هزليات سعدي دكتر ضياء موحد / عضو هيأت علمي مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران چكيده:
هـزليات كه نوعـي از ادب فارسي را تشكـيل ميدهد، در آثار شاعران بسـياري يافته مـيشود. اگرچه در نسخه لرد گريـنوي (721) كه اساس كار فروغي در تصحيح كليات اوست بخش هزليات وجـود ندارد، امـا اگر سعدي بـدان پرداخته باشد، مـانند بسياري ديـگر بـراي تفريح خاطر و از سر تفنن در اوايل كار شاعـري يا دوران جوانـي بدان پـرداخـته است. در اين مقاله كوشيده شده تا ضمن تبيين اين امر، به ويژگي هزل و مقایسه آن با پورنوگرافی پرداخته شود و تفاوتهای آنان نیز آشکار شود.
كليد واژه: هزليات سعدي، خاكشير اصفهاني، عبيد زاكاني.
در مجموعۀ آثار سعدي چند رساله به نامهاي خبيثات، مضحكات و مجالس ديده ميشود كه به اصطلاح هزل ناميده ميشوند. در نسخۀ لرد گرينوي كه حدود 30 سال پس از درگذشت سعدي، يعني در 720 هجري قمري نوشته شده و نسخۀ اساس محمدعلي فروغي و نيز غلامحسين يوسفي بوده است، خبيثات و مضحكات ديده نميشوند. در اين نسخه از 450 صفحه، در 11 صفحۀ آخر مجالس آورده شده كه يك چهل و پنجم ديوان است، اما بنا بر تحقيق آقاي دكتر محمود فتوحي در همايش بزرگداشت سعدي در شيراز (ارديبهشت 1390) در نسخههاي قديميتر از لرد گرينوي دو رسالۀ ديگر، خبيثات و مضحكات هم ضبط شده است. كوتاه سخن شايد در انتساب هر سه اثر به سعدي نتوان شك كرد و حالا اين سؤال مطرح ميشود كه انگيزۀ سعدي در نوشتن اين آثار چه بوده است؟ جواب سرراست و طبيعي اين است كه سعدي هم مانند بسياري، بلكه اغلب امراي كلام ما براي تفريحخاطر و تفنن در اوايل كار شاعري يا دوران جواني چنين چيزهايي مينوشته است. در اين زمينه دليل و شاهد بيش از آن است كه لزومي به آوردن نام اين و آن باشد. براي آگاهي از بسياري از اين آثار و نويسندگان آن ميتوان به كتاب علياصغر حلبي، تاريخ طنز و شوخطبعي در ايران و جهان اسلام1 مراجعه كرد.
اما در مورد سعدي به نظر ميرسد نكتۀ ظريف ديگري هم در كار باشد. اين بخش از آثار سعدي به درستي هزليات ناميده شده است. من از «هزل» تعريف جامع و مانعي سراغ ندارم. علياصغر حلبي در كتاب مذكور، 239 واژه مربوط به طنز و شوخطبعي ضبط كرده و تعريفي نيز از هر كدام به دست داده است. كتاب نيز با فصلي در هزل شروع ميشود. البته هزل ميتواند انواع داشته باشد اما دستكم براي هزل سعدي در هزليات ميتوان تعريف نسبتاً دقيقي كرد. «هزل نوشتهاي است كه در آن ابزار مضمونپردازي و شوخطبعي واژگان صريح جنسي باشد». اين نوع نوشته را بايد از پورنوگرافي يا الفيه شلفيه جدا كرد. در الفيه شلفيه قصد اصلي نويسنده تحريك غريزۀ جنسي و حس شهواني است. هزليات سعدي و عبيد زاكاني و در زمان ما هزليات خاكشير اصفهاني (درگذشته 1334 هجري شمسي) هزل به معنايي است كه در تعريف آوردهام. ويژگي اصلي و بارز اين نوع هزل اين است كه آن را براي خنديدن و خنداندن ميخوانند. واكنش خواننده در برابر اين نوع شعر خندهاي است خاسته از قدرت سخنوري و مضمونپردازي شاعر. چيزي كه در آن غايب است يا نقش بسيار ضعيفي دارد؛ تحريك حس شهواني است. نكتۀ ديگر آنكه اين نوع هزل را بايد از هجو جدا كرد. هجو كه شايد پستترين نوع شعر باشد، شاعر كسي را هدف حمله و دشنام و دشمني قرار ميدهد. قطعۀ زير از ملكالشعراي بهار در ارزيابي شاعران خواندني است:
هشت تن درهشت معني شهرهاند اندر ادب چار شاعر در عجم پس چار شاعر در عرب
در گهِ رامش«ظهير»و «نابغه» هنگام خوف گاه كين «اعشيقيس» و «عنتره» گاه غضب
ور ز اشعار عجم خواهي و استادان خاص رو ز شعر چار تن كن چار معني منتخب
وصف رااز«طوسي»واندرز را از «پارسي» عشق رااز«سجزي»وهجواز «ابيوردي» طلب
اولي وصفي حقيقي، دومي پندي دقيق سومي عشقي طبيعي، چارمي هجوي عجب
(بهار، 1368، ج 2: 1209)
منظور از «سجزي» فرخي و «پارسي» سعدي است. در اين قطعه بهار استاد هجو را انوري ميداند. واقعاً هم انوري در هجو زبان گزندهاي دارد. انوري در هجو از اشاره به آيات هم ابايي ندارد. در بيتي ميگويد:
از حُرّمِت عليكم او تا به قد سلف هرچ از تبار اوست پليد است و روسبيست
(انوري، 1364، ج 2: 565)
اين بيت اشاره است به آيۀ 23 از سورۀ شريفۀ نساء دارد كه در آن حرمت انواع ازدواجها ذكر شده مگر ازدواج مرد با دو خواهر، پيش از نزول اين آيه كه از آنها به «قد سلف» ياد شده است. در اين بيت انوري همۀ محارم مخاطب خود را متهم به پليدي و روسپيگري ميكند.
البته واژگان جنسي هزل بهآساني ميتواند در هجو بهكار رود چنانكه بسيار نيز به كار رفته است، اما تعريف ما از هزل اينگونه شعر را كنار مينهد. در هزليات سعدي چنين موردي وجود ندارد. مدحيههاي سعدي هم هيچ شباهتي به مدحيههاي شاعران متملق بهخصوص انوري ندارد. اين نكته بهخصوص در قصايد او (موضوع اصلي بزرگداشت سعدي در ارديبهشت 1390) چشمگير است. سعدي قصيدهاي در ستايش علاءالدين عطاملك جويني صاحبديوان را كه از پشتيبانان او و مرد مقتدر زمان است، چنين پايان ميدهد:
مراد اين سخنم اي حكيم دانا چيست؟ سلامي، ار نكند حمل بر تقاضايي
مراست با همه عيب اين هنر بحمدالله كه سر فرو نكند همتّم به هر جايي
(سعدي، 1372: 886)
عجيب آنكه هجو چنان متداول بوده كه آن را يكي از ده شيوۀ شاعري دانستهاند. خاقاني در تعريض به عنصري ميگويد:
به تعريض گفتي كه «خاقانيا! چه خوش داشت نظم روان عنصري!»
بلي! شاعري بود صاحب قبول ز ممدوح صاحِبْقران عنصري...
جز از طرز مدح و طراز غزل نكردي ز طبع امتحان عنصري...
ز ده شيوه كان حِلْيَتِ شاعريست به يك شيوه شد داستان عنصري
(خاقاني، 1375، ج 2: 1248)
گفتهاند منظور از ده شيوه اينهاست: نسيب و تشبيب، مفاخره، حماسه، مدح، رثا، هجا، اعتذار، شكوي، وصف، حكمت و اخلاق.
تفاوت ديگري كه هزل بنا به تعرف ما با پورنوگرافي دارد، طول و تفصيل پورنوگرافي است كه لازمۀ برانگيختن حس شهواني است. اينگونه نوشتهها با تصويرهاي قبيح و شرح جزييات همراه است، اما هزل كوتاه و در واقع مضموني است بر زمينۀ واژههاي ممنوع. هزلي كه شنونده را به خنده و وجد آورد، ذوقي خاص ميطلبد. در زمان حيات خاكشير كم نبودند شاعراني كه خواستند طبعي در اين مقوله بيازمايند، اما تا آنجا كه من به ياد دارم حتي يك نمونۀ موفق هم نتوانستند بياورند. بيهوده نبود كه جلال همايي ميگفت: «در تاريخ اصفهان خود نوشتهام كه پس از عبيد زاكاني شاعري به قدرت خاكشير در هزل نيامده است». از ويژگيهاي هزل خاكشير تضمين شعر شاعراني چون فردوسي، سعدي، حافظ، خيام و باباطاهر عريان است به گونهاي كه در هر تضمين سبك شاعر را حفظ و تقليد ميكند و اين نشانۀ دانش او از سبك و بيان است. جالب توجه آنكه از ميان آن همه شاعر كه در اصفهان دور هم جمع ميشدند با آنكه ديري از درگذشتشان نميگذرد، اغلب فراموش شدهاند، اما آثار خاكشير است كه مرتب چاپ زيرزميني ميشود و خوانندگان با اشتياق دنبال آنند.اگر بگويم ديوان ايرج ميرزا و عبيد زاكاني هم به دليل هزليات آنهاست كه مرتب مخفيانه تكثير و عرضه ميشود، هيچ اغراق نكردهام. اينگونه هزل كه در نوشتن آنها هنري بهكار رفته و شگردهاي ادبي تقليدناپذير نهفته، ماندگار هم ميشوند چنانكه شدهاند. اين هم تفاوتي ديگر است ميان هزل و پورنوگرافيهاي انبوه و مبتذل. قصيدهاي با مطلع زير را:
رفيقي مهربان و يار همدم همهكس دوست ميدارند و من هم
(سعدي، 1372: 861)
كسي جز سعدي نميتوانسته سروده باشد آن هم با اين مقطع ندامتآميز:
طريقت خواهي از سعدي بياموز ره اين است اي برادر تا جهنم
(همان: 1010)
و اما نكتۀ آخر. چه دليلي سعدي ناصح و عاشق و يكي از مشايخ زمان، براي سرودن هزليات داشته است؟ البته بسياري از شاعران چنين شعرهايي در خلوت يا براي خواندن در جمع بسيار نزديك به خود مينوشتهاند، اما در كنار ديگر شعرهاي خود نميآوردهاند. شايد هم سعدي خود راضي به آوردن هزليات در ديوان نبوده و پس از او ديگران در نوشتههاي شخصي او آنها را يافته و با تصرفهايي بدان الحاق كرده باشند. همۀ اينگونه احتمالها را ميتوان داد. البته در جايي هم گفته است كه يكي از ملوك زمان الزام كرد كه چنين هزلياتي بنويسم و سرپيچي از حرف او ممكن بود عواقب وخيمي داشته باشد. به گمان من اين عذر هم دفع اعتراض مقدر است.
نكتۀ آخر من اين است كه سعدي مسلماً به شعر و ادب فارسي و آثار پيش از خود آشنايي كامل داشته است و در هر ده شيوۀ شاعري كه پيش از اين برشمرديم، مگر هجو، طبع آزموده و آثاري برتر پديد آورده است. در مبارزهطلبي سعدي شك نميتوان كرد. در بوستان به تصريح به مبارزه با فردوسي رفته و در اين دفتر بيتهايي دارد كه اگر سراينده را نشناسيم، آنها را به فردوسي نسبت خواهيم داد. در قصيده طرزي نو آورده، در نثر، گلستاني آفريده بيهمتا، در قطعهسرايي همۀ قطعهسرايان را پشت سر گذاشته و در مثنوي بوستانش شاهكاري است بينظير. در غزل نيز طرزي آورده تقليدناپذير. آيا چنين شاعري براي نشان دادن قدرت خود در همۀ انواع شعر وسوسه نميشود كه طبعي هم در هزل بيازمايد و استادي خود را در اين شيوه نيز به نمايش بگذارد؟
دوستي ميگفت: كسي كتابي پيش ناشري آورده بود و با اين اصرار كه كتاب پس از چاپ بايد از هر حيث كامل و بينقص باشد، يعني انواع فهرستها را داشته باشد، فهرست نمايهها، فهرست اعلام، فهرست مكانها، فهرست كتابها و بهخصوص فهرست غلطها.
شايد هم اين نسخهبرداران و جمعآورندگان آثار سعدي بودهاند كه براي كامل و بينقص بودن ديوان دلشان نيامدهاست غلطنامهاي هم در پايان به ديوان نيفزايند.
پينوشت:
1. حلبي، علياصغر (1377). تاريخ طنز و شوخ طبعي در ايران و جهان اسلام، تهران: بهبهاني.
منابع:
1. انوري، محمد بن محمد (1364). ديوان انوري، به اهتمام محمدتقي مدرس رضوي. تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 2 ج.
2. بهار. محمدتقي (1368). ديوان اشعار شادروان محمدتقي بهار «ملك الشعراء»، به كوشش مهرداد بهار، تهران: توس، 2 ج.
3. خاقاني، بديل بن علي (1375). ديوان خاقاني، ويراسته جلالالدين كزازي، تهران: مركز، 2 ج.
4. سعدي، مصلح بن عبدالله (1372). كليات سعدي با ترجمه قصايد عربي، با مقدمه عباس اقبال آشتياني، تهران: علم.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1391/1/31 (3154 مشاهده) [ بازگشت ] |