جامعيت شخصيت سعدي و پيوند آن با تنوع آثار وي اكبر صيادكوه
چكيده
حوزه زبان و ادب در گستردگي به دريايي ژرف و بيكرانه ميماند كه امكان دريانوردي و دُريابي در پهنه آن براي كمتر كسي دست ميدهد. در ميدان زبان و ادب فارسي كسي را جز سعدي سراغنداريم كه در حوزهها و ميدانهاي مختلف آن وارده شده باشد و از آن ميدانها سرافراز بيرون آمده باشد.
خلق آثار متعدد و متنوع در گونه مختلف ادبي، استعداد و توانمندي خاص ميطلبد كه بيترديد سعدي ازآن بهرهمند بود. اين ويژگي خاص را كه ميتوان «جامعالاطراف بودن» نام نهاد، در حوزه زبان و ادب فارسي،شيخ اجل ـ سعدي شيرازي ـ براي خود ويژه كرده است. در اين مقاله از نقش و پيوند اين ويژگي سعدي درآفرينش آثار متعدد وي، سخن به ميان آمده است.
تمايز سعدي در ميان ديگر اركان ادب فارسي
همه يا دست كم بيشتر آفرينندگان درجه اول آثار ادبي فارسي، در يك نوعِ ادبي، يكهتاز و بيهمال بودهاند. عمر خيّام در رباعي سرايي، سخن را به جايگاهي رسانيد كه در نقد رباعيات او گفتند:«رباعي با خيام به دنيا آمد و با خيام به بهشت رفت» و فردوسي كه جايگاه تحسين برانگيزي در جهان ادب بهخود ويژه كرده و با سرودن شاهنامه، عجم را زنده نموده، تنها در آفرينش نوع ادبي حماسه بيبديل است. بههمين گونه نظامي را آفريدگار منظومه بزمي ميشناسند، مسعود سعد را بنديسراي كمنظير، مولوي رامثنوي سراي بيهمال عرفاني و حافظ را خداوندگار غزل فارسي ميدانند، اما سعدي از گونهاي ديگر است؛چرا كه هرگاه سخن از تحولات زبان و نثر پارسي به ميان ميآيد، نقش ارزشمند و مؤثر سعدي در سير تحولنثر فارسي، به عنوان حادثهاي بزرگ، انكارناپذير است.
زماني كه از ادب تعليمي و پيشآهنگان و بزرگان اين گونه ادبي نامي برده ميشود، سعدي با داشتن دو اثرگرانبهاي بوستان و گلستان، از مهمترين قهرمانان اين ميدان قلمداد ميگردد.
و آن گاه كه از قصيدهسرايي و سير تحولات آن سخن به ميان ميآيد، سعدي حضور دارد و تأثير خود رادر اين حوزه به نمايش ميگذارد و هرجا از غزل و غزلسرايي و سير تكامل آن بحثي درگيرد، بدون هيچ گونهترديدي از «حق سعدي بر گردن حافظ» سخن به ميان ميآيد.
آن چه اشاره شد تنها بخشي از برجستگيها و امتيازات اوست. حضور گرم او را در ميدانهاي مختلفجد، هزل، طنز، سياست، جامعهشناسي، مردمشناسي، روانشناسي و مسايل نظاميگري، تعليم و تربيت،حقوق، عرفان، عشق، جواني، زبانداني، عربيداني، ترسل و خطابه و... احساس ميكنيم.
از چشم ذرهبين و همه چيزبين او كمتر موضوعي نگذشته و تشريح نشده است. او رفتار، گفتار و كردارهمه دستههاي اجتماع از پادشاهان و اميران ظالم و عادل تا گدايان گستاخ را زير ذرهبين نقد خود برده است. باعارفان سر بر حصبا نهاده و با زاهدان ريايي و عابدان تاجر صفت سر و كار دارد. زن خوش منش، زن بدمنش،زن شوي از دست داده و بيوه، زن با بيگانه پيوند زده، منجم ناآگاه از درون خانه، كشتيگير بخت برگشته،بازرگان پر طمع، مؤذن و قاري بدآواز، پيرمرد با دوشيزه پيمان بسته، جوان دل از دست داده و قاضي دندانكند شده به شيريني و عابد در پوستين خلق افتاده، همه در صفحه نقد اجتماعي او حضور دارند. او از طبيبكاسد بازار و مريض بداخلاق و مريضبان تيمارخوار، شوهر نابينا و زن زشت چهره، پدر فرزند گم كرده ومطالب ريز و درشت فراوان ديگر براي مخاطبان خود گزارش آماده كرده است.
او با اشارهاي به رفتار معلم تندمزاج و معلم بيعرضه و رفتار معلمان با هريك از آنها، از نظامهايگوناگون تعليم و تربيتي سخن به ميان ميآورد. همه اين مطالب به گونهاي به شخصيت جامعالاطراف سعديمربوط ميشود. وارد شدن در حوزه سياست او را از عرفان و خداشناسي باز نميدارد و وارد شدن در حوزهعرفان او را از مسايل اجتماعي و تعليم و تربيت دور نميكند. گويا در فلسفه زندگي سعدي هيچكدام از اينمسايل مزاحم هم نيستند و حتي همديگر را كامل ميكنند.
از اين مقدمات ميتوان بدين نتيجه دست يافت كه آثار متنوع سعدي با شخصيت جامع وي پيوندي استواردارد؛ به گونهاي كه در هر بخش از آثارش يكي از وجوه و ابعاد شخصيتي او حضور بيشتر و نمايانتريدارند. بدين ترتيب در چهره جامع سعدي، نقوش و خطوط پررنگي چون جمالپرستي، عاشق پيشگي، عرفانانديشي، سياستداني و جامعهشناسي، مردمستايي و اخلاق گرايي و اندرز پيشگي تمايز و برجستگي ويژهايدارند.
از اين حيث (شخصيت جامع سعدي) و از ديدگاه نظريه ادبي نوين، ما ميتوانيم آثار متنوع سعدي را درپيوند با مخاطبان به دو دسته يا نوع تقسيم كنيم:
دسته اول: آثاري كه سعدي در آفرينش آنها، مخاطب را در نظر داشته و مخاطب محور است و هنر ونبوغش را در خدمت القاي آموختهها و پسنديهاي اخلاقي پذيرفته شده خود، به مخاطبانش به كار ميگيرد.سرنوشت مخاطبان برايش مهم است و به عنوان نوعدوستي دلسوز ميخواهد دستهها و تيپهاي مختلفمردم را تحت تأثير خود قرار دهد. در اين آثار گويا سعدي خود را در مقام داناي كل و تأثير گذارنده نشانده ومخاطبان در مقام تأثيرپذير و منفعل قرار دارند. بيشتر قسمتهاي گلستان و بوستان و قصايد وي اين ويژگيرا دارند.
به راستي سعدي در اين ميدان خوب وارد شده و خوب هم از عهده برآمده است؛ چون موفق شده پيوندعميقي با مخاطبان خود ايجاد كند و آنها را تحت تأثير خود قرار دهد. داستان يا حكايت دلدادگي يكي ازسياستمداران فرانسه كه تحت تأثير گفتههاي سعدي در دو باب «در سيرت پادشاهان» و «در اخلاق درويشان» گلستان، شيفته او شده بود و در پي آن فرزند مهتر خود را سعدي ناميد، نشاني از اين حُسن تأثيراست. (حديدي، صص 303 تا 305).
شيوه كار سعدي در اين دسته از آثار، بيشتر بر پايه اخلاق و مبتني بر تمثيل است. براي اين منظور دارويتلخ نصيحت را به شهد ظرافت برآميخته تا مخاطبان از دولت قبول محروم نمانند. براي تحسين عدالت وترغيب مخاطبان (به ويژه پادشاهان و اميران) بدان، با هوشمندي از لايههاي زيرين تاريخ، انوشيروان رابرميگزيند و او را به صيدگاه ميفرستد و گوري شكار ميكند، هنگام خوردن فرا ميرسد، نمك نيست، يكي ازخدمتكاران را به يكي از آباديهاي اطراف ميفرستد و بدو سفارش ميكند كه «نمك را به قيمت بستاند» تارسمي نشود و آن گاه از زبان انوشيروان در پاسخ به اين پرسش كه «از اين قدر چه خلل خيزد؟»، ميگويد:«بنياد ظلم در جهان اول اندكي بوده است، هركه آمد بر او مزيدي كرد تا بدين غايت رسيد».
اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي
|
برآورند غلامان او درخت از بيخ
|
به پنج بيضه كه سلطان ستم روا دارد
|
زنند لشكريانش هزار مرغ به سيخ
|
(سعدي، ص 56)
اين دسته از آثار سعدي كه آفريده بُعد اجتماعي شخصيت اوست و بيشتر در گلستان، بوستان و قصايد نمودار شده، ويژگيهاي زيادي دارد كه در زير به مهمترين آنها اشاره ميشود:
1. مخاطب محور است، يعني رويكرد ارتباطي دارد. «در رويكرد ارتباطي به ادبيات، متن مستقل از مخاطبفرض نميشود، بلكه ابزاري است در اختيار مؤلف تا پيامي از پيش انديشيده را به مخاطب منتقل كند. در انتقالپيام به مخاطب ويژگيها، خواستهها، تواناييها و ناتواناييهاي مخاطب در ساخت پيام مؤثر است. به عبارتديگر مؤلف (فرستنده) با شناخت پيشين از مخاطب، سعي ميكند با او سر موضوعي مشترك به مفاهمهبرسد». (سيدآبادي، ص 11)
2. اخلاق گراست، يعني معيار نيك و بد يا زشت و زيبا، اخلاق رايج يا اخلاق پسنديده است.
3. حساسيت فراوان در برابر مسايل اجتماعي دارد چنان كه شتر عرب را با زاهد بيذوق ميسنجد وصداي گوش خراش مؤذني را دست مايه طنزي تند ميكند.
4. استفاده از تمثيل به عنوان ابزاري مؤثر و اصلي براي انتقال پيام. نگاهي به باب هشتم گلستان، ميزانشيوه بهرهمندي سعدي از اين ابزار را بر ما روشن ميكند:
«علم، از بهر دين پروردن است، نه از بهر دنيا خوردن.
هركه پرهيز و علم و زهد فروخت
|
خرمني گرد كرد و پاك بسوخت»
|
عالم ناپرهيزگار كور مشعلهدار است. يهدي به وهو لايهتدي.
بيفايده هركه عمر درباخت
|
چيزي نخريد و زر بينداخت».
|
(سعدي، ص 172)
5. برون گراست، يعني بيشتر توجهش بر مسايل پيرامون خود معطوف است.
اين دسته از آثار سعدي، ويژگيهاي ديگري نيز دارند كه براي پرهيز از درازآهنگي سخن و به ذكرمهمترين آنها بسنده كرديم. يادآور ميشود كه در همين دسته از آثار هم ممكن است ويژگيهاي آثار دستهدوم هم يافت شود، اما ملاك ما براي اين تقسيمبندي، حكم بر اغلب بوده است.
دسته دوم: دسته دوم آثار سعدي، آفريده بعد هنري و زيبايي شناسانه شخصيت او است. اگر آثار دستهاول سعدي چهرهاي اجتماعي، اخلاقي و اندرزگونه داشت، در اين دسته از آثار بيشتر چهره يك انسانعاشقپيشه، جمالپرست و نظرباز دارد. كسي است كه در برابر جلوه جمال به شدت از خود واكنش نشانميدهد و با همه هستي سر و سّري دارد و با ذوق و نبوغ پرورش يافته هنري و زيبايي شناسانهاي كه دارد، بهدرون همه مصنوعات و آفريدهها نفوذ ميكند و با آنها زندگي ميكند؛ به تعبير زيباي سهراب سپهري:
«چشمي است كه عاشقانه به زمين خيره ميشود، از ديدن يك باغچه مجذوب ميشود، نشستن يك زاغچهرا بر سر يك مزرعه جدي ميگيرد و به اندازه يك ابر دلش ميگيرد، وقتي از پنجره ميبيند حوري ـ دختر بالغهمسايه ـ پاي كميابترين نارون روي زمين فقه ميخواند، آسمان در چشمانش تخم ميگذارد و براي طلوعانگور لحظه شماري ميكند». (سپهري، ص 392 با تصرف).
دكتر يوسفي درباره ميزان حساسيت سعدي در برابر جلوه جمال گفته است: «حساسيت او در برابرجلوههاي جمال بسيار مشهود است، او از شكفتن يك گل، شبنمي بر گلبرگ، نوازش نسيم صبح، نغمه پرندهايبر شاخسار، چهرهاي زيبا، خرام اندامي موزون، منظره گيسويي پريشان يا گره زده، يك لبخند، يك نگاه وخلاصه هرچيز كه در آن حتي يك لحظه زيبايي برِ زند، متأثر ميشود». (يوسفي، ص 255)
اگر سعدي در آن چهره در برابر يك مسئله اجتماعي، يك بيعدالتي، يك تظاهر و حتي درماندگي و تشنگييك حيوان و نظير آنها سخت برميآشفت و مخاطب محور بود و همه هدفش اين بود كه داروي تلخ نصيحت رابه شهد ظرافت در كام مخاطبان خود بريزد، در اين چهره حساسيت خود را بر روي زيبايي و هنر و عناصرمربوط بدانها متمركز كرده است. به بيان ديگر در اين چهره سعدي به همه چيز از زاويه زيبايي مينگرد، بهخداوند، به پيامبر، به ممدوحان و به همه چيزهاي پيرامون خود. در اين منظر خداوند مشاطهاي است كه:
گاهي به صنع ماشطه بر روي خوب روز
|
گلگونه شفق كشد و سرمه دجا
|
طبيعت نيز در چشم او آرايشگري است كه بر گونه سپيد سيب، گلگونهاي سرخ ميكشد:
سيب را هر طرفي داده طبيعت رنگي
|
هم بدان گونه كه گلگونه كند روي نگار
|
پيامبري را ميستايد كه ماه در برابر جمالش فرو ميماند و سرو به اعتدال او نميرسد.
اگر در آن چهره اجتماعي، شرافت تن آدمي در گرو جان آدمي بود و لباس زيبا هم انسانيت و شأننميآورد، در اين چهره انسانيت و آدميت منحصراً در داشتن «حُسن سيرت» يا «لطف صورت» است:
آن است آدمي كه در او حسن سيرتي
|
يا لطف صورتي است، دگر حشو عالم است
|
در اين چهره سعدي در برابر زيبايي اختيارش را از دست ميدهد:
هزار بار بگفتم كه چشم نگشايم
|
به روي خوب وليكن تو چشم ميبندي
|
(سعدي، ص 161)
و:
من اگر نظر حرام است، بسي گناه دارم
|
چه كنم نميتوانم كه نظر نگاه دارم
|
(سعدي، ص 556)
به جهت داشتن چنين انديشههايي، اين بخش از آثار سعدي از نظر ساختاري و محتوا با آن چه كه آفريدهبعد ديگر شخصيت سعدي است، با هم تفاوت دارد. در اين دسته از آثار علاوه بر اين كه انديشههايجمالپرستانه بر همه حاكم است، بسامد واژههاي زيبا و مشتقات و مترادفهاي آن نيز به شدت افزايشمييابد به گونهاي كه ميتوان به عنوان يك ويژگي سبكي از آن ياد كرد. بسامد واژههايي چون جمال، حُسن،ملاحت، مليح، سادگي، شنگي، قشنگي، سادهرويي، خوبي، لطافت، بديعي، مطبوعي، ميموني و شاهدي زياداست و اغلب به جاي واژه زيبا به كار ميروند.
اين دسته از افكار به همراه انديشههاي عرفاني خاص، در غزليات او كه گنجينه و مغناطيس زيبايي است،فراوان ديده ميشود. سعدي در اين چهره آن قدر از زيبايي و مسايل وابسته بدان سخن ميگويد كه در نظردكتر اسلامي ندوشن در فرهنگ و تاريخ ايران، نقشي سازنده مييابد: «پس از آمدن سعدي چشمهاي ايراني بهروي زيبايي و ظرافتهاي خلقت از پيش گشودهتر گشت و همه تموجهاي روح و لرزههاي دروني بشري درقالب كلام تجسم يافت...». (اسلامي ندوشن، ص 98)
اگر فلسفه سعدي در آن دسته از آثارش، فلسفه زندگي و اجتماعي زيستن بود، در اين دسته از آثار، گويافلسفه زيستن، «فلسفه زيبايي» است:
عيش در عالم نبودي گر نبودي روي زيبا
|
گر نه گل بودي، نخواندي بلبلي بر شاخساري
|
(سعدي، ص 622)
و:
آنان كه در بهار به صحرا نميروند
|
بوي خوش ربيع، برايشان محرم است
|
و آن سنگدل كه ديده بدوزد ز روي خوب
|
پندش مده كه جهل در او نيك محكم است
|
(سعدي، ص 439)
اين دسته از آثار سعدي نيز كه آفريده بعد هنري و زيبايي پرست اوست، ويژگيهايي دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1. حفظ فرديت شخصي شاعرانه: سعدي برخلاف آن كه در آثار دسته اول، مخاطب محور بود و در واقعمتناسب با مقتضاي حال مخاطبان سخن ميگفت، در اين دسته از آثار، فرديت شخصي شاعرانه خود را حفظميكند و گويا مخاطب خاصي ندارد تا پيام از پيش انديشيدهاي را به او برساند، بلكه فقط خواهان ثبت تموجاتو تپشهاي دروني خود با ديدي شاعرانه است. حتي معشوقي را هم كه در غزل مخاطب قرار ميگيرد، بيشتربه نظر ميرسد وسيله و ابزاري براي بيان عواطف و احساسات اوست.
2. برخلاف آن كه در آثار دسته اول برونگرا بود، در اين دسته از آثار همواره يا بيشتر درونگراست.
3. اگر در آثار دسته اول، فلسفه او، فلسفه زندگي و اخلاقي زيستن بود، در اين جا فلسفه او زيبايي و هنراست. در آن جا تلاش ميكرد «دُرّ موعظه شاخي را در سلك عبارت بكشد» و اندرز جايگاه والايي داشت، اما دراين جا «زيبايي» حاكم است. «زيبايي كه مرهم دلهاي خسته و كليد درهاي بسته است» و «اندكي جمال بهتر ازبسياري مال است». چون زيبايي تباري آسماني و روحاني دارد و از منشأ فيض جمال مطلق سرچشمه گرفتهاست:
همه عالم جمال طلعت اوست
|
تا كه را چشم اين نظر باشد
|
كس ندانم كه دل بدو ندهد
|
مگر آن كس كه بينظر باشد
|
(سعدي، ص 480)
چه فتنه بود كه حسن تو در جهان انداخت
|
كه يك دم از تو نظر نميتوان برداشت
|
بلاي غمزه نامهربان خون خوارت
|
چه خون كه در دل ياران مهربان انداخت
|
ز عقل و عافيت آن روز بر كران ماندم
|
كه روزگار حديث تو در ميان انداخت
|
نه باغ ماند و نه بستان كه سرو قامت تو
|
برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت
|
(سعدي، ص 422)
در اين ديدگاه، زيبايي ابزاري معرفت آفرين است:
گر به رخسار چو ماهت صنما مينگرم
|
به حقيقت اثر صنع خدا مينگرم
|
تا مگر ديده ز روي تو بيابد اثري
|
هر زمان صد رهش اندر سر و پا مينگرم
|
(سعدي، ص 556)
هم چنين زيبايي ويژگيهاي اساسي ديگري چون «حيرتآوري»، «زبانبندي»، «فراگيري و عمومي بودن»«زيبايي بيني» دارد كه براي رعايت كوتاهي سخن از نقل شواهد پرهيز ميشود.
نتيجهگيري:
بر اساس آنچه در اين مختصر آمد، در مييابيم كه سعدي از جمله انسانهاي كامل و جامعي است كه با درون و برون هستي سر و كار دارد. به بيان ديگر سير در آفاق او را از سير در انفس بازنداشته است و داشتن چنين ويژگي و توانمندي او را در آفرينش آثار متعدد و گوناگون ياري داده است و با اينتوانمندي نه تنها در ميدان ادب پارسي بلكه در حوزه ادب جهاني جايگاه ويژهاي به دست آورده است.
منابع و مآخذ:
- اسلامي ندوشن، محمدعلي، «سعدي و رمز و رازش»، فصلنامه هستي، تابستان 1374.
- سپهري، سهراب، هشت كتاب، تهران، طهوري، 1358.
- سعدي، كليات، به اهتمام محمدعلي فروغي، تهران، اميركبير، چاپ پنجم، 1365.
- سيد آبادي، علياصغر، «تأملي در مبحث مخاطبشناسي ادبيات كودكان و نوجوانان»، پژوهشنامه ادبياتكودكان و نوجوانان، سال هفتم، تابستان 1380.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1389/1/22 (1976 مشاهده) [ بازگشت ] |