سنت مديحهپردازي ضمن غزل با اشارهاي به جايگاه سعدي سعيد حميديان
سالهاست كه شاهد جرياني هستيم به خصوص در پژوهشهاي پيرامون حافظ كه از جانب افراد تك فنارايه ميشود. در اين جريان هرگونه ابتكار، هرگونه خلاقيت و هرگونه نوآوري كه در تاريخ ادب گرانسنگدري افتاده به حساب خواجه واريز ميكنند، كه اين را بنده يك دفاع بد مينامم و حافظ نيز به اين دفاع بد ما نيازندارد. حافظ به آن روحي دست پيدا كرده كه تقريباً دست نيافتني است، اما ما يك گل در اين گلزار نداريم. كرانتا كران گلهاي مختلف با رايحههاي مختلف وجود دارد و اين واقعاً دريغ است كه خداي ناكرده بياييم و كسانديگري از جمله فردوسي، سعدي و... را در پاي حافظ بشكنيم. كشور ما مثل خيلي از كشورها نيست كه يكي دوشاعر ملي دارند و ميگذارند روي سرشان و در اعياد و مراسم حلوا حلوا ميكنند.
بنده معتقدم كه شأن حافظ در ابتكار نيست و به جرأت ميتوان گفت كه در سراسر حدود پانصد غزلديوان حافظ بيش از چند مضمون پيدا نميشود كه ابتكار شخص حافظ باشد. شأن حافظ در هيأت تركيبيغزلش است يعني مجموعهاي از فرم و محتوي.
اين را بايد اقرار كنيم و حرفي در اين نيست اما اين كه بياييم هرچه سخنوران قبلي ابتكار كردند را در انبانحافظ بريزيم، كار ناپسندي است. يكي از اين ابتكارات سنت آوردن ابياتي متين در غزل است. حافظ تعدادزيادي غزل دارد كه اين غزلها متغير از يك بيت تا تمام ابيات به مدح اختصاص دارد، اما اين كه يكي ازحافظپژوهان مشهور بيايد و بگويد سعدي غزل مدحي ندارد باعث برآشفتگي من ميشود. به او گفتم كه شماكليات ويرايش محمدعلي فروغي را دو سه بار ويرايش و چاپ كردهايد خودتان دقت نكردهايد كه سعديسيزده غزل مدحآميز دارد؟
سابقة مدح مربوط به قرن ششم است. از آن موقع غزل فارسي به عنوان يك قالب مستقل از قصيده جداشد، اين هم جزء جنبههاي شعر بود يعني آوردن غزل مدحي. دليل اصلي هم اين است كه شاعران غزل سرايقرن ششم معمولاً قصيده سرايان بودند و قصيده سرايان هم نميتوانستند از عادت خودشان در مدح گويي بهراحتي جدا شوند و بگذرند، اين بود كه كم و بيش در بعضي از غزلهاي خودشان يك يا چند بيت مدحي را با همدرج ميكردند.
در قرن ششم ما شاعراني مثل انوري را داريم كه غزلهايشان داراي يك بيت يا بيشتر مدح است و حتيگاهي يك غزل تمام مدحي دارند.
اي جهان را به حضرت تو نياز
|
در جاي تو تا قيامت باز
|
خاقاني كه شاعر قرن ششم است نيز داراي غزل تمام مدحي و چند غزل ديگر است كه يك تا سه بيتمدحي دارند.
بوسه گه آسمان لعل سمند تو باد
|
نور ده آفتاب بخت بلند تو باد
|
جمالالدين عبدالرزاق با اين كه حدود 200 غزل دارد باز هم چندين غزل مدحآميز دارد. نظامي نيز كه فقط56 غزل دارد، شش غزل مدحآميز دارد.
در قرن هفتم به غير از سعدي كه اشاره خواهيم كرد امير خسرو دهلوي در نيمة دوم قرن هفتم و ربع اولقرن هشتم و بعد از او خواجوي كرماني در نيمة اول قرن هشتم و بعد از او سرانجام حافظ در نيمة دوم قرنهشتم داراي اشعار مدحي هستند. ملاحظه ميفرماييد كه چه راه طولاني طي شده است و نيازي نداريم كه اينرا هم ابتكار خود بدانيم و به حساب خواجه واريز كنيم.
به نظر بنده آميختن مدح ضمن غزل كمك ميكند به آن چيزي كه تنوع مضموني ميگوييم و ما غزلخواجه را به اين ويژگي ميشناسيم.
بعضي از حافظپژوهان 80 تا 90 درصد غزلهاي خواجه را داراي ساختار متنوعالمضمون ميدانند يعنيدر درون يك غزل، يك بيت به مدح، يك بيت به تغزل، يك بيت در وصف شراب و ساير چيزها اختصاص دارد.
آميختن مدح با تغزل دو پاية مضموني را فراهم ميكند و به سهم خودش در فرايند متنوعالمضموني مؤثرواقع ميشود و جالب توجه اين كه سير متنوعالمضمون در درون يك غزل نيز از قرن ششم شروع ميشود، كهمن اين را در مقالهاي ديگر به نام بحثي در ساختار غزل فارسي در مجلة دانشكده ادبيات و علوم انسانيدانشگاه فردوسي مشهد، سال بيست و هفتم، شماه چهارم، زمستان سال 73 در يك مقالة مفصل مطرح كردم وچگونگي سير غزل فارسي به سمت متنوعالمضموني را به خوبي نشان دادم كه اين را هم در حقيقت نبايد بازبه حساب خواجه واريز كرد.
سعدي داراي دوازده غزل است كه صريحاً مدحي است، يعني اسم پادشاه ابوبكرسعدبن زنگي يا صاحبديوان معمولاً شمسالدين جويني يا خاقاني كه بعضي ميگويند هلاكوست و امثال اينها در آن به صراحتآمده است و يك غزل ديگر هم كه نوعي تهنيتنامه در مورد عيد رمضان است اگر بر اين مجموعه بيافزاييمميشود سيزده غزل مدحي.
در قرن ششم شاعران انواع جنبههاي كمّي و كيفي را در اين باره آزمودند. جنبههاي كمّي مثل اين كه چندبيت مدحي باشد، يك بيت، دو بيت و گاهي يك غزل و بعد دربارة شيوههاي كيفي، گاهي اوقات مدح را بهصورت پوشيده ميگفتند. گاهي اسم را درج نميكردند، گاهي صراحت را در خود متن به خرج ميدادند يانميدادند. انواع و اقسام شيوه را شاعران در قرن ششم گفتهاند و كهنه كردهاند و آزمودند.
غزلهاي مدحآميز سعدي مطابق چاپ فروغي عبارتنداز غزل 128، 136، 256، 318، 328، 371، 392، 418،509، 578، 598، 609 و احتمالاً 275.
يكي از مهمترين ويژگيهاي غزل سعدي كه نور غزل سعدي را تشكيل ميدهد، نوعي اخلاص يا خلوصچاكروار نسبت به معشوق است.
اين روح غالب در شعر سعدي است و روي همين اصل است كه ابيات مدحي در غزليات، آميخته به مدحسعدي با كل شعر به هيچ وجه غريبي نميكند، اما در بعضي از غزليات مدحآميز خواجه گاهي اوقات ماميبينم كه آن دو سه بيت مدحي مثل يك زايدهاي در آخر غزل ميآيد كه با كل غزل احساس بيگانگي ميكند، امااين بيگانگي كمتر در غزلهاي مدحآميز سعدي است و اين به خاطر وجود همان روح اخلاص و همان حالتعبوديت، همان روح خدمت و خلوص است كه در شعر سعدي وجود دارد و جالب توجه است كه ما به خاطروجود همين خصيصه است كه بعضي از غزلهاي سعدي را كه ظاهراً نشان از مدح ندارد، يعني اسمي بهصراحت در آن ذكر نشده، درنمييابيم كه آيا واقعاً مدحي بوده يا نه. فقط عاشقانه است يا مدحي است بهخاطر وجود همين خصيصه، همين حالت انقياد، حالت گردن نهادن به ميل معشوق، به ارادة معشوق و امثالاينها.
يك نكته ديگر اين كه سعدي غزل تمام مدحي ندارد برخلاف خواجه، يعني غزل تمام مدحي به شيوةشاعران قرن ششم و قرن هشتم ندارد و يكي ديگر از ويژگيهاي غزل سعدي اين است كه غزلرسايي ندارد درحالي كه خواجه غزل رسايي و مرثيهاي و غزلهاي سوگ متعددي دارد.
شهر آنِ توست و شاهي فرماي هرچهخواهي
|
گر بيعمل ببخشي ور بيگنه براني
|
روي اميد سعدي بر خاك آستان است
|
بعد از تو كس ندارد يا غايةالاماني
|
يا:
يار بايد كه هرچه يار كند
|
بر مراد خود اختيار كند
|
يا ميگويد:
با خداوندگاري افتادم
|
كش سر بنده پروريدن نيست
|
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1389/1/15 (1622 مشاهده) [ بازگشت ] |