•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

مولانا و سعدی

دكتر محمدعلي موحد / عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي

چكيده:

نويسنده كوشيده است تا ضمن بررسي اشتهار سعدي در دوران حياتش با تكيه بر منابعي چون «سفرنامة ابن بطوطه» و ادعاي سعدي مبني بر «قصب الجيب حديثش را هم‌چون شكر مي‌خورند و رقعه منشآتش را چون كاغذ زر مي‌برند» به تبيين جايگاه سعدي در نزد مولانا و جايگاه مولانا در نزد سعدي بپردازد. او با تكيه بر كتاب «مناقب» سپهسالار و نيز تطبيق برخي از اشعار سعدي و مولانا و قرابت هم‌انديشي آنان به آشنايي و بهره‌مندي آنان از آثار يكديگر پرداخته است.

كليد واژه: سعدي، مولانا، كعبه العشاق.

خیلی خوشحال و مفتخرم که اول اردیبهشت ماه جلالی در شهر شیراز با نام سعدی این روز را آغاز می‌کنیم. شیراز برای ایرانیان معنای خاصی دارد. مردم ترکیه بقعۀ مولانا را «کعبه‌العشاق» نام نهاده‌اند و من فکر می‌کنم که شیراز «کعبه‌العشاق» ایرانیان است.

در حدود 35 سال بعد از وفات شیخ، درست در ایامی که علی‌بن احمد بیستون به جمع و ترتیب دیوان شیخ همّت گماشته بود، مسافری از مغرب مهمان شهر شما بود. مقصودم بزرگ‌ترین و نام‌آورترین رحّاله عالم اسلام ابن بطوطه طنجی مراکشی است؛ طنجۀ مراکش، یعنی غربی‌ترین نقطۀ عالم اسلام. مهماندار او در این‌جا قاضی معروف شهر شما قاضی امام مجدالدین اسماعیل ممدوح خواجه حافظ بود که او را در مدرسۀ مجدیّه که به نام خودِ قاضی مجدالدین تأسیس شده بود، منزل داد. قاضی وجه مردمی بسیار قوی و حرمتی عظیم نزد دیوانیان و دولتمداران داشت و ما نمونۀ این احترامی را که ارباب مناصب و دیوانیان سطح بالا نسبت به او داشتند، در مکاتیب خواجه رشیدالدین فضل‌الله می‌بینیم. ابن‌بطوطه مدتی که در شیراز بود، پای درس قاضی مجدالدین می‌نشست. قاضی مجدالدین اسماعیل، چنان‌که گفتم، ممدوح خواجه حافظ بود و چون وفات کرد درحدود نودوچهار سال داشت؛ ماده تاریخش را نیز حافظ ساخت:

کنف رحمت حق منزل او دان وانگه                     سال تاریخ وفاتش طلب از رحمت حق

(حافظ، 1369: 369)

این دوتا کلمۀ «رحمت» و «حق» تاریخ وفات قاضی است که ظاهراً به حساب ابجد 756 می‌شود.

ابن‌بطوطه در مدتی که در شیراز بود، خیلی از این شهر خوشش آمده بود. کاری به گزارش‌های دیگرش نداریم، تنها از گزارش‌هایی که در مورد مزارات شیراز می‌دهد، یاد می‌کنیم: مزار شاه‌چراغ، مزار ابوعبدالله خفیف، مزار شیخ روزبهان معروف به شیخ شطّاح، بقعۀ شیخ عزّالدین زرکوب اصفهانی و آن که امروز بالخصوص مورد نظر ماست، توصیف او از مزار شیخ صالح معروف به سعدی است که می‌گوید سرآمدِ شاعران زمان خود بود. ابن‌بطوطه می‌گوید: «مزار شیخ در خانقاهی است که او خود در زمان حیات خویش ساخته بود: زاویه‌ای نیکو با باغی نمکین، نزدیک سرچشمه‌های نهر معروف رکن‌آباد؛ نه مظهرِ رکن‌آباد، بلکه سرچشمه‌هایی که رکن‌آباد از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد. شیخ درآن‌جا حوضچه‌هایی از مرمر برآورده است. اهالی شهر که به زیارت تربت او می‌آیند، از سفره‌خانۀ شیخ غذا می‌خورند». (ابن‌بطوطه، 1359، ج 1: 234).

معلوم می‌شود خانقاهِ دایری بوده که در آن از آیند و روند، پذیرایی می‌کردند. زایران از سـفره‌خـانۀ شیـخ غذا می‌خـوردند و جـامه‌های خود را درآن حـوضچه‌ها مـی‌شـستند. ابن‌بطوطه می‌گوید: «من خود نیز چنین کردم که رحمت خدا بر او باد».

ابن‌بطوطه یک بار دیگر در سفر به چین ما را به یاد شیخ می‌اندازد که البته تفصیل آن را شنیده‌اید که از صیت سخن شیخ در بسیط زمین خبر می‌دهد. گزارش‌های ابن‌بطوطه در هردو باب اول است، یعنی اولین گزارش از مزار شیخ را در ابن‌بطوطه داریم و پیش ازآن کسی را من ندیده‌ام که از این مزار گزارشی داده باشد؛ و باز اولین گزارش از صیت سخن سعدی که در آفاق عالم روان شده و شهرت او تا چین و ماچین رفته، در سفرنامۀ ابن‌بطوطه است.

او در گزارش سفر خود به شهر خنساء که حالا «هانگ‌چو»می‌گویند که در تاریخ وصّاف نام این شهر «خزای» ضبط شده است و در جامع‌التواریخ رشیدی به صورت «خینگسای» ضبط شده است، ولی عرب‌ها آن را «خنسا» می‌گفتند ـ نام شاعرۀ معروفی در عرب «خنسا» بوده و به آن‌جا هم «خنسا» می‌گفتند ـ این شهر درآن روزگار شاید بزرگ‌ترین شهر روی زمین بود. ابن‌بطوطه حکایت می‌کند که درآن‌جا قاضی شهر از آنها پذیرایی کرده و در مراسم پذیرایی زورق‌بانان بازی‌هایی می‌کردند و این امیرزاده به موسیقی ایرانی و آهنگ‌های ایرانی خیلی علاقه داشت و به خواهش و به دستور او زورق‌بانان شعری به فارسی می‌خواندند. ابن‌بطوطه که قدری فارسی می‌دانست، صورتی شکسته بسته از آن شعر را نقل کرده است. می‌گوید: «زورق‌بانان که می‌خواندند، امیر می‌گفت دوباره بخوانید، از سر بگیرید»و می‌گوید: «از بس تکرار کردند، من حفظم شد». (ابن‌بطوطه، 1359، ج2: 75). ما الان که نگاه می‌کنیم، این بیتی است از غزلی در بدایع سعدی:

تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام                                   چون در نماز استاده‌ام گویی به محرابم دری

(سعدي، 1385: 867)

همین بیت را می‌خواندند و تکرار می‌کردند و این شهادتی است از آن سیّاح مغربی در نفوذ و گستردگی شعر سعدی در اقصای عالم. ابن‌بطوطه از مغربی‌ترین قسمت عالم اسلام آمده بود و این خنسا در آن ساحل شرقی چین است. پس سعدی بی‌دلیل نمی‌گوید:

هفت کشور نمی‌کنند امروز                                                                        بی‌مقالات سعدی انجمنی

(همان: 904)

یا در شعرهای دیگرش که البته شما خیلی بهتر از من می‌دانید، ادعای سعدی آن بود که «قصب‌الجیب حدیثش كه هم‌چون شکر می‌خورند و رقعۀ منشآتش را چون کاغذِ زر می‌برند». (همان: 5).

گزارش ابن‌بطوطه گواهی می‌دهد که واقعاً این‌طور بوده؛ شعر سعدی حتی در حال حیات او در دنیا انعکاس داشته است. ما گزارشی دیگر داریم از سپهسالار. سپهسالار همان کسی است که مدعی است چهل سال در خدمت حضرت مولانا بوده و زندگی‌نامۀ مولانا را که به نام مناقب سپهسالار معروف است، نوشته. سپهسالار در گزارش خود از مراسم تشییع جنازه و تدفین مولانا می‌گوید: «عزیزی از عاشقان این دو بیت را در آن درد وردِ جان ساخته می‌خواند».(سپهسالار، 1387: 100)اما شعرها را که نقل کرده، ما می‌دانیم که از سعدی است:

کاش كآن روز که در پای تو شد خارِ اجل                                         دست گیتی بزدی تیغِ هلاکم بر سر

تا دراین روز جهان بی‌تو ندیدی چشمم                                      این منم بر سرِ خاکِ تو که خاکم بر سر

(سپهسالار، 1387: 100؛ هم‌چنين: سعدي، 1385: 215)

این دو بیت از گلستان سعدی است، از باب پنجم آن و گلستان در 656 نوشته شده، یعنی سالی که مولانا خود را براي شروع مثنوي آماده می‌کرد. مولانا در 672 وفات یافته و ظاهراً سعدی تا بیست سال بعد از مولانا هنوز زنده بود، ولی بر سرِ جنازۀ مولانا این شعر که مربوط به سعدی است، خوانده شده است. یک قدم آن‌ طرف‌تر هم می‌شود گذاشت و گفت که احتمالاً این دو بزرگوار به آثار همدیگر نظر داشتند. با وجود این که یکی از محققین ما وقتی بنده یک‌جایی چنين مطلبی را به زبان آوردم، معترض شد که سبک خراسانی کجا و شیراز کجا؟ ولی خوب ما آثار را می‌بینیم. از بدایع سعدی می‌خوانیم:

سرمست اگر درآیی، عالم به هم برآید                                               خاکِ وجودِ ما را گَرد از عدم برآید

(سعدي، 1385: 697)

از مولانا هم می‌خوانیم:

ای آن‌که پیش حُسنت خور بی‌قدم درآید                                            در خانۀ خیالت شاید که غم درآید

(مولوي، 1387، ج 1: 345)

انسان یکی را که می‌خواند، خواه و ناخواه یاد دیگری می‌افتد. متأسفانه هم در دیوان کبیری که مرحوم فروزانفر چاپ کرده‌اند و هم در دیوانی که آقای سبحانی چاپ کرده، یک سوء قرائتی دربارۀ مطلع غزل رخ داده: «خور بی‌قدم درآید» را «حوری قدم درآید» خوانده و چاپ کرده‌اند و در حاشیۀ چاپ دکتر سبحانی آمده است: «قدم درآمدن ظاهراً تعظیم کردن و از پای افتادن است» (مولوي، 1381، ج 1: 454). واضح است که چنین چیزی نیست؛ «حوری قدم درآید» به هیچ‌وجه معنی نمی‌دهد. اصل شعر این است: «خور بی‌قدم درآید» یعنی خورشید بدون قدم می‌آید، بدون پا، با سر می‌آید و به پای تو می‌افتد.

باز یاد کنیم از آن غزل خیلی معروف مولانا که می‌گوید:

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست                                             بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او                                            آن نورِ روی موسی عمرانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق                                            من هُدهُدم حضور سلیمانم آرزوست

(همان: 203)

و گمان نزدیک به یقین می‌رود که سعدی این غزل را دیده و دارد جواب می‌دهد:

از جان برون نیامده جانانت آرزوست                                                        زنّار نابُریده و ایمانت آرزوست

فرعون‌وار لاف اناالحق همی زنی                                             و آن‌گاه قرب موسی عمرانت آرزوست

بر درگهی که نوبتِ ارنی همی زنند                                            موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست

(سعدي، 1385: 589)

می‌بینیم که این دو گوینده نظر به گفتار همدیگر دارند. یک نمونه از مثنوی هم می‌آورم و سخن خود را خاتمه می‌دهم. در بوستان سعدی می‌خوانیم:

تهی پای رفتن بهْ از کفش تنگ                                                              بلای سفر بهْ که در خانه جنگ

(همان: 465)

وقتی درخانه نَفَس نمی‌توانی بکشی، بزن به کوه و بیابان، برو بیرون! مضمونی که حتی ساختار لفظی آن در مولانا تکرار شده است:

پا تهی گشتن بهْ است از کفش تنگ                                                    رنج غربت بهْ که اندر خانه جنگ

منابع:

1. ابن بطوطه، محمد بن عبدالله (1359). سفرنامه ابن‌بطوطه، ترجمه محمدعلي موحد، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 2 ج.

2. حافظ، شمس‌الدين محمد (1369). ديوان خواجه شمس‌الدين محمد حافظ شيرازي، به اهتمام محمد قزويني و قاسم غني، تهران: زوار.

3. رشيدالدين فضل‌الله (1373). جامع التواريخ، تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: البرز، 4 ج.

4. سپهسالار، فريدون بن احمد (1385). رساله سپهسالار در مناقب حضرت خداوندگار، مقدمه و تصحيح محمد افشين وفايي، تهران: سخن.

5. سعدي، مصلح بن عبدالله (1385). كليات سعدي، تصحيح محمدعلي فروغي، تهران: هرمس؛ مركز سعدي‌شناسي.

6. مولوي، جلال‌الدين محمد بن محمد (1381). كليات شمس تبريزي، براساس نسخه فروزانفر، كوشش توفيق هـ. سبحاني، تهران: قطره، 2 ج.

7. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1387). كليات ديوان شمس، به تصحيح بديع‌الزمان فروزانفر، تهران: نگاه، 2 ج.





© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1391/1/30 (1877 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری