•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

مكتب ادبي شيراز

تغيير پايتخت ايران از غزنين به اصفهان در سال 555 هـ.ق (1134 ميلادي) به وسيله سلجوقيان و حمله مغولان در اوايل قرن هفتم (قرن 13 ميلادي) به خراسان موجب آن شد که فرهنگوران و فرهنگسازان ايران، شرق ايران را به سوي غرب و جنوب ايران ترک کنند. شعر و نثر فارسي که در خراسان بزرگ زاده شده بود در دو پويه عارفانه و عاشقانه و ساده و مصنوع در شهر شيراز و در آثار سعدي و حافظ به کمال رسيد. و اين دو بر اساس آثار بزرگان ادب فارسي در برون از شيراز و نيز با اتکا به پيشينه­ي ادب فارسي در شهر شيراز بنيان مکتب ادبي شيراز را پي ريختند، به گونه­اي که با ظهور سعدي در قرن هفتم مي­توان با کمي تسامح تاريخ ادبيات ايران را به دوران پيش و پس از سعدي تقسيم کرد، چرا که نثر معيار فارسي و غزل عاشقانه با او به اوج خود رسيد و يک قرن بعد خواجه حافظ شيرازي، شيرازۀ مکتب ادبي شيراز را توانمندتر کرد. به گونه­اي که تا امروز زبان و شعر سعدي و حافظ به گونه­اي زبان معيار و سنجش ادب فارسي است و به همان ميزان که سعدي و حافظ در ساختن مکتب ادبي شيراز وامدار شاعران و نويسندگان پيشين خود بودند ادب فارسي پس از آنان و تا امروز وامدار و تحت تأثير آثار اين دو شاعر بزرگ زبان فارسي است.

شاخص­هاي مکتب ادبي همان­گونه که در متون کلاسيک و معاصر در مورد مکاتب ادبي يا school literary آمده است، مجموعه­ي سنت­ها، هنجارها، انديشه­ها، نظريه­ها و ويژگي‌هايي را که به دلايل اجتماعي، سياسي يا فرهنگي دوره­اي خاص در ادبيات يک يا چند کشور نمود مي­يابد مکتب ادبي مي­گويند. اين مجموعه معمولاً در آثار گروهي از صاحبان قلم رخ مي­نمايد و باعث تمايز آن­ها در سبک از شاعران و نويسندگان و ديگران مي­شوند. هر مکتب با پيرواني که براي خود مي­يابد، دوره­اي ويژه از اوج و فراز را مي­پيمايد و سپس بازمي‌ايستد. لازم به ذکر است که هر مکتب ادبي شکل دگرگون يافتۀ مکتب پيش از خود يا واکنش و طغيان در برابر آن است، از اين رو مي­توان گفت که هيچ مکتبي بدون مقدمه پيدا نشده است و ردّي از ويژگي­هاي بيشتر مکتب­هاي ادبي را در آثار ادبي پيش از آن­ها مي­توان يافت. مهم­ترين عامل پيدايي هر مکتب ادبي نوع نگرشي است که از هر دوره به زندگي و دنياي پيرامون خويش دارد. در نتيجه همين نگرش است که بيان هنري شکل­هاي گوناگوني مي­يابد، تغييراتي در به کارگيري زبان و شيوۀ کاربرد واژگان پيش مي­آيد و خلاصه آن­که ذهنيت و انديشه دستخوش دگرگوني مي­شود. پيدايي هر مکتب ادبي برآيند شرايط و اوضاع اجتماعي و سياسي يا فرهنگي در دوره­اي ويژه است، اگرچه اين يک قاعدۀ هميشگي نيست.

مکتب ادبي شيراز اگر چه ريشه در ادبيات کهن فارسي در خراسان و نيز آثار منتشر شده در قرن­هاي چهارم تا هفتم در شيراز توسط بزرگاني چون ابن خفيف شيرازي، شيخ ابواسحاق کازروني، المؤيد في الدين شيرازي، ابوحفض بنجير شيرازي، بنجير ثاني شيرازي، فريد فارسي، ضياالدين فارسي، نصراللّه منشي شيرازي تبار، روزبهان فارسي، جلال الدين محمد بنجيري شيرازي، صدر الدين روزبهان ثاني معروف به شيخ روزبهان، شيخ عبدالطيف و شيخ شرف الدين ابراهيم و ... دارد، اما در قرن هفتم است که صاحب شاخص­هاي يک مکتب ادبي مي­شود. پيش از ظهور سعدي در شيراز نگاه جستجوگران زبان فارسي به خراسان بزرگ معطوف مي­شد، رودکي، فردوسي، عطار، خيام و بسياري از بزرگان ادب فارسي در خطۀ خراسان به خلق شاهکارهاي بزرگي پرداختند که به سبک خراساني مشهور شده است. پس از حملۀ مغولان به خراسان و انتقال پايتخت به غزنين به اصفهان، دو رود اصلي از خراسان به جريان مي­افتد. سرچشمۀ ادب فارسي ظهور دوباره­ي خود را در غرب ايران با نمايندگي مولانا جلال الدين بلخي مي­بيند که در مسير شمال غرب ايران به ترکيه مي­رسد و در آن­جا مثنوي معنوي را مي­آفريند. مثنوي که اگرچه در زمينه ادبيات از قدرت جدي برخوردار است، اما نگاهي متفاوت با نگاه شاعران جنوب ايران دارد، نگاهي که بيشتر به آسمان­ها مي­نگرد و بيشتر به تقدير الهي مي­پيوندد و ديدگاهي کاملاً عارفانه مي­يابد. اين چشمه در جايي ديگر نيز خود را جلوه­گر مي­سازد و آن در شهر شيراز است که اوج شکوفايي آن ظهور سعدي است.

آرامش نسبي موجود در شيراز و حرکت برخي مهاجران هم­چون شمس قيس رازي و امامي هروي و... از شمال ايران به آن شهر و خلاقيت و استعداد ويژه سعدي موجب شده است تا سعدي در آفرينش گلستان و بوستان و نيز غزليات عاشقانه و عارفانه به اوجي دست پيدا کند که به عنوان معيار زبان فارسي تلقي شود. بسياري از انديشمندن در کتاب­هاي تاريخ ادبيات از جمله دکتر ذبيح الله صفا، هرمان اته، ادوارد براون، آربري و ديگران اين نکته را مورد تأکيد قرار داده­اند که سعدي بي­ترديد و بلابديل يکي از بزرگان و قله­هاي ادب فارسي است. از قضا او از بزرگ­ترين شاعراني است که هم در نثر و هم در نظم طبع آزموده و در هر مورد موفقيت­هاي سترگي را به دست آورده است چنان که گلستان از معروف­ترين آثار سعدي مي‌شود. نگاه سعدي در گلستان نگاهي است که پيروان روشنايي و رنسانس اروپا سال­ها بعد به آن رسيده­اند. فرانسيس پترارک ايتاليايي پنجاه سال پس از انتشار آثار سعدي با انتشار کتاب­هاي خود لقب «پدر رنسانس» را به خود اختصاص داد اين در حالي است که خميرمايه‌هاي نگاشته­هاي سعدي و نوع نگرش­هاي وي به زندگي و جهان با پترارک يگانه است و تنها محدوديت جغرافيايي زبان فارسي در آن دوران بوده است که سعدي را از جهاني شدن بازداشته. سعدي سال­ها پيش از پترارک پيرامون قدرت، سلطنت، پادشاهي، درويشي، قناعت، خاموشي، عشق، پيري، جواني، تواضع، تربيت و ... داد سخن داده بود. همين نگاه سعدي و اشراف او به گنجينه­ي واژگان فارسي و رشد و نمو او در شيراز و استفاده از متون ادبي و فلسفي و حکمي سه قرنِ چهارم تا هفتم در شيراز است که سعدي در بيت:

                           «همــانـا که در فـارس انشــاي من

چو مشک است بي‌قيمت اندر ختن»

(سعدي، 1376: 206)

به آن اشاره کرده است و نيز استفاده او از سرچشمه‌هاي ادب فارسي و فضاي مناسب دوره حکومت ابوبکر بن سعد بن زنگي موجب آن شد که زبان سعدي به معيار زبان فارسي تبديل شود. چنان­که محمد علي فروغي نيز اشاره مي­کند: «گاهي شنيده مي­شود که اهل ذوق اعجاب مي­کنند که سعدي هفتصد سال پيش به زبان امروزي ما سخن گفته است ولي حق اين است که ما پس از هفتصد سال به زباني که از سعدي آموخته­ايم سخن مي­گوييم». (سعدي، 1376: 14)

شاخص­هاي مکتب ادبي شيراز در دوران سعدي عبارتند از:

«ساده­نويسي به جاي استفاده از نثر مصنوع، نگاه واقع­بينانه به زندگي، پالودگي زبان از کهنگي صرفي و نحوي، عدم به کارجويي واژگان مهجور و عربي، بهره­جويي از واژگان متداول زبان فارسي، به کار جستن صنايع ادبي به گونه­اي معتدل و بي‌پيرايه، رواني و موزوني کلام، دوري جستن از تنافر حروف و کلمات، بهره­جويي از آرايش­هاي صوت­هاي زبان فارسي، صداقت در گفتار، شور و شوق عاشقانه، ظرافت و شوخ­طبعي و تيزبيني، هوشياري و جهان­ديدگي، عدم به کار جويي تخيلات دورپردازانه چنان­که در سبک هندي روي مي­نمايد، ايجاز در کلام، بهره­جويي از واژگان و عبارات محسوس و ملموس، به کار جستن عناصر طبيعي در توصيف مسايل اخلاقي و اجتماعي، نوآوري در تعبير مضامين، توصيفات ناب و روان، بهره­جويي از مبالغه­هاي معتدل، به کار جستن کلام مسجع، بهره جستن از تمثيل و ايهام و تناسب وتضاد و ابهام به گونه­اي معتدل، استناد به مثل ساير، دوري از گزافه و اغراق وتصنعات ملال­آور، بيان آرا اخلاقي و نصايح با زباني صريح و شاعرانه به دور از سنگيني ملالت و کسالت، عدم به کارگيري اوزان سنگين و مهجور، بهره­جويي از گنجينه وسيع ترکيبات و واژگان زبان فارسي، استعمال واژگان خوش آهنگ و...» (بهار، 1370، ج 3: 125)

«مکتب ادبي‌»اي را که سعدي بنيان­گذاري کرده است، در بخش­هايي که رشد نيافته، در بخش غزل­هاي عرفاني و برخي از غزل­هاي عاشقانه حافظ به اوج مي­رسد و مکتب ادبي شيراز، شيرازه مي­گيرد و از آن پس است که با کمي تسامح مي­توان تاريخ ادبيات ايران را به پيش و پس از دوران سعدي تقسيم کرد. تمامي ستارگان درخشان ادب فارسي تا پيش از سعدي؛ رودکي، فردوسي، سنايي، عطار، خيام و ديگران در زبان سعدي به اوج ادبي مي­رسند و زبان خراسان بزرگ با همه­ي مفاخري به دلايل مختلفي نمي­توان به زبان معيار تبديل شود، اما زبان سعدي که متکي بر زبان پيشين است، با نوآوري­هاي زبان شناسانه سعدي که ريشه در سنت‌شناسي و سنت‌آفريني او داشته است به يك زبان توده‌اي و عمومي و گلستان به کتابي ماندگار در جامعه جهاني تبديل مي‌شود.

به گونه­اي که در قرن بيست و يکم نيز از بين صد کتاب منتخب و برگزيده جهان توسط انديشمندان غربي، گلستان سعدي کتاب برگزيده ادبيات ايران مي­شوند.

سعدي از سويي بدين اوج دست مي­يابد و از سوي ديگر پس از او حافظ تنها در بخش غزل و نه در مثنوي و نه در نثر و نه در حکمت مي­تواند بخش­هايي از کار سعدي را به اوج برساند، اما سنجش اوج غزل حافظ نيز بر اساس غزل سعدي امکان­پذير است. اينجاست که سعدي معيار فراز و فرود ادبيات فارسي در پيش و پس از خود مي­شود.

در قرن نهم تا قرن يازدهم دوراني آغاز مي­شود که بعضي آن را دوران فترت در ادبيات فارسي مي­دانند. اگرچه نمي­توان با اين عنوان کاملاً موافق بود چون اصولاً فترت در ادبيات را بايد با فراز و فرودها سنجيد، اما شاخصه آن به وجود آمدن سبک هندي در اصفهان و بعد انتقال آن به خاطر شرايط اجتماعي و سياسي فراهم آمده دولت صفويه به هندوستان است. هر چند که قرن نهم از نظر تعداد شاعران از دوره­هاي ممتاز ادب فارسي است، به باور برخي از نظر کيفيت، آغاز دوران انحطاط شعر فارسي است. در اين دوره شاعران از نظر معني و لفظ و قالب از نوآوري ناتوانند. بناي کار شاعران اين دوره بيشتر بر تقليد و تکرار است و مفاهيم شعري در اين دوره ادامه برخي مفاهيم شعري دوران پيشين است. در ربع قرن دهم و نيمه دوم همان قرن مکتب وقوع به اوج خود مي­رسد و تا اوايل قرن يازدهم ادامه مي­يابد از آن­جا که وقوع گويي از ابتدا دچار تکرار و ابتذال شد، شاعران به واسوخت­گرايي روي آوردند، پس از آن نيز سبک هندي با ويژگي «زبان عاميانه» رواج يافت. سبک هندي به خاطر ويژگي­هاي خاص خودش نتوانست با همۀ زيبايي­ها و نازک­بيني­ها با اقبال عمومي روبه­رو شود.

قرن دوازدهم و سيزدهم دوران ديگري آغاز مي­شود که در تاريخ ادبيات و سبک­بندي متعارف ادبيات فارسي ايران به سبک بازگشت معروف است. اينجا نيز بازگشت به سعدي و حافظ و مکتب شيراز است. به همين خاطر مکتب ادبي شيراز نه تنها وامدار گذشته­ي خويش است که بر هفت قرن پس از سعدي نيز تأثير گذاشته و هنوز اين سايۀ سترگ گسترده است.

به نظر مي­رسد که پس از ظهور حافظ در واقع شاعر بزرگي که بتواند همسنگ و همتراز شاعران پيشين باشد، در تاريخ ادبيات فارسي ظهور نکرده است. اين که آيا شرايط اجتماعي و سياسي حکومت صفويان و مذهب رسمي تشيع موجب اين امر شده است يا دلايل ديگر؛ احتياج به پژوهش جداگانه­اي دارد، اما اين پرسش، پرسش جدي در تاريخ ادبيات ايران است؛ که چرا پس از حافظ هيچ ستاره­ي تابناکي همچون سعدي و حافظ و يا شاعران پيشين همچون رودکي، فردوسي، مولوي، خيام، نظامي، سنايي و عطار در آسمان ادب ايران نتابيده است؟ اين پرسش هر پاسخي که بيابد مؤيد اين امر است که تا «امروز مکتب ادبي شيراز» اوج ادبيات فارسي است.

     منابع:

1. سعدي، مصلح‌بن عبدالله (1376). كليات سعدي: گلستان، بوستان... از روي قديمي‌ترين نسخه‌هاي موجود، به اهتمام محمدعلي فروغي، تهران، اميركبير.

2. بهار، محمدتقي (1370). سبك‌شناسي يا تاريخ تطور نثر فارسي، تصنيف شادروان محمدتقي بهار (ملك‌الشعراء)، چاپ ششم، تهران: اميركبير، 3 ج.


كوروش كمالي سروستاني





© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1389/2/22 (1898 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری