تنگ چوگان يا تنگ چگان، تنگ چكو، تنگ چكون و يا تنگ چكاو در شمال شرقى ويرانههاى شهر بيشابور و در ميان دو رشته كوه بلند در شهرستان کازرون قرار گرفته است. از ميان اين تنگ رود شاپور مىگذرد. احتمالاً اين تنگ به جهت بازى چوگان پادشاهان ساسانى و سرداران ايرانى در آن، بدين نام معروف شده است. عرض اين تنگ اندكى بيش از هزار متر است. در اين تنگ دو نقش در سمت راست و چهار نقش در سمت چپ بر بدنه كوه حكاكى شده است و از آثار مهم دوره ساسانى به شمار مىرود. همچنين مجسمه بزرگ سى تُنى شاپور نيز در اين تنگ در غاری بر فراز آن قرار گرفته است. در اين تنگ، چشمه ساسانى و باغهاى پرتقال، انجير، ليمو و نارنج قرار دارد. در تنگ چوگان پنج روستا وجود دارد. اصطخرى در مسالك الممالك مىنويسد: «به ناحيت سابور كوهى است. در آن كوه صورت هر پادشاه و مرزبانان و موبد و معروفى كى در پارس بوده است، كردهاند و آنجا كسانىاند كى صورتها و قصدهاى آن همه نبشته دارند و اين قوم به ناحيت ارغان به حصنالجص باشند». نقوش حكاكى شده در تنگ چوگان عبارتند از: نقش شاپور و والرين: اين نقش كه در تنگه چوگان با ابعاد 4/5×10 متر حجارى شده است، مربوط به پيروزى شاپور اول بر والرين امپراطور روم است كه نمونههاى ديگر آن در نقش رستم، داراب و سه نقش ديگر در همين تنگه وجود دارد. در اين نقش والرين در جلو اسب شاپور قرار گرفته و شخصى نيز در زير پاى اسب شاپور لگدمال مىشود. در زمان اشكانيان و ساسانيان، ميان ايران و روم پيوسته نبردهايى وجود داشته، يكى از اين نبردها به سال 241م در زمان ساسانيان آغاز گرديد و تا سال 244م ادامه يافت. در اين نبرد، چون شاپور مشاهده كرد كه اوضاع داخلى روم مغشوش است، نصيبين ( Nissibin ) را محاصره كرد و پس از آن به طرف درياى غرب رفته، انطاكيه را تصرف كرد ، اما ديرى نگذشت كه پس از كشمكشهاى داخلى، گردين ( Gordien ) امپراطور روم شد و با لشكرى به مشرق آمد و سپاهیان ايران را در سوريه شكست داد.
سپاهیان رومى از فرات گذشته، نصيبين را گرفته و پس از گذشت از دجله، تيسفون را محاصره كرد. در اين زمان گردين را كشته، فیليپ عرب به پادشاهى رسيد و با شاپور صلح كرد و از مشرق زمين به سرزمين خود بازگشت. در جنگ دوم كه در فاصله سالهاى 258 تا 260 م صورت گرفت، شاپور از فرات گذشته، انطاكيه را تصرف نمود. پس از آن امپراطور روم، والرين براى آزادى انطاكيه بدانجا رفت و در تعقيب سپاه ايران تا اِدِس پيش رفت. شاپور او را و تمامى سپاهيانش را در اين منطقه محصور و اسير ساخت. شاپور پس از آن اسيران رومى را به ساختن پل شوشتر و سد شادروان وادار کرد و شخصى را از اهل انطاكيه به نام سيرياديس ( Cyriadis ) به امپراطورى روم برگزيد، لقب قيصرى بدو داد و والرين را مجبور نمود تا در برابر او تكريم نمايد. اين تصاوير نيز بيانگر پيروزى شاپور بر والرين، امپراطور روم است.
تصوير ديگر نقشى است كه با اندكى فاصله از اين نقش، در فضايى با ابعاد 5×5/13 متر حجارى شده است. در وسط اين تصوير صحنه پيروزى شاپور بر والرين نقش شده است. بر فراز سر شاپور نيز فرشتهاى نماد پيروزى را براى شاپور آورده است. در اطراف اين نقش نيز، طاقچههايى وجود دارد كه در هريك از آنها نقوشى از سربازان و سواران و ديگر اشخاص حجارى شده است. كوردياس پياده، در نزديك شاپور ايستاده و در دو طرف (چپ و راست) نيز دو رديف سواره نظام سربازان پياده ايستادهاند. اسلحه و تزيينات گوناگون آنها نيز بيانگر قوميت آنهاست. در سمت چپ رودخانه تصوير ديگرى حكاكى شده است كه از ديگر تصاوير بزرگتر است. در اين نقش كه بيانگر پيروزى شاپور بر والرين است، در يك طرف سربازان و اسيران رومى قرار گرفتهاند و در طرف ديگر نيز سربازان پارسى باشكوه و جلال ايستادهاند. در اين نقش نيز شهريار ساسانى سوار بر اسب است و مردى را در زير سم اسب خويش لگدكوب مىکند. سمت راست، والرين در برابر او زانو به زمين زده است، دست خويش را به نشانه يارى جستن به سوى شاپور دراز كرده است و در كنار او دو نفر ايستادهاند كه يكى از آنها كلاه بلند ايرانى بر سر دارد و ديگرى تاج يا حلقهاى را به شاه تقديم مىكند. در پشت سر آنان، چند نفر رومى با لباسهاى خاص خود همراه با چند نفر ديگر مشاهده مىشوند كه فيل و اسب به همراه خود آوردهاند. مرد ديگرى نيز طشتى بر روى سر گرفته است.
در دو رديف ديگر بر فراز همين نقوش، تصاوير اشخاصى نقش شده كه پيراهن آنها تا زانو و شلوارشان تا مچ پا امتداد يافته است. هديه اين اشخاص چند طشت و چند تاج و يك كيسه زر و دو شير به زنجير كشيده شده است. در صف پايين، اشيايى چون پرچم رومى و عرابه جنگى والرين كه به دو اسب بسته شده، دیده مىشود.در سمت چپ، تصوير چهار رديف سواران ايرانى نقش شده است. كلاه اين سواران بلند و استوانهاى شكل است. احتمال مىرود كه سواران رديف سوم كه بلافاصله در پشت سر شاه قرار گرفتهاند، از شاهزادگان باشند. سواران هر دو صف به حالت سلام و خبردار ايستاده و انگشت سبابه راست خود را به حالت احترام به سمت جلو دراز كردهاند.ادوارد ج. كيل درباره اين نقوش مىنويسد: «قديمىترين نقشهاى شاپور در كناره سمت راست تنگ چوگان از صحنههاى تاج بخشى تشكيل شده است كه سبك اين نقوش به سبك تصاوير دوره حكومت اردشير است (حك.40 ـ224) و در آن شاه، تاج شاهى را از اهورامزدا دريافت مىكند. هر دو پيكره سواره هستند. اهورامزدا پيكره اهريمن را زير سم اسب خود له مىكند و اسب شاه نيز، گورديانوس سوم امپراطور مقتول روميان را در زير سم خود لگدكوب مىكند. فيليپ عرب كه زانو زده و در حال تضرع است، تنها فرد ديگرى است كه حضور دارد.واقعيت آن است كه والرين در اين تصوير ديده نمىشود، بنابراين اين نقش برجسته بايد مربوط به قبل از شكست والرين در برابر شاپور به سال 260 م باشد. با اين وجود، در دو نقش ديگر بيشابور، والرين ديده مىشود. نقش برجسته نخست كه روى سطح مقعر پناهگاهى در حاشيه سمت چپ رودخانه حكاكى شده است، تصوير جديدى از پيروزى را جلوهگر ساخته است. در مركز اين نقش، شاه سوار بر اسب، تاج را نه از خدا، بلكه از يك putto مىگيرد كه خود نمادى است وام گرفته شده از شمايل سازى غربى. چند رديف اسب سوار، اين صحنه را احاطه كردهاند».
جورجينا هرمان (1969) معتقد است كه سبك زنده اين نقوش به دليل تأثيرپذيرى از هنر رومىهاست. همچنين بر اين باور است كه اين نقوش، ارايه دهنده طرحهاى كهن خاورميانه نزديك است كه چندين واقعه را در یک صحنه به نمايش در مىآورد. در نقش برجسته ديگر صحنه پيروزى اصلى در مقياس بزرگترى تكرار شده است كه به گفته هرمان، اين نقش، نسخه بدل نقش برجسته دوم است. در اين نقش، شاپور و سه دشمن شكست خوردهاش مانند قبل نشان داده شدهاند. درباريان و سواران در دو رديف به صف شدهاند».
دومين نقش در سمت چپ رودخانه مراسم پيروزى بهرام دوم (277ـ 293م) بر باديهنشينان عربستان را نشان مىدهد. بهرام در حالى كه سوار بر اسب است، پرى بر كلاه خود زده و تركشش در طرف راست آويخته است. اسرا نيز با خود اسب و شتر مىآورند. بهرام تاجى شبيه به بال عقاب بر سر دارد. نوارهاى چيندار تاجش، در اثر وزش باد در حركت است. تركش بلندى از كمربندش آويزان است. در پشت سر او سپاهيان شكست خورده با يك سر اسب و دو سر شتر مشاهده مىشوند. راولين سن و ديولافوا احتمال مىدهند كه اين نقوش، تصاوير غلبه بهرام دوم بر سكاهاست.نقش ديگر مربوط به مراسم تاجگذارى بهرام اول (273ـ277م) است. در اين نقش بهرام تاج شاهنشاهى را از نماينده اهورامزدا مىگيرد. تاج بهرام دندانه دندانهاى است و يك شىءِ كروى بر فراز آن قرار دارد. تاج مظهر اهورامزدا، كنگرهدار است. در حالى كه هر دو سوار بر اسبند، مظهر اهورامزدا تاج شاهى را به بهرام مىدهد.تصوير ديگر مربوط به شاپور دوم يا شاپور بزرگ است كه بر فراز مجلس به نمايش درآمده است. شاپور در حالى كه روبهرو نشسته و شمشيرش را به دست چپش گرفته، با دست راستش به گرز شهريارى تكيه كرده است. در رديف چپ، نقش شاپور دوم، بزرگان دربار و سران سپاه به تصوير درآمده و در سمت راست نيز نقش اسيران و دشمنى كه سرهاى بريده مخالفان را در دست گرفته و نيز ايرانيايى كه شكست خورده، غنايم را به حضور مىآورند، حكاكى شده است.«ادوارد ج. كيل مىنويسد: از سه نقش برجسته ساسانى كه همگى در سمت چپ قرار دارند، در نقش برجسته اول و دوم طرح تاجگيرى قديمى تكرار شده است. در اولين نقش برجسته، بهرام اول (حك. 274ـ271) رو به روى اهورامزدا نقش شده است در حالى كه هر دو سواره هستند. پس از آن نرسه (برادر كوچكتر بهرام. حك. 302ـ 293) اسم خود را بر روى اين نقش حك كرده است».
هنگامى كه علیاکبر سرفراز، راه آبى سنگى را از پاى نقش پاك كرد، پيكرهاى كه تا آن زمان ناپيدا بود و زير پاى اسب شاه به خاك افتاده بود، مشخص شد.در مورد اين پيكر كه ممكن است بعدها به اين نقش اضافه شده باشد، تعبيرات گوناگونى بيان شده است. چنان كه برخى او را پسر خواهر شكست خورده وى، بهرام سوم يا حامى او و هنام كه مشاور شرور بهرام سوم بود و «اهريمن و شيطانها از او حمايت مىكردند» مىدانند.دومين نقش، بهرام دوم (حك. 93ـ 274) را سوار بر اسب نشان مىدهد كه گروهى از اعراب در برابر او ايستاده و تسليم شدهاند. در سومين نقش كه تصوير صحنه پيروزى شاپور دوم (نوه نرسه، حك. 79ـ309) است، شاه از رو به رو بر تخت نشسته است در حالى كه در كنارههاى آن نقش، نشانها و هداياى مختلفى كه به او تقديم شده، نشان داده شده است».
تنگ چوگان در 15 دى ماه سال 1310 با شماره 158 در فهرست آثار ملى ايران به ثبت رسيده است.
منابع: آثار عجم، فرصتالدوله شيرازى، انتشارات بامداد، 1362، ص 283 / اقليم پارس، سيد محمدتقى مصطفوى، نشر تابان، تهران، 1364، ص 124 / تمدن ايران ساسانى، ولاديمير گريگوريچ لوكونين، ترجمه عنايتاللّه رضا، انتشارات علمى فرهنگى، 1365، ص 185 / تمدن ساسانى، على سامى، دانشكده ادبيات دانشگاه پهلوى، 1342، ج 2، ص 146 / سيماى كازرون، محمد زارعى، انتشارات ابرار، 1375، ص 179 / شاهان ساسانى، حسن پيرنيا، دانشگاه آزاد ايران، ص 6 / شهر سبز يا شهرستان كازرون، محمدجواد بهروزى، كانون تربيت شيراز، 1346، ص 251 / فارسنامه ابن بلخى، ابن بلخى، توضيح و تحشيه منصور رستگار فسايى، بنياد فارسشناسى، 1374، ص 341 / فارسنامه ناصرى، حاج ميرزا حسن حسينى فسايى، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايى، اميركبير، تهران، 1367، ج 2، ص 1432/ كازرون در آينه فرهنگ ايران، منوچهر مظفريان، انتشارات نويد شيراز، 1373، ص 81 / مراكز فرهنگى فارس، مركز انفورماتيك و مطالعات توسعه، سازمان برنامه و بودجه استان فارس، 1372، ج 1، ص 55، 186 / TheNew Encyclopedia Britannica. Edition 1995. vol. 10. P 700. Vol. 21. P 957. Vol. 24. P 89 / Encyclopedia Iranica. Edited by Ehsan Yarshater. Routledge & kegan Paul. London. Boston and Henley. 1985. Vol. IV. P. 287.
وب سایت دانشنامه فارس راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد. طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری