروفسور شارل هانري دوفوشه كور بر پلکان آرامگاه حافظ، توسط دکتر منصور رستگار فسایی، مدیر موسسه آموزش عالی حافظ شیراز، نشان عالي درجه يك حافظشناسي به وی اهدا گردید. هم چنین لوح سپاس موسسه آموزش عالی حافظ شیراز و لوح تقدير دانشگاه شیراز و نیز ماكت خاتم آرامگاه حافظ شيرازي از سوی شهرداری شیراز به پروفسور دوفوشه كور اهداء گرديد.
پروفسور شارل هانري دوفوشه كور حافظشناس بزرگ فرانسوي نیز پس از دریافت هدایای خویش،سخنان خود را با غزلی از حافظ آغاز نمود:
فكر بلبل همه آن اسـت كه گل شـد يارش
|
گل در انديشه كه چون عشوه كند در كارش
|
دلبريايي همه آن نيست كه عاشق بكشند
|
خواجـه آن اسـت كه باشـد غم خدمـتگارش
|
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
|
زيـن تـغابـن كه خـزف ميشـكند بـازارش
|
بلبل از فيض گل آموخت سخن ور نه نبود
|
اين هـمه قـول و غـزل تـعبيه در مـنقـارش
|
اي كه در كوچة مـعشـوقـة ما ميگــذري
|
برحـذر بـاش كه سـر مـيشكنـد ديـوارش
|
آن سفر كرده كه صد قـافلـه دل همـره اوست
|
هر كجا هـست خـدايـا بـه سـلامــت دارش
|
صحبت عافـیتت گـر چه خوش افتاد ايدل
|
جانب عشـق عـزيـز اسـت فـرو مـگـذارش
|
صوفي سرخوش از اين دست كه كج كرد كلاه
|
به دو جـام دگـر آشـفتـه شـود دسـتـارش
|
دل حافظ كه به ديدار تو خو گر شده بود
|
نــاز پـروردِ وصـال اســت مـجــو آزارش
|
امروز صبح از حافظ سؤال خاصی نداشتم، ولي فال گرفتم. اين غزل، فكر بلبل، پديدار شد. هنوز در حيرتم كه این غزل چه طور با حضور من در شهر شيراز سازگار است، حافظ ميگويد:
خوشا شيراز و وضع بي مثالش
|
خداونـدا نگهدار از زوالـش
|
اين بار، ششمين فرصت حضور من ميان جعفرآباد و مصلي است. فرصت ديدار يار و ملاقات با اهل دل و گروهي از رندان جهان بر تربت شاعري كه زنده مانده است.ششمين و پرشاديترين حضور در خدمت همشهريان حافظ.
سالها بود كه با چند اثر مهم ادبيات فارسي آشنا شده بودم ولي ديوان حافظ به نظرم پيوسته مبهم مينمود و ميماند. در ميان آن رفتم زيرا چيزي مرا در ميانش جذب ميكرد.
حس ميكردم كه صور شعري شراره هستند. شرارهاي هستند كه پشت آن بناهاي فراوان وجود داشت. احساس من همان احساسي بود كه اسكندر و جالينوس داشتند همانطور كه نظامي گفته است:
به سختي به كار شه شهريار
|
نـشــاني مـگـر يـابـد از يـار كـار
|
فروزنده چاهي در او ديو و دد
|
كه ميداشت زان چاه نوري شگرف
|
چاه، ديوان حافظ بود و نورش در ارتباط كلمات و معناهايش.امروز وقت آن است كه به نتيجهگيري برسم.
ادبيات ايراني يكي از پرمايهترين ادبيات جهان است. بدون شك، فرهنگ، هنر و ادبيات از بهترين ابزارهاي ارتباط و پيوند ميان ملتهاست.
ملت ايران ميتواند با سرمايههاي ارزشمند خود كه همان متون ادبي است، با ملتهاي جهان ارتباط پيدا كند و به گفتگو بپردازد.
شيراز با داشتن سعدي و حافظ و ده ها شاعر بزرگ ديگر، يكي از مهمترين شهرهاي ايران و از قديميترين شهرهاي جهان است و حافظ هم به شهر شيراز علاقه داشته كه گفته است:
نميدهند اجازت مرا به سير و سفر
|
نسيم خاك مصلا و آب ركنآباد
|
ما در دنيايي پرخطر زندگي ميكنيم. دل هر ملت در فرهنگ او واقع است. فرهنگ، جام جم است. جام جم اوست. پس اين هشدار حافظ به نفع همه ملتها سروده شده است:
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد
|
آن چه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
|
مراسم، تک نوازی و همنوازی گروه موسیقی ایرانی: حسن صفری و روزیطلب و گروه موسیقی فرانسوی: رافائل کولیگنون و سباستین مارگ پایان بخش این مراسم باشکوه و به یاد ماندنی بود.
|