|
|
|
|
| |
| |
صفحه اصلی |
|
|
| |
معرفي |
| |
| |
کاربران |
| |
| |
اخبار |
| |
| |
كتابخانه |
| |
| |
دانشنامه فارس |
| |
| |
گالري فارس |
| |
| |
سعدي شناسي |
| |
| |
اطلاعات |
| |
| |
سايتهاي مرتبط |
| |
|
|
|
|
|
|
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .
خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید . |
|
|
|
|
|
نقش رستم بخش دوم
ادامه ي بخش اولآرامگاه داریوش دومبرفراز نقش نبرد هرمزد دوم مجلسی حجاری شده که اشمیت آن را متعلق به آذرنرسه پسر هرمزد دوم می داند که تنها چندماهی پادشاهی کرد.غربیترین آرامگاه نقش رستم که حدود 33 متری سمت جنوب غربی آرامگاه اردشیر اول ایجاد شده، منتسب به داریوش دوم است که پس از جنگهایی خانگی به جانشینی اردشیر اول رسید و از سال 423 تا 404ق.م فرمانروایی کرد.برفراز آرامگاه داریوش دوم شاه در برابر آتشدان و زیر سایۀ «فرّ کیانی» و هلال گویدار ماه نقش شده و در دو سوی او مهان و بزرگان درباری جای دارند و اورنگ بران سیگانه اورنگ شاهنشاهی را میبرند. نقوش آسیب بسیاری دیدهاند. درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر اول است: دهلیز بدون دقت و با محور کج (ناموازی با جبهۀ آرامگاه) ایجاد شده و تقریباً حالت مثلثی دارد که قاعدهاش 80/10 متر طول دارد و عرض آن در مرکز 50/2 و در گوشۀ راست 370/1 متر و در گوشۀ چپ 40/1 متر میباشد؛ ارتفاع دهلیز به 80/2 متر میرسد. سه اتاقک آرامگاه را به صورت مستطیل شکل درآوردهاند. تاریخ احداث این آرامگاه را حد فاصل سالهای 420 و 404ق.م میدانند.در زیر آرامگاه صحنۀ نبردی حجاری شده که 60/7 متر طول و در حدود 3 متر عرض دارد و سوار تاجداری را نشان میدهد که در جلو درفشدارش نیزهای بلند را در گردن دشمنی سواره فرو کرده است. تاریخ این نقش و هویت شاه مشخص نیست، ولی هنینگ و اشمیت آن را متعلق به عهد شاپور دوم (379ـ309) میدانند گوی بزرگ شاهنشاهی و دیهیم و نوارهای افشان آن تاج را مزیّن کرده است. پادشاه گویهایی بر شانه دارد و زره پوشیده و کفش و کمرش نوار شاهی دارد و ترکش بزرگی بر ران آویخته است؛ اسب شاه در تاخت است و گوی تزیینی از زین و برگش آویخته و دم گره خورده دارد. درفشدار، جوان و بیریش است و کلاه بزرگان بر سر نهاده و زره پوشیده است. اسب از ضربۀ نیزۀ شاه از جای کنده شده، به زمین میخورد و سوارش در حال سرنگونی است.در پای کوه و در فاصله ده تا پانزده متری شمال شرقی نقش عیلامی گودی در سنگ تراشیدهای وجود دارد که شکل یک پنج ضلعی نامنظم دارد و آن را ظاهراً برای جمع شدن آب کندهاند. ضلع بزرگ این گودی 20/7 متر و دیگر ضلعهای آن 50/5 متر طول دارند.کعبه زرتشتاز بناهای آغاز دوران هخامنشی است که در محوطّۀ نقش رستم، روبهروی کوه، احداث شده است. این بنای سنگی چهارگوش و پلّهدار از حدود 150 سال پیش به «کعبۀ زرتشت» معروف شده است. پیش از آن به «کُرنای خانه» یا «نقاره خانه» معروف بود و از آغاز سدۀ نوزدهم اروپاییان به خاطر رنگ سیاه درونش آن را بنای ویژۀ پرستش آتش و «آتشگاه زرتشتیان» دانستهاند.چون شکل بنا مکعبی بوده و سنگهای سیاهی که در زمینۀ سفید دیوارهای آن نشانده شده، یادآور «سنگ سیاه» کعبه مسلمانان بود آن را «کعبۀ زرتشت» خواندند. در دورۀ ساسانی، نام بنا ظاهراً «بُن خانَک» (خانۀ اصلی ـ خانۀ بنیادی) بوده و این اصطلاح در سنگ نبشتۀ کرتیر، موبدان موبد ایران (حدود 280 میلادی) منقور بر دیوارهای بنا آمده است.کعبۀ زرتشت از سنگ آهک سفید مَرمَرنما ساخته شده که در دیوارهایِ آن طاقچههایِ مضرّسی از سنگ سیاه نشان داده شده است. قطعات سنگهای کعبه زرتشت را بزرگ و مستطیلی تراشیدهاند و بدون مَلاط بر هم نهادهاند و در برخی از جایها همچون بام، سنگها را با بستهای دُمچلچلهای به هم دوختهاند. سنگها دارای ابعاد 48/×10/2×90/2 متر تا 56/×08/1×10/1 متر میباشند، امّا در دیوار غربی تخته سنگی به کار رفته که 40/4 متر بزرگی دارد. چهار پارچه سنگ مستطیلی بزرگ با محور شرقی ـ غربی سقف را میپوشاند که هر کدام 30/7 متر طول دارند و با بستهای دم چلچلهای به هم پیوستهاند. این سنگها به شیوۀ «قاب نما کردن» با حاشیههای هموار و میان زبره تراش کار گذاشته شدهاند اما رویۀ سنگها به دقت تراشیده شده است. ردهبندی سنگها نظم دقیقی نداشته چنان که در بخشی 20 رده و در برخی از قسمتهای دیگر 22 رده سنگ تا به سقف بر روی هم قرار گرفتهاند.
در بنا طاقچههای دو لبهای، از یک یا دو تخته سنگ سیاه خاکستری مرمرنما ساخته شده و در دیوارها قرار گرفته، در قسمت بالا و میانی دیوارها نیز گودیهای مستطیلی کوچکی کنده شده است. سنگها در سه ردیف: در بالا زیر سقف، در جبهۀ شمالی یک طاقچۀ کوچک مستطیلی و دو طاقچۀ مثل آن در هر یک از جبهههای دیگر؛ در سه متری زیر سقف، دو طاقچه بزرگ مربعی در سه جبهه و یک طاقچۀ کوچک مستطیلی در جبهۀ شمالی؛ در 6 متری زیر سقف، دو طاقچۀ مستطیلی متوسط در سه جبهه و یک در بزرگ مستطیلی در جبهۀ شمالی، در دیوارها قرار گرفتهاند. در دیوار شمالی سی پله به طول 2 تا 12/2 متر؛ عرض حدود 26 سانتیمتر و ارتفاع 26 سانتیمتر تعبیه شده که به آستانۀ درگاه ورودی میرسد. زیرِ بنا یک سکوی سه پلهای است. پلۀ نخستین 27 سانتیمتر بالاتر از کف اصلی زمین است و ارتفاع خود برج که از پلۀ سومی آغاز میشود، 77/12 متر و با احتساب پلههای سه گانه، 12/14 متر است. قاعدۀ برج به شکل مربعی است که هر ضلعش حدود 3/7 متر ارتفاع دارد. سقف بنا رو به درون صاف و هموار است، اما از بیرون اندکی شیب دو جانبی دارد که از خط میانۀ بام شروع میشود.
هر سمت بنا رخ بامی نشان میدهد که هفده سر تیر به صورت کنگره از آن بیرون زده است. درگاه ورودی 75/1 متر بلندی و 87 سانتیمتر پهنا داشته و بالای آن سردری قرار داشته با لبۀ برجستۀ نیم کروی و دو جانب انحنادار. روی آن، تاجی قرار داشته با دو گوشۀ بالا آمده که بدان شکل تشتی کمژرفا میداده. در دو لنگهای و بسیار سنگین بوده و جای پاشنههای پایینی و بالایی هر لنگه در سنگ کنده شده است. درِ کعبه زرتشت از سنگ بوده و به اتاقی راه مییابد که چهارگوش است و دارای ابعاد 74/3×72/3 متر و ارتفاع 5/5 متر است. قطر دیوارهایش بین 54/1 و 62/1 متر میباشد. انگلبرت کمپفر نخستین کسی است که سی صد سال پیش این بنا را «آتشگاه» خوانده و پس از وی جیمس موریه و رابرت کرپرتر در اوایل سدۀ نوزدهم این نظریه را پذیرفتهاند، اما شاپور شهبازی معتقد است که:1. هرودتوس و دیگران میگویند که ایرانیان «معبد» نداشتند و ایزدانشان را در هوای آزاد پرستش میکردند. از این گذشته، «آیه دنه» تنها به معنی «جای پرستش» است و این جای پرستش الزاماً معبد نیست. در پاسارگاد بر روی آرامگاهها و مهرها آتشدانهای حامل آتش شاهی در فضای آزاد نهاده میشدند و بنابر منابع تاریخی، آتش شاهی را در آتشدانی قابل حمل، پیشاپیش پادشاه میبردند نه در اتاقی تاریک و بیروزنه که بدون باز گذاردن درش نمیتوانستند آتش را روشن نگه دارند.2. بنای روی سکههای پادشاهان فارس، ارتفاعی بیش از دو متر نداشته و سکویش دو پلهای بوده و پلکانی در پایین درگاه آن دیده نمیشود و درش نسبت به بنا بسیار بزرگتر از در کعبه زرتشت است و بالایش بیشیب بوده چنان که میتوانستهاند شیئی آتشدان مانند بر فرازش بگذارند و فاصلهای میان درگاه آن با سقفش نیست و تاج و سر در ندارد و دندانههای نمایندۀ سر تیرهایش 6 عدد بیشتر نیست. این خصایص با ویژگیهای کعبه زرتشت مغایر است بنابراین آن دو اثر را نمیتوان یکی دانست. به علاوه، پادشاهان پارس لقب «آتش بانان» نداشتهاند.3. پلکان موجود برای دستیابی به قبور هم لازم است چنان که آرامگاه کورش دارای سکویی 6 پلهای است قبور بیپله از زمان داریوش به بعد ساخته شدهاند.برخی دیگر نیز معتقدند که این بنا به جهت شباهت معماری و وجود یک اتاق کوچک با دری بسیار سنگین، به آرامگاه کوروش شبیه است و آریستوبولوس به هنگام توصیف پاسارگاد (به نقل آریان و استرابو از وی) «زندانسلیمان» را هم آرامگاه شاه دیگری چون کمبوجیه دانسته و کعبه زرتشت را هم منتسب به یکی از همعصران کوروش و داریوش دانسته است. برخی نیز این بنا را خزانه یا گنجخانه دانستهاند چنان که در سال 1871 جرج راولینسن این موضوع را مطرح نمود. برخی نیز معتقدند که کعبه زردشت در زمان ساسانیان اهمیت دولتی و ملی و دینی بسیار داشته چنان که در آن اسناد دینی محافظت میشد. دکتر شهبازی براساس قرائن موجود، کعبه زرتشت را یک آرامگاه هخامنشی میداند که در دورۀ ساسانی از آن به عنوان مکانی همانند «گنج خانۀ اسناد دینی» استفاده میشد. او معتقد است که کعبه زرتشت احتمالاً آرامگاه بردیه بوده و به فرمان داریوش بزرگ در حدود 515ق.م ساخته شده و بعدها ساسانیان آن را به صورت «گنج خانۀ اسناد» درآوردهاند که در حملۀ عربها ناقص و شکسته شد.بر سه جبهۀ دیوار کعبه زرتشت شاپور اول، متنی را به سه زبان نقر نموده است: بر جبهۀ جنوبی متن یونانی در 70 سطر، بر جبهۀ غربی متن پهلوی اشکانی در 30 سطر و بر جبهۀ شرقی متن پهلوی ساسانی در 35 سطر. ترجمه برخی از این سطور عبارت است از:بند اول: «من! مزداپرست، خدایگان شاهپُوهر، شاه شاهان ایرانیان و غیر ایرانیان، از دودۀ خدایگانها، پسر مزداپرست خدایگان اردشیر، شاه شاهان ایرانیان، از پشت خدایگانها، نوه خدایگان پاپک شاه، فرمانفرمای شاهنشاهی ایرانم».بند دوم در شمارش ایالات ایرانشهر میباشد.بند سوم: «آنگاه که ما تازه بر تخت ایرانشهر برآمدیم، قیصر گردیانوس سپاهی از همۀ امپراتوری روم و آلمان و گُتها گرد آورد و به آسورستان تاخت، بر سر ایرانشهر و به دشمنی با ما؛ و نبردی سخت و بزرگ بر کرانۀ آسورستان، در مسیشِه درگرفت و قیصر گردیانوس از پای درآمد و ما با روبنۀ رومیان را نابود کردیم. آنگاه رومیان فیلیپ را به قیصری برگزیدند و قیصر فیلیپ از در آشتی درآمد و برای رهایی جان خود و رومیانش پانصد هزار دینار (سکۀ زرین) غرامت پرداخت و باژگزار ما شد. از این روی ما مِسیشِه را «پیروز شاپور» نام نهادیم.»بند چهارم: در باب پیروزیهای شاپور بر رومیان است.بند پنجم: در لشکرکشی والرین همراه با 70000 نفر، به ایران است. در آنجا شاپور گوید: «و در کنار کاره و اِدِسا نبردی بزرگ میان ما و قیصر والرین درگرفت و ما با دست خویش قیصر والرین را گرفتار کردیم و همۀ آنان که سرداران سپاه بودند و اشراف و سناتوران و پایوران را سراسر اسیر کردیم و آنان را به دورن ایرانشهر گسیل داشتیم...».به دستور کریتر نیز کتیبهای در 19 سطر در زیر متن پهلوی اشکانی کتیبه شاپور بر دیوار شرقی کعبۀ زرتشت نگاشته شده که شرح حال وی میباشد. تاریخ نگارش این کتیبه به اوایل پادشاهی بهرام دوم یعنی حدود 280 میلادی، بازمیگردد. نقش برجسته و کتیبه محوطه مقدسمحوطۀ مقدس به شکل مستطیلی ناقص بوده به طول 200 متر و عرض 70 متر. شمال آن محاط به کوه بوده و سه جانب دیگرش را بارویی از خشت تشکیل میداده. دیوار بارو 9 متر ضخامت داشته و در فاصلۀ 21 متری، برجی با قطر 10 متر و به شکل نیم استوانه رو به بیرون محوطه ساخته شده بوده. همچنین هفت برج در ضلع جنوبی و دو برج در ضلع غربی و احتمالاً دو برج هم در ضلع شرقی قرار داشته. در پشت دیوار برج رو به جنوب، گودی درازی وجود دارد که احتمالاً جای خندق بوده است.
نقش برجسته پادشاهی اردشیردر گوشۀ شرقی محوطۀ مقدس نقش رستم، بر سینۀ صخرهای که درست مشرف بر پیچ راه شولستان و قریۀ حسینآباد است، مجلسی از تاجگذاری اردشیر بابکان حک شده است.این مجلس 2 متر از سطح زمین فاصله دارد و عرض آن 30/6 تا 65/6 متری میباشد و ارتفاعش به 40/2 متر میرسد. اردشیر در سمت چپ مجلس از نیمرخ نقش شده در حالی که بر اسب سوار است و اهورامزدا را، مینگرد و تاج شهریاری را از وی میگیرد. پشت سر اردشیر جوانی مگسپرانی به دست دارد و زیر پای اسب اردشیر پیکر بیجان اردوان، آخرین پادشاه اشکانی، بر خاک افتاده و قرینۀ آن، پیکر اهریمن زیر پای اسب اهورامزدا نقش شده است. اردشیر و اهورمزدا توسط کتیبههایی سه زبانی معرفی شدهاند.اردشیر بر سر تاجی دارد به صورت یک کلاه گرد گنبدوار با آویزههایی برای پوشاندن گوش و پشت گردن و نواری به دور آن بسته شده است. بر روی کلاه تصویر سه عقاب نقش شده و بالای آن گوی بزرگی است که افسر شاهی است.گیسوان اردشیر بلند و منظم است و حلقه حلقه بر دوشش افتاده؛ ریشش نیز بلند و حلقه حلقه است اما انتهای آن را پیچیده، از حلقهای گذرانیدهاند. جامۀ وی لبادهای بلند و پرچین است کتی آستیندار دارد که تنگ به تن چسبیده و کمربندی بر روی آن بسته شده است؛ شلوار وی گشاد و پرچین است و روی پا را میپوشاند کفش وی نهان شده، اما بند آن نوار بلند داشته است. نوارهای شاهی از کمربند آویخته و برچین و شکن لباس افزوده است، دارای گردنبندی حلقه حلقه است که درون هر حلقه سر شیری غرّان را نقش کردهاند. دست چپش نیم افراشته است و انگشت سبابه را به نشانۀ احترام و اطاعت به طرف جلو باز کرده است.اهورامزدا رو به چپ نموده و تاجی کنگرهدار بر سر دارد که زلف مجعدش از بالای سر و میان تاج پیداست، دنبالۀ زلف وی بر شانهاش افتاده و نواری بلند و موّاج از پشت سرش دیده میشود و ریش بلند و حلقه حلقهاش، حالتی تقریباً مستطیلی دارد. بر دوش وی ردایی است که با چین و شکن به پشت افتاده ولی نوک پایش با نوارهای آویختۀ آن به خوبی پیدا میباشد. دست چپ وی نیم افراشته است و شاخههای برسم را رو به بالا اما اندکی کج گرفته است.اسبان اردشیر و اهورامزدا اندام بسیار کوچک دارند چنان که پایهای سواران به زمین میرسد و هر دو حیوان زین و لگام آراسته دارند و پیشانی را به هم داده، پایی را خم کرده، بر سر پیکرهای بر خاک افتاده میگذارند. بر روی سینۀ اسب شاه کتیبهای به سه زبان یونانی (در چهار سطر) و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی (هر یک در سه سطر) نوشته شده است:متن یونانی: این است پیکر مزدا پرست / خداوندگار اردشیر، شاه شاهان / ایران، که نژاد از ایزدان دارد، پسرِ / خداوندگار پاپک، شاه.دو متن ایرانی: این (است) پیکر مزداپرست، خداوندگار اردشیر/ شاه شاهان ایران، زادۀ / خداوندگاران، پسر پاپک شاه.بر روی اسب اهورمزدا هم متنی سه زبانی نقش شده است:متن یونانی: این است پیکر خداوند زئوس.دو متون ایرانی: این پیکر خداوند اهورمزد است.پشت سر شاه یکی از همراهان وی با حالت نیمرخ راست ایستاده است. کلاه او کروی شکل و گوش پوشدار است و بر آن علامت خانوادگیاش را دوختهاند که شکل دو برگ چسبیده به هم را دارد. گیسوی پرشکن وی بر پشتش افتاده و صورتش بیریش است. تنها نیمی از بالا تنهاش پیداست و بقیه پشت سر اسب نهان است. جامهاش لبادهای بلند و آستیندار است. دست چپش هم پنهان است. دست راستش بالا آمده، مگسپرانی را بر سر شاهنشاه گرفته است. در زیر پای اسب اردشیر پیکر اردوان پنجم افتاده این پهلوان خاندان اشکانی کلاهش بلند و تقریباً استوانهای است و حاشیۀ ملیلهدوزی و گوش پوش و گردن پوش دارد. در زیر پای اسب اهورامزدا و قرینۀ اردوان اشکانی، پیکر اهریمن را نقش کردهاند. چهرۀ وی همانند مردی میانه سال با ریشی موّاج و شانه نخورده است، اما سرش برهنه است و ماری بر پیشانی وی حلقه زده و مار دیگری کنار آن چنبره خورده و حلقههای مویش نیز به صورت مارهایی نقش شدهاند. تاریخ این سنگ تراش را میتوان به حدود سال 235 میلادی نسبت داد.آتشدانهای سنگیدر نقش رستم دو آتشدان از سنگ کوه تراشیده شده که شکل هرم ناقص تو گود را دارند و یکی از دیگری اندکی بزرگتر است اما مشخصات و تزیینات هر دو یکی است و فاصلۀ آن دو از هم تنها 80 سانتیمتر است.
سفرنامه دیولافوا این دو آتشدان همانند چهارطاقیی است که رأسش کوچکتر از قاعدهاش است. آتشدان جنوبی قاعدهای تقریباً مستطیلی (70/1×50/1 متر) دارد و ارتفاعش 75/1 متر است، اما آتشدان شمالی قاعدهای تقریباً مربعی دارد (30/1×35/1 متر) و ارتفاعش 55/1 متر میباشد. نزدیک این دو آتشدان سکویی است که در قسمت جنوبی سه پله دارد. جزرهای چهارگانۀ آتشدانها همانند ستونهایی استوانهای، ضخیم و کوتاه است که بر پایهای چهارگوش قرار گرفته و طاقها نسبتاً هلالیاند و از زیر بند ستونها برخاسته، به یکدیگر وصلشان میکنند، پیشانی بام، دو بند برجستۀ تزیینی دارد و پنج دندانۀ مخروطی بر لبۀ بام تراشیدهاند. در بام هر یک از آتشدانها حفرهای تقریباً مربعی (40×40 سانتیمتر) به عمق 5 سانتیمتر ایجاد شده که برای جا دادن پیالهها و یامجمرههایی بوده که در مراسم دینی اهمیت داشته است.تقریباً همه دانشمندان برآنند که این قربانگاههای سنگی، آتشگاه بودهاند. در مورد تاریخ آتشگاههای نقش رستم، عقاید دانشمندان مختلف است. کرزن و گدار آن را قبل از هخامنشی دانستهاند، گالینگ و اشمیت آن را هخامنشی میشمارند (اشمیت با کمی تردید آن را مربوط به دورۀ داریوش بزرگ میداند) و اردمان و گیرشمن آن را به دورۀ ساسانی نسبت میدهند. دکتر شهبازی نیز این دو آتشدان را مربوط به دوران ساسانی میداند.
پیروزی شاپور بر والریننقش برجسته شاپور در ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ حکاکی شده؛ طول آن در حدود 11 متر و عرض آن 5 متر میباشد. شاپور با تاج و گوی بزرگ پادشاهی به صورت بسیار برجسته حجاری شده در حالی که به چپ مینگرد گیسوی وی افشان است و ریش مجعدش از حلقهای گذشته است؛ گردنبندی حلقه حلقهای بر گردن افکنده و گوشواری به گوش دارد. نیم تنهای تنگ و پرچین و کمردار و شلواری که بر روی ساق چین خورده و ردایی که در جلو سینه با دو حلقه به هم وصل است، پوشیده است. نوارهای شاهی از کفشهای شاپور آویخته است. شمشیر راست و بلندش در غلاف است و وی دست چپ را بر دستۀ آن نهاده و دست راست را دراز کرده، اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دمش گره خورده، نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته است. پیش روی اسب، مردی در جامۀ رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده و زانوی راست را خم کرده و دستها را به جانب شاه دراز کرده به گونهای که دست چپش زانوی راست اسب را لمس میکند. وی ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامهاش ردای امپراطور رومی میباشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار است. کنار این فرد رومی یک نفر دیگر ایستاده است که رو به جلو دارد. جامهاش مانند فرد رومی است و شمشیر از کمرش آویخته و مچ چپش را شاپور گرفته است. از ردای امپراتوری و تاج آنها پیداست که امپراتور است. با وجود والرین در این نقش برجسته، میتوان تاریخ نقر آن را به حدود سال 262م نسبت داد.
نقش نبشتهدار کرتیربازگشت ]
دانشنامه آثار تاريخي کپی رایت © توسط دانشنامه فارس - (2046 مشاهده)
|
|
|
|
|
|
|