نوعدوستي سعدي در گلستان كوروش كمالي سروستاني
شايد با كمي تسامح بتوان گلستان را مهمترين و تأثيرگذارترين اثر سعدي در معرفي او به ايرانيان و جهانيان دانست. تدوين بيش از پنجاه كتاب به تقليد از گلستان و حضور نزديك به 400 ضربالمثل رايج در فرهنگ شفاهي و زندگي ايراني براساس گلستان تنها نمونهاي از اين تأثير است. علاوه بر اين گلستان نخستين كتاب فارسي است كه در سال 1634 ميلادي توسط آندره ريير فرانسوي ترجمه شد و در سال 1238هـ.ق. پس از تأسيس نخستين چاپخانه ايران در شهر تبريز نخستين كتابي كه در ايران به چاپ ميرسد، گلستان است. گلستان سعدي دربرگيرنده مقتضيات فرهنگي و اجتماعي مردماني است كه در عصر سعدي ميزيستهاند. اگرچه هنوز بسياري از خصلتها و ويژگيهاي فردي و اجتماعي شخصيتهاي آن براي انسان ايراني آشنا و معاصر است.
در جامعهشناسيِ ادبيات با فكر و فرهنگ و شخصيت فرهنگي شاعر و يا نويسنده و نيز روابط هنرمند با اجتماع روبهروييم. به بياني ديگر جامعهشناسي ادبيات بر آن است تا شرايط اجتماعي،مقتضيات فرهنگي، انديشه هنرمند و علل پرورش انديشه و فكر هنرمند را با توجه به موازين جهانبيني فرهنگي، بررسي كند. گلستان نیز از این منظر، مجموعه واكنشهاي سعدي نسبت به واقعيت زمان خود است. دوراني كه بنا به شواهد تاريخي اين سرزمين يكي از تاريكترين روزگار خود را ميگذراند.
سعدي در گلستان ژرف گراست. آن چه كه در گلستان به گونهاي نوين تجلي يافته و از اين جهت با بوستان متفاوت گرديده، انديشههاي عملي است كه سعدي آنها را در حكايتها مطرح كرده و ناظر بر مناسبات حكومت و مردم است. او در گلستان به عنوان روشنفكري نمود مييابد كه در صدد توسعه و پيشبرد فرهنگ جامعه خويش است. روشنفكري كه براساس تعابير گوناگون از چارچوبهاي سنتي در هر زمينه فراتر ميرود، در صدد ايجاد ارزشهاي نوين و نيز احياي ارزشهاي فراموششده با رويكردي نوين در هر زمينه است، نظريههاي جديد براي تبيين وجوه مختلف مشكلات زندگي عرضه ميكند، با به كارگيري زبان نقد راه حل مسايل و مشكلاتعملي موجود در جامعه را روشن ميسازد، فلسفه نويني براي بِهْ زيستي در جوامع انساني ارايه ميكند و با نقد وضعيت موجود اجتماعي و سياسي ميكوشد تا با گذر از انديشههاي رايج و سطحي، فرهنگ، علم و هنر و انديشه مردمان را ترقي بخشد و بر آرمانهايي چونترقيخواهي، آزادي، عدالت و حقوق انساني تأكيد ورزد.
دوران سعدي، دوران ناامني است و ناباوري، حكّام خودمختارند و مردمان بياعتماد بدانان. گويي با غارتها و دشمنيهاي بسيار مغولان، دوستي و مهر از ميان مردمان رخت بربسته است كه سعدي هم در بوستان و هم در گلستان خويش باب شور و عشق و مستي را با تأكيد جاي داده است. ميكوشد تا مهر را و پويه خوش فرجام عشق را بدانان يادآوري نمايد. سعدي در صدد خلق انديشههاي نوين است، به مصلحت عمومي ميانديشد و از وابستگي و تكيه به قشر و طبقهاي خاص ميگريزد، مشربها و بينشهاي گوناگون را به محك آزمايش مينهد و براساس باورهاي هر گروه در صدد عرضه «شيوه نوين زندگي» توأم با مسالمتو بِهْزيستي است.
تعقل و تفكر را در امور جامعه، سياست، فرهنگ و زندگاني روزمره وارد ميسازد و به خلق نظريات و راه كارهاي اجتماعي مرتبط با فرهنگ مدني مردمان ميپردازد و در آن آرمان شهر خويش، جامعه و مردمان آن را به سوي خواستهها و علايق آرماني در مقابل علايق روزمره و گذرا هدايت ميكند. او به شناخت مشكلات و تعارضات اصلي اجتماع پرداخته، راه حلهايي بنيادين و نهادينه را كه برگرفته از نوانديشي و علاقه ژرف وي به مردماناست، براساس سنت و نوآوري ارايه ميكند. او عالمانه و صميمانه به «دردشناسي» اجتماعي دست مييازد و به سلببدبيني و بياعتمادي، در مورد درمان رنجهاي بشري و اجتماعي برميآيد. او تمامي دانش و علم وآگاهي و تجربه خويش را به كار ميگيرد تا با شناخت دقيق داشتهها، بايستهها را پيريزد. او پيوسته خواهان دگرگوني اجتماعي است، چرا كه او شرايط موجود را با شرايط آرماني كه در بينش و ذهنيت خود دارد، مقايسه نموده، از درِ پند و اندرز برآمده، مردمان را به سويي هدايت ميكند كه از نقطهنظر جهانبيني وي، شرايط مطلوبتري را براي زيستن فراهم مينمايد.
در اين پويه، عقلگرايي مهمترين ويژگي شخصيتي او است. درسايه چنين گرايشي است كه وي وضعيت نهادهاي موجود اجتماعي را انتقادپذير مييابد. او به حقوق انساني، عدالت، مسامحه، نوع دوستي و انسانيت ميانديشد و در علايق فكري و آرمانهاي نظري خويش، اين ويژگيها را براي مردمان جستجو ميكند.
سعدي در گلستان «نوع انساني» را به نيكي شناخته است و از اينرو با بينش بينظير به انگيزههاي اعمال وافعال ايشان پي برده، در وصف اخلاقيات آدميان به گونهاي داد سخن داده كه كاملاً با ذات انسانمنطبق و همسان ميباشد. او در كلامش به دستگيري بينوايان و زيردستان و هدايت زبردستانميپردازد. به جهت ترويج همين فرهنگ مهر و نوعدوستي است كه در جامعه هر فرد در برابر خويشتن و نيز ديگر افراد جامعه مسئول ميباشد. فرهنگ مهرپروري و نوعدوستي سعدي تنها دربرگيرنده مظلومان و درويشان و ستمديدگان نيست، بلكه او به بشريت عشق ميورزد و انسانيت را ارج مينهد، او از سر همين مهر وعشق است كه به پنددهي حاكمان مينشيند، سلاطين را از عاقبت كردارشان برحذر ميدارد و رعايت و عنايت به رعيت را، سپاه را، درويش را، سائل را، ضعيف را و ناتوان را بدانان يادآور ميشود و پاس خاطرشان را ضروري ميشمارد.
سعدي در عصر وحشت و قتل و غارت، دغدغه انسانيت را به دوش ميكشد. او خود تماميمضامين و ابعاد انسانيت را به فراست دريافته است. از تاريخ سرزمين خويش نيز آگاه است. ،تمدنش را فخر مينهد و بر آن چه كه از دست ميرود و به واسطه ياغيگران به يغما ميرود، اندوهگين است. او مرد علم است و حكمت. به مدد انديشه خويش به حراست از انسانيت برميخيزد. هنگاهي كه همگان سخت در انديشه خويشند و تنها به جهت قرصِ ناني، يا تن پوش كهنهاي به آزاريكديگر بر ميخيزند؛ كلام هميشه جاودانِ انسانيِ خويش را در گوش جانها زمزمه مينمايد تاسرلوحه باور و كردار جهانيان گردد:
بني آدم اعضاي يكديگرند
|
كه در آفرينش ز يك گوهرند
|
چو عضوي به درد آورد روزگار
|
دگر عضوها را نماند قرار
|
(سعدي، 47:1376)
در ميان مردمان، كلامش، همانند كلام رسولمِهري است كه چيزي جز نيك سرانجامي آدميان و نيك زيستي آنان نميخواهد. او به رستگاري نسل بشريت ميانديشد و در اين راستا دقيقهاي را فرو نميگذارد. ما امروز بخشي از تمدن وفرهنگ خويش را وامدار انديشه آن آزادمَرديم كه با جهانبيني ژرف خويش و تكيه بر ديدهها و يا شنيدهها و يافتههايش، فرهنگ اين سرزمين را به سهم خود متحول ساخته و تعالي بخشيده است. به گونهاي كه هم امروز نيز ما به يافتهها و ديدگاههاي سعدي در گلستان نيازمنديم و بازخواني دقيق و نقادانه متوني چون «گلستان» در تعالي فرهنگ امروز ايران نيز راهگشا و مؤثر است.
منابع:
1. سعدي شيرازي، شيخ مصلحالدين (1376) كليات سعدي، به اهتمام محمدعلي فروغي، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1388/2/14 (2084 مشاهده) [ بازگشت ] |