•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

سعدي‌شناسي‌ در ژاپن‌

هاشم‌ رجب‌زاده‌


             سعدي‌، همراه‌ خيّام‌ و فردوسي‌، از نخستين‌ بزرگان‌ ادب‌ پارسي‌ است‌ كه‌ ژاپنيان‌ با نام‌ و يادگار وي‌آشنا شدند و بخشي‌ از آثار ماندني‌ او، به‌ ويژه‌ گلستان‌ و بوستان‌ را به‌ زبان‌ خود در آوردند.
            يكي‌ از قديم‌ترين‌ اشاره‌ها به‌ سعدي‌ را در نوشته‌هاي‌ ژاپنيان‌ در سفرنامة‌ يوشيدا ماساهارُو1مي‌يابيم‌. يوشيدا در دورة‌ پادشاهي‌ امپراتور ميجي‌2 كه‌ بر نشستن‌ او در سال‌ 1867 سرآغاز عصر تجددژاپن‌ شناخته‌ شده‌ است‌، به‌ عنوان‌ نخستين‌ فرستادة‌ ژاپن‌ در عصر جديد روانة‌ دربار ناصرالدين‌ شاه‌ شد(سال‌هاي‌ 81ـ1880م‌. / 98ـ1297هـ). او در سفرنامه‌اش‌ جز شرح‌ ديده‌ها و دريافته‌هاي‌ خود اشاره‌هايي‌هم‌ به‌ تاريخ‌ و تمدن‌ و فرهنگ‌ ايران‌ دارد و از آن‌ ميان‌ در مبحثي‌ با سرفصل‌ «زبان‌ و ادب‌ پارسي‌» نوشته‌است‌: «در روزگار قديم‌ و در دورة‌ ميانه‌، بسياري‌ نويسندگان‌ و گويندگان‌ نامور در ايران‌ برآمده‌اند. ازاينان‌، سعدي‌ بسيار پرآوازه‌ است‌ و ترجمة‌ آثار او در اروپا خواستار و خوانندة‌ فراوان‌ دارد».3 از آن‌ پس‌،تقريباً در هر نوشته‌ و سخني‌ دربارة‌ فرهنگ‌ ايران‌ و ادب‌ پارسي‌ در ژاپن‌ نام‌ سعدي‌ و آثار او، به‌ خصوص‌گلستانش‌ به‌ ميان‌ آمده‌ است‌.
            در اين‌ بررسي‌ كوتاه‌، ترجمه‌هايي‌ كه‌ از آثار سعدي‌ به‌ ژاپني‌ شده‌ است‌، به‌ ترتيب‌ تاريخي‌ آن‌ مرورمي‌شود. در فراهم‌ آوردن‌ اين‌ مطالب‌، خانم‌ يوريكوني‌ئي‌يا، نگارنده‌ را ياري‌ داده‌ و سپاسگزار ساخته‌ است‌.
            1. آراكي‌ شيگه‌رُو4 شايد كه‌ نخستين‌ ايران‌ پژوه‌ و ادب‌ شناس‌ ژاپني‌ است‌ كه‌ به‌ مطالعة‌ انتقادي‌ ادب‌فارسي‌ پرداخت‌ و كتابي‌ در اين‌ زمينه‌ انتشار داد.
            آراكي‌ پس‌ از گذراندن‌ دورة‌ دانشگاه‌ در ژاپن‌ به‌ آمريكا رفت‌ و شش‌ سال‌ در دانشگاه‌ كلمبيا5 شاگردجكسون‌6 ايران‌ شناس‌ نامي‌ بود. او پس‌ از بازگشتش‌ به‌ ژاپن‌ كتابي‌ به‌ نام‌ پُروشيا بُونگاكُوشي‌ كوء7(انديشة‌ تاريخ‌ ادبي‌ ايران‌) نوشت‌.8
            آراكي‌ در سخن‌ از شاعران‌ پارسي‌ گوي‌ ايران‌، دربارة‌ سعدي‌ نوشته‌ است‌: «شعر و سخن‌ مشرف‌الدين‌سعدي‌، شاعر ايراني‌، داراي‌ حكمت‌ عملي‌ و آموزنده‌ است‌، اما تخيّل‌... چندان‌ ندارد. سعدي‌ با آن‌ كه‌ دوبارازدواج‌ كرد، زندگي‌ مشترك‌ سعادت‌آميزي‌ نداشت‌».
            مرحوم‌ گامؤرِي‌ ايچي‌9 ايران‌ شناس‌ شيفتة‌ سعدي‌ و مترجم‌ معروف‌ كتاب‌ گلستان‌ به‌ ژاپني‌، در مقدمة‌خود بر گلستان‌ دربارة‌ كتاب‌ آراكي‌ نوشته‌ است‌: «پُروشيا بُونگاكُوشي‌ كوء پنج‌ فصل‌ دارد و از مبحث‌زبان‌هاي‌ ايراني‌ قديم‌ و ميانه‌ آغاز كرده‌ است‌. فصل‌هاي‌ چهارم‌ و پنجم‌ اين‌ كتاب‌ دربارة‌ فارسي‌ دري‌ است‌.به‌ گمانم‌ آراكي‌ در زبان‌هاي‌ ايراني‌ قديم‌ و ميانه‌ تحقيق‌ مي‌كرد و آگاهي‌ چندان‌ از سعدي‌ (و آثار او مانندگلستان‌) نداشت‌».
            كار آراكي‌ را كه‌ از نخستين‌ تلاش‌ها براي‌ شناختن‌ فرهنگ‌ و ادب‌ ايران‌ و شناساندن‌ آن‌ به‌ اهل‌ معرفت‌ژاپن‌ است‌، با همة‌ سادگي‌ و نارسايي‌اش‌، بايد به‌ رعايت‌ فضل‌ تقدم‌ او ارج‌ نهاد.
            2. كاتوء چؤكا10 گلستان‌ سعدي‌ را ترجمه‌ كرد و در سال‌ 1922 با عنوان‌ «بارا ـ ئن‌»11 از سوي‌ بنگاه‌انتشارات‌ شين‌كوء ـ شا12 منتشر شد.
            كاتوء در مقدمه‌اي‌ پرشور و احساس‌ بر ترجمة‌ خود از گلستان‌ نوشته‌ است‌: «گلستان‌ يا باغ‌ گل‌ درجهان‌ ما نمادي‌ از حقيقت‌ زندگي‌ است‌؛ گل‌هاي‌ بسيار دارد، با خارِ سرزنش‌ و هشدار، اما گلستان‌ سعدي‌ خارندارد. سعدي‌ در گلستان‌ خود روح‌ والا و جان‌ صافي‌ خويش‌ را نشان‌ داده‌ است‌... با خواندن‌ گلستان‌، ايران‌روزگاران‌ گذشته‌ در دلمان‌ زنده‌ مي‌شود و رايحة‌ بهار ايران‌ را به‌ مشام‌ جان‌ مي‌يابيم‌. پنداري‌ كه‌ كلام‌سعدي‌ ما را به‌ گشت‌ و گذار سمرقند و شيراز مي‌برد. سعدي‌ در گلستان‌ باغباني‌ قانع‌ و فروتن‌ است‌ كه‌گل‌هاي‌ جان‌ را پرورش‌ مي‌دهد، اما با مناعت‌ و درويشي‌ و نه‌ از سرِ نام‌ و جاه‌جويي‌، گلستان‌ را به‌ اهل‌ دل‌ارمغان‌ داشت‌. اين‌ اثر شهرتي‌ عالمگير يافت‌.
            شاعر قديم‌ ايران‌ با شاعران‌ امروزي‌ تفاوت‌ داشت‌. شاعر آن‌ روزگار به‌ ياد حق‌ و براي‌ خدا مي‌سرود.سرايندة‌ امروزي‌ در انديشة‌ سود خويش‌ است‌... شاعران‌ عارف‌ آن‌ روزگار، مانند جلال‌الدين‌ مولوي‌،شعرهايي‌ با روح‌ و فكر بلند سروده‌اند كه‌ بيان‌ عشق‌ و شور و شيدايي‌ و وصف‌ زيبايي‌ و گيرايي‌ و لطف‌است‌. در اين‌ شعرها، عاشق‌ در پي‌ رسيدن‌ به‌ معشوق و پيوستن‌ و يكي‌ شدن‌ با اوست‌، كه‌ نمادي‌ از وحدت‌عالم‌ وجود است‌. جامي‌ حكيم‌ و اديب‌ ايراني‌ گفته‌ است‌ كه‌ زيبايي‌هاي‌ اين‌ جهان‌ تجلّي‌ زيبايي‌ و حقيقت‌ ازلي‌است‌ كه‌ در آيينه‌هاي‌ بي‌شمار مي‌تابد. هر انسان‌ آيينه‌اي‌ براي‌ تجلّي‌ نور عشق‌ در سينه‌ دارد. عشق‌، از هرگونه‌ كه‌ باشد، موهبتي‌ خدايي‌ است‌».13
            كاتوء از سعدي‌ با عنوان‌ «كاسه‌ي‌»14 يا حكيم‌ ياد كرده‌ و افزوده‌ است‌: «انديشة‌ سعدي‌ همانند فلسفة‌كايبارائه‌ كيكِن‌15 است‌. اين‌ هر دو به‌ لزوم‌ و ارزش‌ توازن‌ و اعتدال‌ و هماهنگي‌ در اين‌ زندگي‌ گذرا تأكيدكرده‌اند. سعدي‌ و كايبارا زندگي‌ را با روح‌ روشن‌ و با طيب‌ و طنز مي‌ديدند».16
            برگردان‌ كاتو از گلستان‌ زباني‌ زيبا و شاعرانه‌ دارد، تعبيرهاي‌ ادبي‌ او در نگارش‌ ژاپني‌ گلستان‌دلنشين‌ و گيراست‌، اما ترجمة‌ احوالي‌ كه‌ او در ديباچة‌ كتاب‌ خود از سعدي‌ به‌ دست‌ داده‌، از اشتباه‌ دورنمانده‌، چنان‌ كه‌ گفته‌ است‌ كه‌ سعدي‌ گلستان‌ را در حدود 60 سالگي‌ نوشته‌ يا اين‌ كه‌ در چهل‌ سالگي‌ دربغداد فارسي‌ آموخت‌.17 استاد گاموءرِي‌ ايچي‌ ايران‌ پژوه‌ فقيد ژاپني‌، در كتابش‌ به‌ نام‌ شاعران‌ ايران‌18 درتاريخچة‌ ترجمة‌ گلستان‌ به‌ ژاپني‌ نوشته‌ است‌: «عنوان‌ِ فرعي‌ ترجمة‌ گلستان‌ِ كاتوء چوءكا «تأليف‌ مقدّس‌كهن‌ فارسي‌، اثر حكيم‌ ايراني‌، سعدي‌» است‌. كاتو نوشته‌ است‌ كه‌ سعدي‌ گلستان‌ را وقتي‌ سرود كه‌ بيش‌ ازشصت‌ سال‌ داشت‌ و فارسي‌ را در چهل‌ سالگي‌ در بغداد آموخت‌. اين‌ سخن‌ درست‌ نيست‌. گمان‌ دارم‌ كه‌كاتوء گلستان‌ را از اصل‌ِ فارسي‌ آن‌ ترجمه‌ نكرده‌ و با احوال‌ سعدي‌ آشنا نبوده‌ است‌، چرا كه‌ سعدي‌ درشيراز زاده‌ شد و ايراني‌ و فارسي‌ زبان‌ بود...».
            كاتوء چوءكا پس‌ از ترجمة‌ گلستان‌ به‌ مدت‌ يك‌ سال‌ در سرزمين‌هاي‌ اسلامي‌ سفر كرد. او در همان‌ سال‌1922 به‌ مكه‌ رفت‌ و از بناهاي‌ بازمانده‌ در قلمرو اسلام‌ و از آن‌ ميان‌ آثار تاريخي‌ در دمشق‌ هم‌ ديدن‌ كرد. درمقدمه‌اش‌ بر ترجمة‌ گلستان‌ نوشته‌ است‌ كه‌ تجربه‌ آشنايي‌اش‌ را با اسلام‌ بيشتر كرد و افزوده‌ است‌:«گلستان‌ را سال‌ها پيشتر خوانده‌ بودم‌ و آن‌ را براي‌ مسلمانان‌ هم‌ چون‌ كتاب‌ مقدس‌ يافتم‌. در سفرم‌ به‌ممالك‌ اسلامي‌ و مكه‌ آن‌ را همراه‌ بردم‌... در مكه‌ با مردي‌ عرب‌، احمد نام‌ كه‌ در دفتر روزنامه‌اي‌ كار مي‌كردآشنا شدم‌. روزي‌ از احمد پرسيدم‌ كه‌ چه‌ كتابي‌ را بيشتر از همه‌ مي‌پسندد و او گلستان‌ را نشانم‌ داد. سخت‌به‌ شگفت‌ آمدم‌. نمي‌دانم‌ كه‌ او حالا كجاست‌ و چه‌ مي‌كند، اما خيال‌ مي‌كنم‌ كه‌ در هر جا كه‌ باشد هم‌ چنان‌ داردكتاب‌ گلستان‌ را مي‌خواند... شگفتا كه‌ در مكه‌ هم‌ گلستان‌ مي‌خوانند، كتابي‌ كه‌ روح‌ و دل‌ يگانة‌ شرقي‌ دارد».
            3. از توكوُزاوا ريوءتان‌19 در سال‌ 1943 كتابي‌ در معرفي‌ آثار بزرگ‌ ادب‌ پارسي‌ انتشار يافت‌. نام‌كتاب‌ او ايران‌ مونوگاتاري‌20 (داستان‌هايي‌ از ايران‌) و ناشر آن‌ مگوُروشوتِن‌21 بود. اين‌ كتاب‌ ترجمة‌برگزيده‌هايي‌ از شعر صوفيانه‌ و نيز اشعار خيام‌، حافظ‌، مثنوي‌ مولوي‌، بوستان‌ (صفحه‌هاي‌ 130 تا136)، گلستان‌ (صفحه‌هاي‌ 137 تا 155) و سروده‌هاي‌ نظامي‌ و جامي‌ است‌. توكوُزاوا در برگ‌ آغاز كتابش‌،ترجمة‌ خود را به‌ «همة‌ آفريدگان‌» تقديم‌ كرده‌ است‌.
            توكوُزاوا ريوءتان‌ زبانشناس‌ بود. او در دانشگاه‌ كيوتو زبان‌ آلماني‌ خواند و تحصيل‌ خود را دردانشگاه‌ استنفورد22 آمريكا دنبال‌ گرفت‌ و در ادينبورگ‌ آلمان‌ هم‌ تحقيق‌ كرد. او در معرفي‌ سعدي‌ و آثارِوي‌ نوشته‌ است‌: «ايرانيان‌ كلام‌ و بيان‌ لطيف‌ و زيباي‌ سعدي‌ و روح‌ طبيعت‌ گراي‌ او را مي‌پسندند و شيوة‌سخن‌ والايش‌ را ارج‌ مي‌نهند. سعدي‌ نكته‌هايش‌ را با چاشني‌ ذوق و به‌ ملايمت‌ مي‌گويد و تعليمش‌ ماية‌اسلامي‌ و نيز عرفاني‌ دارد. او 14 بار به‌ حج‌ رفت‌ و در راه‌ همة‌ سفرهايش‌ به‌ مكّه‌ دوست‌تر داشت‌ كه‌ ازحكايت‌ عشق‌ بگويد تا از حديث‌ دين‌».23
            توكوُزاوا دربارة‌ اهميت‌ سعدي‌ در ادب‌ پارسي‌ و براي‌ ايرانيان‌ نوشته‌ است‌: «بي‌آشنايي‌ با سعدي‌ وآثار او، سخن‌ گفتن‌ از ادب‌ پارسي‌ بيهوده‌ است‌. او را در ايران‌ گوته‌ ايران‌ مي‌شناسند... بوستان‌ سعدي‌حكايات‌ بسيار دربردارد. گلستان‌ سعدي‌ از بوستان‌ او هم‌ زيباتر است‌ و به‌ شيريني‌ و جان‌ بخشي‌شكرخند دختران‌».24
            ترجمة‌ توكوُزاوا از قطعه‌هاي‌ بوستان‌ و گلستان‌ كاري‌ پيشگام‌ و ارزنده‌ بود.
            4. تاكاسه‌ كوْواشي‌25 (نام‌ كوچك‌ او چي‌يوشي‌26 هم‌ خوانده‌ مي‌شود) در سال‌ 1948 ترجمة‌ خود ازگلستان‌ را با عنوان‌ «سعدي‌ بارا ـ ئِن‌27 (گلستان‌ِ سعدي‌) انتشار داد (نشرِ نيشي‌ مُورا ـ شوتن‌).28 ترجمة‌او زباني‌ روان‌ و ساده‌ دارد، اما از اشتباه‌ بركنار نمانده‌ و از جاي‌ جاي‌ِ نوشته‌اش‌ پيداست‌ كه‌ آشنايي‌ چندان‌با اصول‌ عقايد اسلام‌ نداشته‌ است‌.
            استادِ فقيد گاموءرِي‌ ايچي‌ دربارة‌ اين‌ ترجمه‌ نوشته‌ است‌ كه‌ تاكاسه‌ گلستان‌ را از ترجمة‌ فرانسة‌ آن‌ به‌نام‌ Le Gardin des Roses به‌ ژاپني‌ در آورد، نه‌ از متن‌ اصلي‌؛ حكايت‌ سي‌ و هفتم‌ آن‌ دربارة‌ شب‌ كوراز گلستان‌ نيست‌ و از بوستان‌ است‌ و حكايت‌ چهل‌ و دوم‌ آن‌ هم‌ در گلستان‌ ديده‌ نمي‌شود.29
            5. نام‌ ساوائي‌ زوء30 در ژاپن‌ يادآورِ گلستان‌ و سعدي‌ است‌. يكي‌ از ترجمه‌هاي‌ِ اصيل‌ و معتبر گلستان‌را به‌ ژاپني‌ اين‌ ايران‌ پژوه‌ و استاد فقيد دانشگاه‌ مطالعات‌ خارجي‌ اوساكا آماده‌ ساخت‌، كه‌ با همان‌ نام‌گلستان‌ در سال‌ 1951 از سوي‌ بنگاه‌ انتشارات‌ِ ايوانامي‌ ـ شوتِن‌31 منتشر شد.
            گاموء رِي‌ ايچي‌ در شرح‌ خود از تاريخچة‌ ترجمة‌ گلستان‌ به‌ ژاپني‌32 نوشته‌ است‌ كه‌ استاد ساواگلستان‌ را از روي‌ متن‌ فارسي‌ چاپ‌ بروخيم‌ (تصحيح‌ فروغي‌) ترجمه‌ كرد. اين‌ نخستين‌ ترجمة‌ گلستان‌ به‌ژاپني‌ از روي‌ متن‌ اصلي‌ فارسي‌ بود.
            برگردان‌ ژاپني‌ ساوا از گلستان‌ زباني‌ زيبا و دلنشين‌ دارد و بخش‌هايي‌ را هم‌ به‌ انتخاب‌ آورده‌ و كوتاه‌كرده‌ است‌. در مقدمة‌ كتاب‌ او، در بيان‌ انگيزه‌اش‌ در ترجمة‌ گلستان‌ به‌ ژاپني‌ مي‌خوانيم‌:
            «داستاني‌ كهنه‌ است‌. در سال‌ 1922 كه‌ در شمال‌ هند، در شهر لكهنو، بودم‌ فارسي‌ را پيش‌ يك‌ پيرمردمسيحي‌ هندي‌ ياد گرفتم‌. براي‌ آموختن‌ فارسي‌، گلستان‌ مي‌خوانديم‌. يكي‌ از شاگردان‌ اين‌ حلقة‌ درس‌ كه‌دختر هندويي‌ مسلمان‌ بود، اين‌ كتاب‌ را از برداشت‌، و من‌ به‌ او بسي‌ رشك‌ مي‌بردم‌. در سال‌ 1928 فرصتي‌يافتم‌ كه‌ به‌ ايران‌ بروم‌ و در آن‌ جا دانستم‌ كه‌ هر ايراني‌ در سخن‌ِ عادي‌ و روزانه‌اش‌ شاهدي‌ از گلستان‌مي‌آورد. ايراني‌ها دوست‌ مي‌داشتند كه‌ گفته‌شان‌ را با كلام‌ سعدي‌ يا شعر حافظ‌ زينت‌ بدهند. در تابستان‌سال‌ 1937 دانشگاه‌ تهران‌ جشن‌ هفتصدمين‌ سال‌ تأليف‌ گلستان‌ را برگزار كرد. سعدي‌ در گلستان‌ خود اين‌معني‌ را پيشگويي‌ كرده‌ است‌:
گل‌ همين‌ پنج‌ روز و شش‌ باشد
واين‌ گلستان‌ هميشه‌ خوش‌ باشد
            اين‌ كتاب‌ به‌ بسياري‌ از زبان‌ها و در بسياري‌ از كشورها ترجمه‌ شده‌ است‌. گلستان‌ ما دانشجويان‌بيگانه‌ را ياري‌ داد كه‌ زبان‌ فارسي‌ و فرهنگ‌ اسلامي‌ و عقايد و ارزش‌ها و اخلاقيات‌ و قوميّت‌ ايرانيان‌ رابشناسيم‌ و بفهميم‌. تجربه‌اي‌ در كارِ ترجمة‌ كتاب‌ نداشتم‌، اما با شور و شوق به‌ ترجمة‌ گلستان‌ برآمدم‌.عبارات‌ اين‌ كتاب‌ بسيار زيبا و نغز و روان‌ است‌ و نمونه‌اي‌ شايسته‌ از شيوة‌ سخن‌ و بيان‌ در زبان‌ فارسي‌.گلستان‌ بياني‌ موجز و دلنشين‌ دارد. 70 درصد آن‌ به‌ نثر و 30 درصد به‌ نظم‌ است‌. اين‌ كتاب‌ در واقع‌ تعليم‌نامة‌ منش‌ فردي‌ و اخلاقيات‌ اجتماعي‌ است‌ و با همة‌ كهنگي‌ هميشه‌ تازگي‌ دارد و به‌ اين‌ مايه‌ ماندگار وجاودانه‌ شده‌ است‌. سعدي‌ داراي‌ روح‌ زيبايي‌ شناسي‌ و مباني‌ والاي‌ اخلاقي‌ است‌، اما براي‌ ما ژاپني‌هاايران‌ سرزمين‌ دوردست‌ است‌ و گلستان‌ روزگاري‌ بسيار پيش‌ نوشته‌ شده‌ و ايرانيان‌ خُلق‌ و خو و طبع‌ وآداب‌ قومي‌ بس‌ متفاوتي‌ (نسبت‌ به‌ ژاپنيان‌) دارند و از اين‌ روست‌ كه‌ ما نمي‌توانيم‌ پاره‌هايي‌ از آن‌ رابهفميم‌ يا بپذيريم‌، اما همين‌ تفاوت‌ و تباين‌ موجب‌ مي‌شود كه‌ بيشتر به‌ مطلب‌ علاقه‌ پيدا كنيم‌ و به‌ شوق بياييم‌. در همان‌ حال‌، يكساني‌ها در شيوة‌ بيان‌ و انديشه‌ و احساس‌ ميان‌ اين‌ دو قوم‌ و دو فرهنگ‌ ماية‌شادي‌ و شگفتي‌مان‌ مي‌شود.
            گلستان‌ چاپ‌ بروخيم‌، به‌ تصحيح‌ محمدعلي‌ فروغي‌، اساس‌ ترجمه‌ام‌ به‌ ژاپني‌ بوده‌ است‌. ماه‌ اوت‌سال‌ 1951. ساوا».
            6. گاموء رِي‌ ايچي‌33 ايران‌ پژوه‌ شيفتة‌ سعدي‌ و استاد فقيد دانشگاه‌ مطالعات‌ِ خارجي‌ توكيو ترجمة‌خوب‌ و ماندني‌ خود را از گلستان‌ در سال‌ 1953 آماده‌ ساخت‌ كه‌ با عنوان‌ِ «بارا ـ ئِن‌»34 (به‌ معني‌ِ گلستان‌)در آن‌ سال‌ به‌ وسيلة‌ همان‌ دانشگاه‌ منتشر شد. اين‌ كتاب‌ هنوز معتبرترين‌ و دقيق‌ترين‌ ترجمة‌ گلستان‌ به‌ژاپني‌ شناخته‌ مي‌شود و بارها چاپ‌ شده‌ است‌.
            استاد گاموء در بخش‌ هند و پاكستاني‌ دانشگاه‌ مطالعات‌ خارجي‌ توكيو كرسي‌ تدريس‌ داشت‌ و زبان‌اردو آموخته‌ بود و مي‌آموزاند، اما در كار تحقيق‌ خود در قلمرو ادب‌ فارسي‌ كه‌ شيفته‌ و دلبستة‌ آن‌ بود، قلم‌مي‌زد. چندين‌ تأليف‌ ديگر دربارة‌ زبان‌ و ادب‌ پارسي‌ و از آن‌ ميان‌ كتابي‌ مختصر و سودمند در دستور زبان‌فارسي‌ كه‌ چند سالي‌ پس‌ از مرگش‌ (1978م‌.) به‌ همت‌ تني‌ چند از شاگردان‌ و همكارانش‌ به‌ چاپ‌ رسيد، از اوبه‌ يادگار مانده‌ است‌.
            مرحوم‌ گاموء نيز مانند استاد ساوا، در ترجمة‌ گلستان‌ متن‌ اصلي‌ فارسي‌ را مأخذ داشت‌. در مقدمه‌اش‌بر ترجمة‌ خود از گلستان‌ نوشته‌ است‌: «بوستان‌ و گلستان‌ پيام‌ جهاني‌ دارند و به‌ همة‌ زبان‌هاي‌ اروپايي‌ترجمه‌ شده‌اند. در قلمرو زبان‌ و ادب‌ ايران‌ و در هند، بسياري‌ از شاعران‌ در بزرگداشت‌ و ستايش‌ مادرسروده‌اند، اما شعر به‌ ياد و شوق پدر و در بيان‌ سوز و احساس‌ يتيم‌ ماندن‌، اندك‌ است‌ (و سعدي‌ از آن‌حكايت‌ مي‌كند). سعدي‌ كودك‌ بود كه‌ پدر حلقه‌اي‌ زرّين‌ بدو داد. لوح‌ سيمين‌ در كنارش‌ نهاد و او را به‌آموختن‌ تشويق‌ كرد، اما فريبكاري‌ خرمايي‌ به‌ اين‌ كودك‌ داد و حلقة‌ زرّين‌ را در ربود (از باب‌ نهم‌ بوستان‌):
ز عهد پدر ياد دارم‌ همي‌
كه‌ باران‌ِ رحمت‌ بر او هر دمي‌
كه‌ در خُردي‌ام‌ لوح‌ و دفتر خريد
ز بهرم‌ يكي‌ خاتم‌ زر خريد
به‌ در كرد ناگه‌ يكي‌ مشتري‌
به‌ خرمايي‌ از دستم‌ انگشتري‌
چو نشناسد انگشتري‌ طفل‌ خُرد
به‌ شيريني‌ از وي‌ توانند برد
تو هم‌ قيمت‌ِ عمر نشناختي‌
كه‌ در عيش‌ِ شيرين‌ برانداختي‌
            داستاني‌ ديگر از سعدي‌ مي‌آورم‌. وقتي‌ او همراه‌ پدر به‌ جشني‌ در ميان‌ انبوه‌ مردم‌ رفت‌، پدر سفارش‌كرد كه‌ كودك‌ دامنش‌ را رها نكند، مگر كه‌ ميان‌ جمعيت‌ گم‌ شود، اما فرزند اين‌ سفارش‌ را از ياد برد و از پدردور افتاد و از ترس‌ و بيچارگي‌ به‌ گريه‌ درآمد. پدر از صداي‌ گرية‌ فرزند او را يافت‌ و پس‌ سرزنشش‌ كرد (ازباب‌ نهم‌ بوستان‌):
همي‌ ياد دارم‌ ز عهد صِغَر
كه‌ عيدي‌ برون‌ آمدم‌ با پدر
به‌ بازيچه‌ مشغول‌ مردم‌ شدم‌
در آشوب‌ خلق‌ از پدر گم‌ شدم‌
كه‌ اي‌ شوخ‌ چشم‌، آخرت‌ چند بار
بگفتم‌ كه‌ دستم‌ ز دامن‌ مدار
نه‌ تنها نداند شدن‌ طفل‌ خرد
كه‌ مشكل‌ توان‌ راه‌ِ ناديده‌ برد
تو هم‌ طفل‌ راهي‌ به‌ سعي‌، اي‌ فقير
برو دامن‌ِ راه‌ دانان‌ بگير»
            زبان‌ ترجمة‌ ژاپني‌ گاموء روان‌ و زيباست‌ و شاعرانه‌ و با احساس‌، اما رنگي‌ از سبك‌ و سياق كهنه‌دارد. شايد هم‌ گيرايي‌ آن‌ تا اندازه‌اي‌ براي‌ همين‌ است‌.
            7. كتاب‌ تازه‌اي‌ از گاموءرِي‌ ايچي‌، استاد فقيد دانشگاه‌ مطالعات‌ خارجي‌ توكيو، با عنوان‌ِ ايران‌ چُوءسِي‌ـ نو ـ موناگاتاري‌35 (ترجمة‌ احوال‌ مردان‌ اَدب‌ِ سده‌هاي‌ ميانة‌ ايران‌) در مارس‌ 1964 منتشر شد.36 اين‌كتاب‌ حكايتي‌ است‌ از احوال‌ بزرگان‌ ادب‌ پارسي‌ و آثار آنان‌، با نثري‌ زيبا و روان‌ و آسان‌ فهم‌. در بخش‌نخست‌ آن‌ از سعدي‌ و گلستان‌ او سخن‌ آمده‌ و در فضيلت‌ او نوشته‌ شده‌ است‌:
            «ادبيات‌ فارسي‌ دري‌ در سدة‌ دهم‌ ميلادي‌ (چهارم‌ هجري‌) در خراسان‌ برآمد. سعدي‌ شاعر بزرگ‌ اين‌قلمرو است‌. پدر او مسلماني‌ نيك‌ بود و فرزند كوچك‌ خود را قرآن‌ آموخت‌. گويا سعدي‌ حدود ده‌ سال‌ دربغداد ماند و دانش‌ آموخت‌. در سال‌ 1258م‌. (656هـ. ) مغولان‌ به‌ بغداد تاختند و خليفه‌ المستعصم‌ كشته‌ شد.سعدي‌ از اين‌ واقعه‌ متأثر شد و قصيده‌اي‌ در مرگ‌ او گفت‌. مغولان‌ بسياري‌ از بزرگان‌ و نيكمردان‌ را كشتندو اين‌ فتنه‌ سعدي‌ را تكان‌ داد.
            سعدي‌ سفرهاي‌ بسيار كرد، اما همچون‌ ديگر جهانگردان‌ مسلمان‌ و از آن‌ ميان‌ ابن‌بطوطه‌ و ابن‌حوقل‌،سفرنامه‌ ننوشت‌، بلكه‌ حاصل‌ يافته‌ها و تجربه‌هاي‌ خود را در دو كتاب‌ گلستان‌ و بوستان‌ آورد. او طي‌بيست‌ سال‌ سفر در اقصاي‌ عالم‌، 13 بار به‌ حج‌ رفت‌. وي‌ به‌ قناعت‌ و درويشي‌ مي‌زيست‌ و سفر مي‌كرد.مردي‌ اديب‌ و عربي‌دان‌، وارد به‌ احكام‌ شرع‌، داراي‌ نبوغ‌ شاعري‌ و عارف‌ پيشه‌ بود. شاعر به‌ دنيا آمده‌ بود.زندگي‌ اين‌ دنيا را خوار نمي‌داشت‌ و ترك‌ دنيا نگفت‌. در مدح‌ و قدح‌ كسان‌ هم‌ نسرود و از خدمت‌ ولي‌نعمتي‌به‌ دستگاه‌ ممدوحي‌ ديگر نرفت‌. همة‌ عمر با مردم‌ و ميان‌ِ مردم‌ گذراند و كوشيد تا آنان‌ را به‌ راه‌ درست‌رهنمون‌ شود».
            8. در همان‌ سال‌ 1964 كتاب‌ ديگري‌ از استاد فقيد گاموءرِي‌ ايچي‌ منتشر شد با عنوان‌ پروُشيا ـ نو ـشي‌جين‌37 يا شاعران‌ ايران‌ (نشرِ كينو كُونيا ـ شوتن‌).38 در مقدمه‌اي‌ كه‌ نويسنده‌ بر اين‌ كتاب‌ نوشته‌ ازترجمة‌ خود از گلستان‌ در سال‌ 1953 ياد آورده‌ و افزوده‌ است‌: «تحقيق‌ در زبان‌ و ادب‌ پارسي‌ دري‌ در ژاپن‌هنوز در آغاز راه‌ است‌».
            استاد گاموء در اين‌ كتاب‌ در معرفي‌ گلستان‌ و بوستان‌ سعدي‌ چنين‌ نگاشته‌ است‌: «... بوستان‌ به‌ نظم‌است‌ و گلستان‌ به‌ نثر. سبك‌ِ نگارش‌ اين‌ دو كتاب‌ فرق دارد و بوستان‌ يك‌ سالي‌ پيش‌ از گلستان‌ تصنيف‌شد.
            بوستان‌ يادداشت‌هايي‌ از زندگي‌ سعدي‌ است‌، حاوي‌ حكايات‌ فراوان‌ و گنجينه‌اي‌ از داستان‌هاست‌. هراثر اين‌ شاعر و نويسنده‌، هدف‌ و غايتي‌ دارد. او در پي‌ بيان‌ عقيده‌ و اثبات‌ نكتة‌ خويش‌ است‌. سعدي‌ درسفرهايش‌ تجربه‌هاي‌ گوناگون‌ فراوان‌ اندوخته‌ بود. هنر او تعليم‌ اخلاق عملي‌ است‌.
            بوستان‌، بيان‌ سادة‌ مطالب‌ و نكته‌ها است‌ و زبان‌ آن‌ نرم‌ و نغز. شيوة‌ كلام‌ِ آن‌ به‌ دل‌ مي‌نشيند، انديشه‌و محتوايي‌ يكدست‌ و كمتر اغراق آميز و تركيب‌ِ سخني‌ ساده‌ و طبيعي‌ دارد.
            بوستان‌ و گلستان‌ آثاري‌ است‌ كه‌ سعدي‌ در پنجاه‌ سالگي‌، در سن‌ بار آمدگي‌اش‌ آفريد. اين‌ هر دوسرشار از خِردي‌ والا و به‌ سخني‌ نغز و هنرمندانه‌ است‌، با بياني‌ نافذ و بينشي‌ ثاقب‌. در اين‌ هر دو اثر، باآن‌ كه‌ سعدي‌ پس‌ از پنجاه‌ سالگي‌اش‌ به‌ قلم‌ آورد، شور جواني‌ موج‌ مي‌زند».39
            9. پروفسور كُوروياناگي‌ تسوُنه‌ ئو،40 محقّق‌ آشنا به‌ ادب‌ پارسي‌ و استاد پيشين‌ دانشگاه‌ مطالعات‌خارجي‌ توكيو در كتاب‌ پروُشيا بُونگِي‌ شي‌چوء41 (روح‌ و جوهر ادب‌ پارسي‌) كه‌ در سال‌ 1977 از سوي‌بنگاه‌ انتشارات‌ِ كوندو شوُپّانشا42 منتشر شد، فصلي‌ را (صفحه‌هاي‌ 177 تا 190) به‌ سعدي‌ و آثارجاويدان‌ او اختصاص‌ داده‌ است‌. در اين‌ جا پس‌ از تاريخچه‌اي‌ دربارة‌ گلستان‌ و ترجمة‌ آن‌ به‌ ژاپني‌، اززمانة‌ پرآشوب‌ سعدي‌ و زندگي‌ پرماجراي‌ او ياد شده‌ و آمده‌ است‌:
            «سعدي‌ شاعري‌ است‌ منادي‌ اخلاق عملي‌. او در كودكي‌ پدر را از دست‌ داد. در جواني‌ به‌ بغداد رفت‌ و درنظاميّه‌ درس‌ خواند... به‌ شهاب‌الدين‌ سهروردي‌، عارف‌ بزرگ‌ برخورد و در محضر او با تصوّف‌ آشنا شد.كتاب‌ بوستان‌ را در سال‌ 1257 (655هـ.) و گلستان‌ را در حدود 1258 (656هـ.) به‌ انجام‌ رساند. تا اين‌ هنگام‌بيست‌ سال‌ در سفر گذرانده‌ و در جامة‌ درويشان‌ به‌ هند و آسياي‌ ميانه‌، عراق عرب‌ و سوريه‌ و عربستان‌ ومصر و شمال‌ آفريقا و جاهاي‌ ديگر رفته‌ بود. زيارت‌ حج‌ نيز گزارد. در اين‌ سِيرِ آفاق و انفس‌، به‌ مردم‌گوناگون‌ برخورد... بوستان‌ و گلستان‌ِ سعدي‌ بسيار پرآوازه‌ شد و او را نامورترين‌ شاعر سدة‌ سيزده‌(قرن‌ هفتم‌ هجري‌) ساخت‌. وي‌ ماندة‌ عمر را در شيراز در آرامش‌ گذراند.
            اروپاييان‌ در سدة‌ هفده‌ ميلادي‌ گلستان‌ را شناختند و ترجمه‌هايي‌ از آن‌ به‌ لاتيني‌ و زبان‌هاي‌ِ ديگراروپا شد. در ژاپن‌ نيز استاد ساوائه‌ي‌ زوء و استاد گاموء رِي‌ ايچي‌ اين‌ كتاب‌ را ترجمه‌ كردند.
            چنان‌ كه‌ در كتاب‌ شاعران‌ ايران‌ نوشتة‌ استاد گاموء آمده‌ است‌، سعدي‌ انواع‌ شعر (غزل‌ و قصيده‌ و...)سرود. حال‌ و هواي‌ غزل‌هاي‌ او با اشعار عرفاني‌ رومي‌ (مولوي‌) تفاوت‌ دارد. سعدي‌ در غزل‌هاي‌ خود عشق‌و احساس‌ و انسان‌ دوستي‌ را بيان‌ كرده‌... و در ستايش‌ ممدوحان‌ به‌ راه‌ مبالغه‌ نرفته‌ است‌. گلستان‌ دروصف‌ بهشت‌ (يا دنياي‌ خيالي‌) نيست‌، بلكه‌ تصوير حال‌ جامعة‌ ايران‌ و واقعيت‌ زندگي‌ ايرانيان‌ است‌.گلستان‌ از سده‌هاي‌ ميانه‌ محبوب‌ترين‌ كتاب‌ براي‌ ايرانيان‌ بوده‌ و چنان‌ كه‌ يان‌ ريپكا ايران‌ شناس‌ اروپايي‌گفته‌ است‌، ايرانيان‌ مي‌توانند سيما و منش‌ راستين‌ خود را در اين‌ كتاب‌ ببينند».
            10. استاد گاموءرِي‌ ايچي‌ در سال‌ 1978 درگذشت‌. در بزرگداشت‌ ياد و نام‌ او، در دهمين‌ سالگرد مرگش‌دوستان‌ و شاگردان‌ پيشين‌ وي‌ يادنامه‌اي‌ فراهم‌ كردند با عنوان‌ِ «گاموء رِي‌ ايچي‌ سِنسِي‌ كينِن‌ رونشوُ»43(يادنامة‌ استاد گاموءرِي‌ ايچي‌) كه‌ در سال‌ 1987 به‌ وسيلة‌ بخش‌ هند و پاكستاني‌ دانشگاه‌ مطالعات‌خارجي‌ توكيو منتشر شد. اين‌ يادنامه‌ مجموعه‌اي‌ است‌ از نوشته‌هاي‌ ماندني‌ استاد گاموء و از آن‌ ميان‌مقاله‌هايي‌ در حال‌ و آثار «سعدي‌ شيرازي‌» (كه‌ پيشتر در كتاب‌ مردان‌ ادب‌ عرب‌ و ادب‌ پارسي‌ تأليف‌مشترك‌ استاد گاموء و استاد كوروياناگي‌ آمده‌ است‌) و نيز يادداشت‌ها و مقاله‌هايي‌، بيشتر خاطره‌ مانند،كه‌ دوستان‌ و نزديكانش‌ به‌ ياد او نوشته‌ يا به‌ وي‌ اهداء كرده‌اند. از اين‌ ميان‌ نوشتة‌ زنده‌ ياد استاد اونوموريو44 ايران‌ پژوه‌ و محقق‌ جامعه‌شناسي‌ روستايي‌ كه‌ نگاهي‌ تازه‌ به‌ گلستان‌ دارد، خواندني‌ است‌.استاد اونو موريو45 كه‌ داماد استاد فقيد گاموء بود، در مقالة‌ اهدايي‌ خود نوشته‌ است‌.
            «من‌ گاموء را «اوتو ـ سان‌» (پدر) خطاب‌ نمي‌كردم‌، هر چند كه‌ او پدر همسرم‌ بود. پيش‌ او كمي‌ حُجب‌حضور داشتم‌. گويا فارسي‌ را نزد معلمي‌ هندي‌ درس‌ گرفته‌ بود. مي‌ديدم‌ كه‌ با چه‌ دقتي‌ متون‌ فارسي‌ رامي‌خواند. اهل‌ لفّاظي‌ و عبارت‌پردازي‌ هيچ‌ نبود و مطلب‌ را براي‌ خوشايندِ خواننده‌ رنگ‌ و لعاب‌ نمي‌داد.همّت‌ خود را بر ياد دادن‌ زبان‌ِ شبه‌ قاره‌ و پژوهش‌ در آثار سعدي‌ نهاده‌ بود.
            از گلستان‌ پژوهي‌ او خاطره‌اي‌ دارم‌. در سال‌ 1966 كه‌ در تهران‌ بودم‌، گاموء كه‌ به‌ مجلسي‌ علمي‌ در آن‌جا دعوت‌ شده‌ بود، به‌ ايران‌ آمد. او را براي‌ گردش‌ به‌ شيراز و در آن‌ جا به‌ آرامگاه‌ سعدي‌ بردم‌. او درسال‌هاي‌ پيش‌ از جنگ‌ هم‌ سفري‌ به‌ ايران‌ آمده‌، اما هنوز به‌ شيراز نرفته‌ بود و شوق ديدن‌ آن‌ جا را داشت‌.خوشحال‌ بود كه‌ اين‌ فرصت‌ را يافته‌ است‌. با هم‌ كه‌ برابر سنگ‌ مزار سعدي‌ ايستاديم‌، ديدم‌ كه‌ سر پايين‌گرفته‌ و چشمانش‌ پر از اشك‌ است‌.
            در سال‌ 1978، پيش‌ از انقلاب‌ اسلامي‌، كه‌ در تهران‌ بودم‌ گلستان‌ سعدي‌ را پيش‌ آشنايي‌ ايراني‌ كه‌طلبة‌ علوم‌ ديني‌ بود مي‌خواندم‌. ترجمة‌ گاموء از گلستان‌ را بارها خوانده‌ام‌ و مي‌دانم‌ كه‌ او عمر خود را همه‌در كار تحقيق‌ در آثار سعدي‌ و به‌ طور كلي‌، ادب‌ فارسي‌ گذاشت‌ و مي‌ديدم‌ كه‌ با چه‌ دشواري‌ها و با سخت‌كوشي‌ راه‌ را دنبال‌ مي‌كرد.
            در آن‌ سال‌ها حال‌ و احساسي‌ تازه‌ در دل‌ يافتم‌ و خود را به‌ گاموء نزديك‌تر ديدم‌. اكنون‌ با مردي‌ ازروستاهاي‌ ايران‌ آشنا و دوست‌ شده‌ و چندي‌ با آنها زندگي‌ كرده‌ بودم‌ و برايم‌ پيدا مي‌نمود كه‌ گلستان‌امروز هم‌ در فكر و دل‌ ايراني‌ زنده‌ و تازه‌ است‌.
            توضيح‌ و تعبير آن‌ طلبة‌ ايراني‌ از سخن‌ گلستان‌ برايم‌ گيرايي‌ داشت‌. مي‌ديدم‌ كه‌ درك‌ و دريافت‌ او ازاين‌ اثر با آن‌ چه‌ كه‌ گاموء داشت‌، تفاوت‌ دارد. گاموء مردي‌ بود زادة‌ دورة‌ ميجي‌ (سال‌هاي‌ِ سلطنت‌ امپراتورميجي‌، از 1867 تا 1912م‌.) و بار آمده‌ با آيين‌ بودا و انديشة‌ كنفوسيوس‌ و با اين‌ زمينة‌ فكري‌ دل‌ به‌ سعدي‌بسته‌ بود. گمان‌ مي‌كنم‌ كه‌ انديشه‌ و سخن‌ سعدي‌ خوب‌ مي‌تواند با اقتضاي‌ زمانه‌ سازگار شود.
            گاموء شيفتة‌ آثار سعدي‌ بود، اما من‌ چنين‌ مي‌ديدم‌ كه‌ حكايات‌ گلستان‌، مردمي‌ پايبند اميال‌ و شهوت‌ وثروت‌ را تصوير مي‌كند، كساني‌ كه‌ سياست‌ بازي‌ و سوداگري‌ خوب‌ مي‌دانند. اين‌ دولتمردان‌ و كاسبكاران‌در گلستان‌ به‌ سيماي‌ مرداني‌ ميانسالند، با چهره‌اي‌ سرخ‌ و سيمين‌. مي‌دانيم‌ كه‌ سعدي‌ ترك‌ِ دنيا و اميال‌اين‌ جهاني‌ نكرد و از شور و هواهاي‌ نفساني‌ خود هم‌ سخن‌ گفته‌ است‌.
            به‌ گمانم‌ گاموء به‌ اين‌ عوالم‌ بي‌اعتنا بود و پول‌ برايش‌ چندان‌ اهميت‌ نداشت‌. (در ايران‌) ديدم‌ كه‌گلستان‌ را بايد به‌ راه‌ تازه‌اي‌ بفهمم‌، متفاوت‌ از شرح‌ و تعبيري‌ كه‌ گاموء به‌ دست‌ داده‌ است‌. فكر كردم‌ كه‌بايد ترجمة‌ تازه‌اي‌ از گلستان‌ به‌ ژاپني‌ بشود. اين‌ انديشه‌ و احساسم‌ گونه‌اي‌ رد و انكار است‌، هم‌ چون‌رفتار فرزندي‌ نافرمان‌ نسبت‌ به‌ پدر، اما (گاموء در گذشته‌ و) ديگر كسي‌ نمانده‌ بود كه‌ بخواهم‌ به‌ معارضه‌با او برآيم‌.
            او اكنون‌ گه‌ گاه‌ به‌ خوابم‌ مي‌آيد، اما هرگز پشت‌ سر را نگاه‌ نمي‌كند، و رو به‌ سويم‌ نمي‌گرداند. هم‌ چنان‌كه‌ آهسته‌ گام‌ برمي‌دارد، به‌ دنبالش‌ مي‌روم‌».46
پي‌نوشت‌:
1. در ذكر نام‌هاي‌ ژاپني‌ در اين‌ نوشته‌، به‌ رعايت‌ رسم‌ معمول‌ در ژاپن‌، نخست‌ نام‌ خانوادگي‌ و سپس‌ نام‌كوچك‌ آورده‌ شده‌ است‌.
2. Meiji
3. يوشيدا ماساهارو، سفرنامه‌...، ترجمه‌ و تحقيق‌ هاشم‌ رجب‌زاده‌، نشر آستان‌ قدس‌، 1373، صص‌12ـ211.
ki Shigeru.ªraª4. A
5. Columbia.
6. A. V. Williams Jackson خاورشناس‌ آمريكايي‌، درگذشتة‌ 1938م‌.، تحصيلات‌ اولية‌ خود را درآلمان‌ به‌ پايان‌ برد و در باب‌ تاريخ‌ و اصول‌ دين‌ زردشت‌ و زبان‌ اوستايي‌ و فرهنگ‌ ايران‌ قديم‌ مهارت‌ تام‌يافت‌ و در دانشگاه‌ كلمبيا (نيويورك‌) استاد زبان‌هاي‌ هند و ايراني‌ و فرهنگ‌ ايران‌ بود و به‌ ايران‌ نيز سفركرد. از آثار مهم‌ او: زردشت‌، پيامبر قديم‌ ايران‌ Zoroaster, the Prophet of Ancient Iran وتتبعات‌ زردشتي‌ Studies Zorostrian و ايران‌ در گذشته‌ و حال‌ Persia, Past and Presentاست‌. (فرهنگ‌ معين‌، اعلام‌).
ªkushikoª7. Perushiya Bunga
8. نشر ايوانامي‌ ـ شوتن‌ mi-shoten)ªnaª(Iwa، 1922م‌.
Rei-ichi. ªmoª9. Ga
.ªkaªCho ª10. Kato
n.¨-eªraª11. Ba
12. Shinko-sha.
13. مقدمة‌ كاتوء بر ترجمة‌ او از گلستان‌، صص‌ 7 تا 11.
14. Kasei.
15. Kaibara Ekiken (1714ـ1630). او در چيكُوزِن‌ Chikuzen (ايالت‌ فوُكوئوكا Fukuokaي‌ِ كنوني‌)زاده‌ شد. در سال‌ 1657 به‌ كيوتو رفت‌ و در مجلس‌ درس‌ ياماساكي‌ آنزاي‌ (Yamasaki Ansai) حاضرشد و نيز در درس‌ كينوشيتا جوُنان‌ (Kinoshita junan). پس‌ از سه‌ سال‌، خود شروع‌ به‌ درس‌ دادن‌ كردو بيش‌ از يكصد رساله‌ در زمينة‌ اخلاقيات‌ كنفوسيوسي‌ به‌ شيوه‌اي‌ ساده‌ و روان‌ نگاشت‌. نوشته‌هاي‌ اورواج‌ و زمينة‌ قبول‌ فراوان‌ يافت‌. در رساله‌اي‌ به‌ نام‌ تاي‌گيروكوُ (Taigiroku) (تشكيك‌) كه‌ معروف‌ترين‌نوشتة‌ اوست‌، مخالفت‌هايي‌ را كه‌ عليه‌ اصول‌ كنفوسيوسي‌ در ذهنش‌ پيدا شده‌ بود، بيان‌ كرده‌ است‌. نقل‌ ازمأخذ زير:
, Charles E.Historical and Geogrophical Dictionary of JapanE. Papinot;Tuttle, Tokyo, 1972.
16. همان‌ جا.
17. ص‌ 6.
18. (شماره‌ 8 در فهرست‌ منابع‌، ص‌ 9 آن‌).
tan.ªRyo ªwaª19. Tokuza
.riªtaªIran Monoga 20.
21. Meguro - shoten.
22. Stanford.
23. ص‌ 93.
24. ص‌ 121.
shi.ªKowa ¨seªkaª25. Ta
26. Chiyoshi.
n.¨-eªraª27. Sa'di Ba
- shoten. ª28. Nishimura
29. رك‌: منابع‌ اين‌ مقاله‌، ش‌ 8، ص‌ 7.
.ªEizo ªwaª30. Sa
mi - shoten.ªnaª31. Iwa
32. در: پروشيا ـ نو ـ شي‌ جين‌ - no - ShijinªPerushiya، ص‌ 9.
Rei-ichi. ªmoª33. Ga
n¨-eªraª34. Ba
ri.ªtaªMonoga ªmoª35. Iran Chuo Sei-no-Kyo
36. نشرِ هيبوُنشا Heibun-sha توكيو.
no Shijin. ª37. Perushiya
- shoten. ª38. Kinokuniya
39. صص‌ 50 تا 54.
gi Tsuneo.ªnaª40. Kuroya
.ªBungei Shicho ª41. Perushiya
.ª-syuppanshaª42. Kondo
Rei-ichi Sensei Kinen Ronshu. ªmoª43. Ga
no Morio.ª44. O
45. براي‌ شرح‌ كوتاه‌ احوال‌ استاد اونو بنگريد به‌ پيش‌ سخن‌ داستان‌ «مهماني‌ خداحافظي‌» (ترجمة‌ بخشي‌از كتاب‌ وي‌) در: كلك‌، شمارة‌ 65 (مرداد 1374)، صص‌ 150 تا 152 و پيشگفتار كتاب‌ خيرآبادنامه‌ از هم‌ او،ترجمة‌ هاشم‌ رجب‌زاده‌، نشر دانشگاه‌ تهران‌، زمستان‌ 1376.
46. براي‌ بحث‌ و سخني‌ درباره‌ انديشة‌ سعدي‌ و آثار آن‌ بنگريد به‌ مقالة‌ انتقادي‌ استاد مهدي‌ محقق‌ بر كتاب‌دشتي‌، قلمرو سعدي‌، در مجلة‌ راهنماي‌ كتاب‌، شمارة‌ دوم‌ سال‌ سوم‌، از ص‌ 222، و همان‌، در تأليف‌ مرتضي‌راوندي‌، تاريخ‌ اجتماعي‌ ايران‌، ج‌ 6، بخش‌ اول‌، صص‌ 113 تا 119.
پي‌نوشت‌:
1. A¦raªki Shiger,Perushiya ªBunka ªkushiloª, Iwoªnoªmi-shoten, Tokyo, 1922.
2. Kaªtoªcho ªkaª,Ba ªraª-e¨n, Shinko-sha, Tokyo, 1922.
3. TokuzaªwaªRyo ªtan,Iran Monoga¦ta¦ri, Meguro-shoten, tokyo, 1943.
4. Taªkaªse Kowaªshi (Chiyose),Saª'di Baªraª-e¨n, Nishimura-shoten, Tokyo, 1948.
5. SaªwaªEizo ª,Golestan, Iwanami-shoten, Tokyo, 1951.
6. GaªmoªRei-ichi, Baªraª-e¨n, Tokyo Gai Dai, Tokyo, 1953.
7. GaªmoªRei-ichi, Iran Chuo Sei-no-KyoªyoªMonoga ªtaªri, Heibun-sha, Tokyo,1964.
8. GaªmoªRei-ichi, Perushiyaª-no-Shijin, Kinokuniyaª-shoteb, Tokyo, 1964.
9. Kuroyanagi Tsuneo,PerushiyaªBungei Shicho ª, Kondoª-shuppanshaª, Tokyo,1977.
10. GaªmoªRei-ichi, Sensei Kinen Ronshu, Tokyo Gai Dai, Tokyo, 1987.




© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1389/1/21 (1701 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری