علی اصغر خان حکمت شیرازی و بناي آرامگاه و مجسمۀ سعدي دكتر منصور رستگار فسايي / استاد دانشگاه شيراز
در هنگام وزارت فرهنگ حكمت، بسياري از ساختمانهاي فرهنگي و بعضي از آرامگاههاي مشاهير بنا شد و تعميرات بسياري از آثار باستاني انجام گرفت، اما حكمت بناي آرامگاه سعدي را در هنگامي به انجام رسانيد كه بيش از ده سال بود از وزارت بركنار شده و در سمت رياست انجمن آثار ملي و دبير كل يونسكو در ايران انجام وظيفه ميكرد.
تا سال 1327، آرامگاه سعدي عبارت بود از يك ساختمان ساده و دو طبقه آجري، مركب از چند اطاق، در طبقۀ زيرين كه يك متر از سطح فضا بلندتر بود. در همين مكاني كه اكنون سنگ مزار سعدي قرار دارد، اتاقي بود و دور سنگ قبر، محفظۀ آهني نصب شده بود. این بنا، به هيچ وجه شايستگي مقام شامخ سعدي، اين استاد عاليقدر سخن را نداشت، بنابراين به پيشنهاد انجمن آثار ملي فارس كه مرحوم علي سامي 36 سال متوالي افتخار عضويت و دبيري آن را داشت و مساعي انجمن آثار ملي ايران، مخصوصاَ كوششها و علاقهمندي خالصانه و مخلصانۀ شادروان علياصغر حكمت شيرازي، ساختمان جديد آرامگاه سعدي به دست مهندسين ايراني و كارگران شيرازي ساخته شد و در ارديبهشت ماه سال 1331 پايان پذيرفت، مساحت تمام محوﻃﮥ آرامگاه سعدي بيشاز هشتهزار متر است و قسمتهاي زيربنا 261 متر مربع و بقيه را باغ آرامگاه تشکيل ميدهد...».1
حكمت پساز بناي آرامگاه حافظ، پيوسته درپي آن بود كه براي آرامگاه شيخ سعدي نيز اقدام كند. او دريادداشتهاي روز 15/1/1324 خود مينويسد:«... عمارت بقعۀ سعديه بنايي است كه كريمخان زند برپا كرده و اخيراً يعني در سال 1304 آقاي ابراهيم قوامالملك بر آن تجديد ديواري نموده و اشجار كاجي جديد، كاشته و فضايي حاصل كرده است و خيلي خراب و كثيف است، اگر خداوند توفيق دهد و بر آن بنايي يادگاري ساخته گردد، كمال توفيق است. هواي تنگ سعدي خيلي گرم است و به واسطۀ كثافت و گرما، مگس بسيار دارد...».2
بالاخره در سال 1327 حكمت برنامۀ خود را براي ايجاد آرامگاهي نوبنياد براي سعدي عملي ميسازد و در خاطرات خود مينويسد:«... براي ساختمان سعدي تلگرافي به حاجي محمد نمازي كردند به واشنگتن كه كمكي به بناي سعدي بنمايد»3 و در جايي ديگر مينويسد: «... از حافظيه به مقبرﮤ سعدي رفتيم كه بسيار جاي كثيف و خرابه و نابهنجاري است».4 حكمت در روز سوم فروردين در شيراز جلسۀ انجمن آثار ملي ايران را تشكيل ميدهد... مذاكره در جلسه عصر روز شنبه صورت گرفت كه براي شروع ساختمان آرامگاه سعدي بنا شد جلسۀ تشريفاتي فراهم شود و كلنگ شروع بنا را بزنند. برنامۀ مجلس تهيه شد و رقعۀ دعوت نيز تهيه گرديد و تلگرافي نيز به جناب آقاي مستشارالدوله صادق رييس انجمن، مخابره و تفصيل اطلاع داده شد.
صبح روز شنبه 7/1/1327 بنا بر خاطرات حكمت:«... آقاي حسين فصيحي متخلص به شيفته، خلفالصدق مرحوم شوريده فصيحالملك به ديدن من آمد، عضو انجمن آثار ملي فارس است و اينك كه ميخواهند عمارت سعديه را تجديد كنند، بسيار نگران است كه مقبرۀ والد او كه در جوار سعدي مدفون است، از ميان برود، به او اطمينان دادم كه چنين امري واقع نخواهد شد، برحسب پيشنهاد اينجانب، در برنامه تشريفات امروز براي او قرائت قطعه منظومي به مناسبت اقدام به ساختن آرامگاه براي شيخ سعدي منظور شده بود و فصيحي قطعهاي ساخته بود».5
جالب اين است كه حكمت تا آن روز براي تهيۀ نقشۀ آرامگاه سعدي هم اقدام كردهبود: «... مسيو گدار، رييس كل باستانشناسي كه براي نقشۀ ساختمان سعديه آمده است، ديشب وارد شده و امروز ناهار را با من صرف نمود، ورود او بسيار به موقع و محلّ حاجت است، عصر دو و نيم «بعداز ظهر» به بقعۀ سعديه رفتيم، اعضاي انجمن آثار ملي فارس نيز بودند، مجلس پذيرايي فراهم بود، جماعت كثيري از نخبۀ وجوه و محترمين و تجّار و روساي ادارات و فرهنگيان، به دعوت آمده بودند، ابتدا من چند كلمه در خيرمقدم و تشكر سخن گفتم... مردم فارس حقيقتاً از اين اقدام خشنود هستند و پساز زدن كلنگ، مجلس خاتمه پذيرفت و انجمن آثار ملي شعبۀ فارس با حضور اينجانب و مسيو گدار مقارن ساعت 6 در استانداري تشكيل و تا ساعت 5/8 مشغول مذاكره بوديم... اميد است اكنون كه شروع به عمل ميشود، به طور آراسته و پسنديده و با اطمينانخاطر اقدام گردد...».6
بخشي از قطعۀ فصيحي (شيفته) که در مراسم كلنگ زنی آغاز ساخت آرامگاه سعدي قرائت شد، به شرح زير است:
از اين كه بقعۀ سعدي ز نو شود آباد
|
|
همين نه من كه جهاني است ز اين بشارت شاد
|
كهن شد آري اساسي كه بود باني آن
|
|
كريمخان كه خدايش همي بيامرزاد7
|
بناي سخته و پردختهاي كنون بايد
|
|
به پاي كردن بر گور آن بزرگ استاد
|
زمانه كار چنين را به دست انجمني
|
|
كه بر حفاظت آثار ملزمند، نهاد
|
اميد سعديه هم همچو حافظيه شود
|
|
ز يمن همّت حكمت، علياصغر راد
|
به خاصه آنكه چو گردد ممد عطيۀ شاه
|
|
ز كار بسته تواند هزار عقده گشاد
|
هر آنكه خيري از او بر وجود خلق رسد
|
|
خداي در دو جهانش جزاي خير دهاد
|
مناسب است همينجا ز گفت سعدي خواند
|
|
دو بيت را كه در آن داده داد دانش و داد
|
جهان نماند و خرّم روان آدميئي
|
|
كه باز ماند از او در جهان به نيكي ياد
|
نداشت چشم بصيرت كه گِرد كرد و نخورد
|
|
ببرد گوي سعادت كه صرف كرد و بداد
|
بناي ختم سخن هم به گفت سعدي به
|
|
كه آفرين خدا، بر روان سعدي باد
|
حكمت پساز زدن كلنگ بناي آرامگاه سعدي در روز شنبه 19/9/1328 دوبار به شيراز آمد و به قول خودش: «... امروز عازم مسافرت شيراز هستم. همراهان عبارتند از: آقاي مستشارالدوله صادق رييس انجمن آثار ملي، اللهيار صالح عضو هيأت مديرۀ انجمن آثار ملي، مهندس علي صادقی، مهندس ساختمان آرامگاه سعدي و دكتر امير اسفندياري. به شيراز ميرويم تا ساختمان آرامگاه سعدي را كه به خرج انجمن ساخته ميشود، معاينه نماييم. (حكمت در اين هنگام رييس هيأت مديرۀ انجمن آثار ملي بود)... ساختمان سعديه را ( در روز 21/9/1328) معاينه كرديم... ساختمان پيشرفت بسيار كردهو فقط سقف گنبد بزرگ باقي مانده والّا سفتكاري به كلّي پايان يافته و بسيار مجلّل و زيبا شده است...». حكمت در روز 23/9/1328 در استانداري فارس در باب ساختمان سعدي صحبتهايي ميكند8 و در اريبهشت سال 1330، بار ديگر براي مشاهدۀ ساختمان آرامگاه سعدي به شيراز ميآيد و رضايت و شادي خود را از ديدن حاصل زحماتش در بناي آرامگاه سعدي چنين بيان ميدارد: «... عصر به تماشاي آرامگاه رفتم. بحمدالله كه ساختمان آن به پايان رسيده و تزيينات آن، خاتمه يافته و زحمت دو ساله به آخر رسيده است، خدا را بر اين نعمت شكر كردم، ساعتي در فضا نشسته و تماشاي منظرۀ عمارت را مينمودم و بر اين توفيق كه خداوند عنايت فرمود، زبان دل و جان، متشكر و سپاسگزار بودم».9
بالاخره روز افتتاح آرامگاه نزديك ميشود و حكمت لحظه به لحظه خاطرات خود را با هيجانات، شاديها و نگرانيهايش، ثبت ميكند و نشان ميدهد كه مردي باسابقه و تجربه و شأن و حكمت، چگونه روز و شب خويش را وقف آرامگاه سعدي ميكند. حكمت بار ديگر در 1/2/1331 به شيراز ميرسد در این سفر شادروان دكتر لطفعلي صورتگر با اوست: «صبح روز 2/2/1331 به آرامگاه سعدي رفتم ، معادل 250 جلد كتابهاي مختلف براي هديه به كتابخانۀ آرامگاه سعدي همراه داشتم. آنروز به آرامگاه بردم و آقاي [دكتر علي محمد مژده] به اتفاق يك نفر از اعضاي معارف، مشغول ثبت و نگهداري شدند، تا قبلاز ظهر در آرامگاه بوديم، متأسفانه در نگاهداري و درختكاري و گلكاري دقت نشده است».10
«صبح روز سوم ارديبهشت كميسيوني داشتيم، برنامههاي پذيرايي روز و شب سعدي را كه به افتخار افتتاح آرامگاه او، روز پنجشنبۀ آينده تشكيل خواهد شد، مطرح كرديم...».11 «روز 4/2/1331 اعضاي انجمن آمدند و سخن از برنامههاي روز افتتاح ميرفت. در مراجعت سري به سعديه زدم، پاسبان و مستحفظ نيامده بود و انتظامي نداشت، با تلفن به رييس شهرباني و رييس قشون تأكيد كردم... ساعت چهار [بعداز ظهر روز 5/2/1331] به اتفاق سپهبد آقاولي و جهانباني به سعديه رفتيم و ترتيب امر و پذيرايي را آقاي مهدوي داده بود، مبلغ يكهزار تومان وجه به او دادهبودم».12 «روز 6/5/1331 عصر به آرامگاه سعدي رفتم، معلوم شد وزير بينظير معارف ( دكتر حسابي) از تهران آمده و رييس معارف و اجزاي فرهنگ به حكم وظيفه به استقبال او رفتهاند و در نتيجه كارها معطل مانده، اينگونه وزراء عسل كه نميدهند، نيش هم ميزنند».13 «...صبح 7/2/1331،به آرامگاه سعديه رفتم و به فرش و ساير تزيينات و ساير امور رسيدگي كردم، دكتر حسابي وزير فرهنگ ديشب آمده است و متوسل به استاندار شده بود كه به او اجازۀ صحبت بدهند. او نيز از اينجانب خواهش ميكرد، البته مانعي نداشت، هرچند از قديم گفتهاند: مرد آن است كه لب ببندد و بازو بگشايد...».14 «روز 8/2/1331،... بعداز ظهر به سعديه رفتم. رفقاي آثار ملي نيز آمده بودند. مهندسين نيز آمده، كارها هم رو به انتظام است، ولي رييس فرهنگ از بيپولي مينالد و آمدن وزير فرهنگ هم باري به دوش او شده است».15
روز پنجشبه 11/2/1331 شمسي براي حكمت بسيار جالب است: «... امروز به نام سعدي و ياد سعدي هستيم از اينرو آن را « روز سعدي» ميناميم و ميخواستيم امشب را هم « شب سعدي» داشتهباشيم... ولي متأسفانه بر اثر جهالت دكتر حسابي وزير فرهنگ آن مجلس منغّص شد... سه بعداز ظهر، براي انجام مراسم افتتاح آرامگاه سعدي به آنجا رفتم، مدعوين به تدريج ميآمدند و جمع كثيري از وجوه و معاريف شيراز و واردين محترم تهران دعوت شدهبودند، هوا مساعد و آفتاب درخشان بود... اعليحضرت پياده شده، از ميان صفوف مدعوين گذشته، در جلو پلكان آرامگاه، ايستادند، اين حقير به عنوان رييس هيأت مديرۀ انجمن آثار ملي، گزارش مفصّلي ايراد كرده و توضيحات مفصل در باب ساختمان و غيره داد و اعليحضرت نطقي ايراد كردند و با مقراض طلا، نوار ابريشمي سهرنگ را بريده و آرامگاه افتتاح گرديد، بعداز آن به درون آرامگاه رفته، آنجا تاج گلي نثار مقبرۀ شيخ نمودند، بعداز آن، از اين حقير توضيحات مختلف خواستند، در باب عبارت تاريخچه كه بر روي سنگ،كتيبه شده گفتند اين عبارت را شما نوشتهايد؟ به سبك سعدي است. بعد دكتر صورتگر و صادق سرمد قصايدي كه انشا كرده بودند قرائت كردند، قصيدۀ صورتگر بسيار موقع قبول يافت و مورد تحسين قرار گرفت».16 بخشي از شعر صورتگر چنين است:
صبح كاين چادر نيلي ز فلك برگيرند
|
|
سيهي را اثر از صفحۀ خاور گيرند...
|
هنري مردم دانا چو به بستان آيند
|
|
مجلس انس بهآيينتر و بهتر گيرند...
|
نغمۀ باربد از پنچۀ مطرب خواهند
|
|
غزل سعدي از ناي نواگر گيرند
|
خسرو ملك سخن آنكه زبانش را خلق
|
|
تالي تيغ شرارافكن حيدر گيرند
|
بهر ثبت سخنش نادرهگويان جهان
|
|
همه چون مكتبيان خامه و دفتر گيرند...
|
سعديا راستي ار كاخ نوت بايد ساخت
|
|
شايد ار گنبدش از چرخ، فراتر گيرند
|
اين بنا گشت گر از كوشش «حكمت» برپاي
|
|
مردم پارس از آن حكمت ديگر گيرند
|
حق استاد كه بر گردن شاگردان است
|
|
چون گزارند، ز حق اجر موفّر گيرند
|
حكمت پساز افتتاح آرامگاه در روز 17/2/1331 با استاندار و شهردار شيراز در حفظ و حراست و آبياري آرامگاه توصيههايي ميكند و روز 19/2/1331 باز به سعديه ميرود. «... انعامي به مستحفظين و مستخدمين آن بقعه اهدا شد» و حكمت پساز آن به طهران بازگشت.17
در داخل آرامگاه سعدي هفت كتيبه از بهترين قطعات گلستان و بوستان و طيبات و بدايع و قصايد شيخ، انتخاب و به خطّ زيبايي توسط استاد بوذري نوشته شدهاست. يكي از اين كتيبهها كه تا سال 1341 وجود داشت و روبهروي در ورودي آرامگاه قرار گرفته بود، كتيبهاي بود كه شادروان علياصغر حكمت آن را نوشته و چگونگي ساختمان و بناي آرامگاه را گزارش كرده بود.
مجسمۀ سعدي
حكمت به اندازهاي به سعدي علاقهمند بود كه در سال 1329 شمسي كه به ژنو رفته بود تا با مقامات صليب سرخ جهاني ملاقات كند«... تابلويي كه از طرف جمعيت شير و خورشيد همراه داشتم، تقديم نمودم، اين تابلو مينياتور، كار كريمي استاد مينياتورساز، در تهران است كه در آن منظرۀ يكي از اشعار سعدي ـ عليهالرحمه ـ را نشان ميدهد كه چگونه چند طفل يتيم را نوازش ميكند و از دور چند نفر از دولتمندان و توانگران، فرزندان نازپرورده را در آغوش دارند و ميبوسند و شيخ به آنها نصيحت ميكند و ميگويد:
پدر مرده را سايه بر سر فكن
|
|
غبارش بيفشان و خارش بكن
|
چو بيني يتيمي سرافكنده پيش
|
|
مزن بوسه بر روي فرزند خويش»
|
اشعار اين تابلو بسيار ظريف را كه با قاب خاتم اعلا تهيه شده و در ايران به همين نيت فراهم آمده بود، خانم پري شهيدي به طرز فصيحي به فرانسه ترجمه كرده بود.
حكمت علاوه بر برگزاري كنگرۀ هفتصدمين سال تصنيف بوستان و گلستان و بناي آرامگاه سعدي در ساخت و نصب مجسمه سعدي نيز كوشيد. او، در خاطرات روز هشتم ارديبهشت 1330 در شيراز مينويسد: «... مجسمه سعدي، متأسفانه پس از ورود به شيراز به واسطه فقدان آلت جرّاثقال، بر روي پايۀ خود نصب نشده است، براي آن پايۀ زيبايي مطابق نقشۀ مهندس صادق از طرف بلديۀ شيراز ساختهاند كه سه متر و نيم ارتفاع دارد و چون مجسمه نيز سه متر و ده سانتيمتر است، بايد اسباب جرّاثقال، آن مجسمۀ پنچ تني را به ارتفاع هفت متر بلند كرده و روي پايه قرار دهد، ابوالحسن صديقي، استاد مجسمهساز نيز مأيوس شده، عازم مراجعت به تهران است كه از وزارت جنگ جرّثقيلي گرفته به شيراز بياورد، اگر نشود، ناچار بايد به وسايل محلّي و اسباب بدوي و قوّۀ انساني، آن را بلند كرده، نصب نمود. عبارات كتيبه كه در پايۀ مجسمه بايد نقر شود، اين بنده نوشتهام و اين شعر كه در ديوان طيّيبات است، نقل كرده، بسيار متناسب افتاده است:
من آن مرغ سخنگويم كه درخاكم رود صورت
|
|
هنوز آواز ميآيد كه سعدي در گلستانم
|
مخالفتي كه آقايان متشرّعين و مقدّسين شيراز با نصب و ساختمان مجسمۀ سعدي كردهاند و بيانيّههايي منتشر كرده و آن را منافي با احكام دين دانستهاند، اسباب زحمت شد، خوشبختانه در نتيجۀ عقل و متانت علماي شيراز، كار به جنجال و غوغا نينجاميده، خاموش شد، نامهاي كه اينجانب به آقاي حاجي ميرزا نورالدّين حسيني نوشتم، تأثير كرده بود و ايشان عوام را اسكات نمودهاند...».18
حكمت در خاطرات خود از روز 11/2/1331، به مراسم پردهبرداري از مجسمۀ سعدي اشاره ميكند و مينويسد: «...امروز به نام سعدي و ياد سعدي هستيم از اينرو آن را « روز سعدي» ميناميم. ميخواستم امشب را هم «شب سعدي» داشته باشم و مجلسي به ياد آن استاد بزرگ فراهم كنم كه در آن فضلا و گويندگان، اشعار آبدار و مقالات غرّا بخوانند ولي متأسفانه بر اثر جهالت دكتر حسابي وزير فرهنگ آن مجلس19 منغّص شد و آن انجمن چنان كه دل ميخواست، فراهم نگرديد».
به يك ناخراشيده در مجلسي
|
|
برنجد دل هوشمندان بسي
|
صبح ساعت ده، مراسم پردهگشايي از مجسمۀ سعدي به عمل آمد. در ميداني بيرون از دروازه اصفهان كه به نام سعدي ناميده شده است، مجسمۀ مجلّلي از سنگ مرمر اثر ابوالحسن صديقي، از طرف انجمن آثار ملي اهدا گرديده است كه يك سال است در پردۀ استتار مخفي بود، بحمدالله امروز آن پرده گشوده شد. نخست اين حقير مقالتي در اين باب، ايراد كردم و آقاي علاء وزير دربار در جواب، ابراز محبت و قدرشناسي بسيار كردند، آنگاه پرده را گشودند و شهردار شيراز اين هديۀ گرانبها را پذيرفته و سپاسگذاري نمود و مجلس بسيار با خوبي و شادي و خشنودي خاتمه پذيرفت.20
متن خطابۀ حكمت در پردهبرداري از مجسمۀ سعدي در شيراز چنين بود: «در اين فرخندهروز كه جهان خلعت ارديبهشتي پوشيده و صحرا و بوستان نزهت بهشتي يافته، شايستهترين نامي كه ميتوان نهاد، اين است كه آن را «روز سعدي» بناميم، زيرا امروز علاقهمندان به علم و ادب و معرفت، در شهر تاريخي شيراز، گرد آمدهاند و آرامگاه بزرگترين و فصيحترين سخنآوران سرزمين باستاني ايران، افصح المتكلمين، سعدي شيرازي... افتتاح مييابد. در طليعۀ اين روز خجسته، نخست از مجسمۀ آن سخنسراي نامدار پرده برداشته ميشود، مجسمۀ شاعر بزرگ ايران كه از طرف انجمن آثار ملي به شهر هنرپرور و ادبدوست شيراز اهدا شده، در اين مكان كه اينك دوستداران و شاگردان مكتب آن استاد بزرگ حاضر شدهاند، به روزگاران باقي و پايدار خواهد ماند.
اين تنديس زيبا را كه از روي تصوير اخير سعدي به قلم هنرور نامي ابوالحسن صديقي طرح و ترسيم شده و انجمن آثار ملّي آن را مانند صورت سعدي قبول كردهاست، همان استاد از سنگ مرمر تراشيده و سه متر و يكدهم، ارتفاع آن است، مدّت يك سال و نيم در تهيۀ آن صرف وقت كرده و سال گذشته به شيراز حمل گرديده و اينك يك سال است كه به انتظار چنين روزي در پردۀ استتار مخفي بوده كه بحمدالله تعالي، امروز پرده از رخسار اين شاهكار صنعت و هنر برداشته ميشود و چشم منتظران به ديدار آن تمثال بيهمال، روشن ميگردد، در انتخاب اين نقطه (دروازه اصفهان كه مجسمۀ سعدي نخست در آنجا بود و سپس به مكان فعلي انتقال يافت) براي نصب مجسمۀ آن گويندۀ عاليقدر، لطيفهاي است و آن اينكه اينجا اولين جايگاهي است كه مسافران داخلۀ ايران از طرف شمال به اين شهر وارد ميشوند و در اينجا گرد سفر را افشانده، قدم به شهر تاريخي شيراز ميگذارند، چه بهتر كه نخستين منظرهاي كه بر آن ديده ميافكنند، نموداري از آن سخنسراي بزرگوار باشد كه مفخر فارسيزبانان است و صيت شهرتش به باختر و خاور گيتي رفته و ديوانش مانند تاجي بر تارك ادبيات جهان قرار گرفته و با توجه به قيافۀ اين استاد عاليقدر، اين بيت را ياد كنند كه فرموده:
چشم مسافر كه بر جمال تو افتد
|
|
عزم رحيلش بدل شود به اقامت...
|
كاشكي پرده برافتادي از آن منظر حسن
|
|
تا همه خلق ببينند نگارستان را»21
|
حكمت در يكي از سفرهاي خود به سوئيس، به دنبال ملاقات با مجسمهسازي بود كه براي ساختن مجسمههاي برنزي سعدي و ابنسينا آمادگي داشتهباشد. 22
پی نوشت:
1. شيراز شهر جاويدان، علي سامي، چاپ سوم، انتشارات نويد شيراز، ص229، ر.ك مجلۀ مهر، شماره 3، سال هشتم، خرداد 1331، ص192.
2. رهآورد حكمت، ص 375/1.
3. همان، ص12/2.
4. همان، ص 14/2.
5. همان،ص 19/2.
6. همان، ص 20/2
7. همان، صص21 و 20/2.
8. رهآورد حكمت، ص99/2.
9. همان، ص266.
10. همان،ص346/2.
11. همان.
12. همان، 348.
13. همان، ص348/2.
14. همان، ص350/2.
15. همان، ص351.
16. همان، ص355/2.
17. همان، ص361/2.
18. رهآورد حكمت،ص 269/2.
19. حكمت در جايي ديگر مينويسد: دكتر حسابي وزير فرهنگ ميل دارد در جلسۀ افتتاح سعدي نطقي بكند و خطابه بخواند... متوسل به استاندار شده بود كه به او اجازه صحبت بدهند او نيز از اينجانب خواهش ميكرد، البته مانعي نداشت هرچند از قديم گفتهاند:« مرد آن است كه لب ببندد و بازو بگشايد».
20. رهآورد حكمت، ص354/2.
21. همان، ص 365/2.
22.همان، ص330/2.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1386/3/5 (1957 مشاهده) [ بازگشت ] |