نكتهاي از شعر سعدي مهدي محقق
يكي از امتيازات فرهنگ اسلامي ايراني، چند بعدي بودن آن است. البته بخش مهمي از فرهنگ اسلاميمتكي بر ايرانيان بوده است تا آن جا كه ابن خلدون كه خود عرب بوده در كتاب خويش ميگويد: حاملان علوممختلف بيشترشان ايراني هستند. اين فرهنگي كه به وسيلة ايرانيان توسعه پيدا كرده، امتيازش در اين است كهفرهنگي چند سويي يا چند بعدي است. علت اين امر اين است كه اگر فرهنگي محدود باشد قادر نيست كهخودش را نگه دارد تا چه رسد به اين كه خواسته باشد ملتي را زنده و شاداب نگه دارد. از اين جهت است كهدانشمندان و شعراي ما (سعدي، حافظ، مولانا، ناصر خسرو، عطار، سنايي و...) نيز تك بعدي نبودهاند، چرا كهبه همان ميزان و كيفيتي كه از فرهنگ اسلامي استفاده كردهاند (قرآن، حديث، روايات) از فرهنگهاي ديگر همبرخوردار شدهاند. در ادبيات پارسي فرهنگ مسيحي، فرهنگ هندويي، فرهنگ بودايي، فرهنگ سانسكريت بهاشكال مختلف ديده ميشود و همين موجب شده است كه فرهنگ اسلامي ايراني فرهنگي جالب و مورد پذيرشبراي مردم دنيا باشد.
در مورد سعدي هم همين گونه است. يعني به تحقيق روشن ميشود كه سعدي از سرچشمههاي مختلفسيراب شده است تا بعدها توانسته انديشه خود را به صورت گلستان و بوستان عرضه كند. در آثار سعدينشانههاي فرهنگ زرتشتي، فرهنگ مسيحي و تصوف و به ويژه فرهنگ اسلامي به دفعات و به صورتاستفاده از قرآن و احاديث مشاهده ميشود. به عنوان مثال ميتوان گفت كه سعدي آشنايي كاملي با فرهنگقديم ايران داشته است. يعني آن نكاتي كه به صورت پند و اندرز و نصيحت و حكم و امثال بوده است در جايجاي گلستان و بوستان ديده ميشود كه بيانگر اين است كه آن فرهنگ را به عنوان يك سرچشمه قبول داشتهاست. به عنوان مثال سعدي ميگويد:
تو ما را همي چاه كندي به راه
|
به سر لاجرم درفتادي به چاه
|
با اين كه در زبان عربي مواردي مشاهده ميشود كه ريشه در زبان و فرهنگ ايراني دارد ولي اين نكتةسعدي ريشه در فرهنگ قديم ايران داشته و در كتاب اندرز آذرباد مهراسپندان ـ كه به زبان پهلوي است ـ نيزديده ميشود.
پس اين مسئله مرتبط ميشود با پستاو زند يعني زند و اوستا كه سعدي آن را به عنوان يك سخنحكيمانه عرضه ميدارد. سعدي در جاي ديگر ميگويد:
دشمن به دشمن آن نپسندد كهبيخردبانفس خود كند به هواي مراد خويش
كه دقيقاً همين مفهوم در فرهنگ عربي نيز آمده است؛ آنجا كه ميخوانيم: دشمنترين دشمنان همان ديوداخلي توست كه در ميان دو پهلوي تو جاي دارند.
حال آن كه اين مفهوم مرتبط با فرهنگ قديم ايران است و در كارنامة اردشير بابكان آمده است:
بدان كه دانايان گفتهاند كه دشمن به دشمن آن نتوان كردن كه نادان مرد از كنش خودش به خودشميرسد. يا در جاي ديگر سعدي ميگويد:
دل زير دستان نبايد شكست
|
مبادا كه فردا شوي زيردست
|
كه دقيقاً همين مفهوم در يكي از اندرزنامههاي پهلوي ميباشد؛ آنجا كه آمده است: كسي را كه مستمنداست، افسوس مكن (مسخره مكن) چرا كه ممكن است تو نيز مانند او مستمند شوي.
به غير از موارد ذكر شده، دهها مورد ديگر نيز وجود دارد كه بيانگر اين نكته است كه سعدي كه خود درشيراز بوده، توجه خاصي به اين ميراث كهن فارسي داشته است.
منابع مسيحي نيز از سرچشمههاي ديگري است كه سعدي بدان دسترسي داشته است. مثلاً سعدي درجايي ميگويد:
اگر بد كني چشم نيكي مدار
|
كه هرگز نيارد گز انگور بار
|
در زبان عربي همين مفهوم مشاهده ميشود كه از همين منبع گرفتهاند: تو نميتواني از خار انگور بچيني.اصل اين عبارت در انجيل متا آمده است: آيا انگور را از خار و انجير را از خس ميتوان چيد؟ كه نشان ميدهدسعدي تحت تأثير اين منبع بوده است.
سعدي در جايي ديگر ميگويد:
دنيا زني است عشوه ده و دلستان وليك
|
با كس همي به سر نبرد عهد شوهري
|
اين عبارت از سخنان حضرت عيسي گرفته شده است كه گفت: دنيا به صورت زني آراسته و زيبا در برابرمن متجسم شد و قصد داشت كه مرا بفريبد ولي من فريب دنيا را نخوردم. البته اين نكته به صورتهاي مختلفدر ادبيات و فرهنگ اسلامي مشاهده ميشود كه بهترين آنها تشبيهي است از حضرت علي (ع) كه ميفرمايد: ايدنيا من تو را سه طلاقه كردم كه ديگر رجوعي به تو نتوانم بكنم.
اين جهان پيرزني سخت فريبنده است
|
نشود مرد خردمند خريدارش
|
پيش از آن كز تو ببرّد تو طلاقش ده
|
تا كه آزاد شود گردنت از عارش
|
البته اين مسئله كه دنيا به صورت زن مكارّي درآمده و ميخواهد انسانها را فريب بدهد تمثيلي است كه بهصورتهاي مختلف در ادبيات فارسي به كار گرفته شده است. از جمله خاقاني در اين باره ميگويد:
از خون دل طفلان سرخاب رخ آميزد
|
اين زال سپيد ابرو اين مام سيه پستان
|
پس همانگونه كه ملاحظه شد در شعر سعدي نيز اين مفهوم عيناً به همان صورت تشبيه دنيا به زنعشوه ده و دلستان آمده است.
يكي ديگر از منابعي كه در فرهنگ و ادبيات اسلامي مؤثر بوده است، منابع يوناني است. كتابي است به ناممختارالحكم تأليف ابوالوفا مبشربن فاتح كه تمام پندها و اندرزها و سخنان حكماي يونان و ايران (بوذرجمهر،اردشير و...) را جمعآوري كرده است. از امتيازات اين كتاب همين بس كه پس از اختراع چاپ اولين كتابي بودهكه ترجمهاش در انگلستان چاپ ميشود. سعدي در شعري ميگويد:
از ملامت چه غم خورد سعدي
|
مرده از نيشتر مترسانش
|
كه در فرهنگ عربي نيز متنبي ميگويد: كسي كه خودش را به خواري بيفكند، ديگر آن خواري و پستي براو آسان و هموار ميشود، چرا كه اگر به مرده زخم زني او احساس درد نخواهد كرد. همين مفهوم را درنوشتههاي يوناني ميبينيم؛ آنجا كه ارسطو ميگويد: نفس و روح پست هيچوقت درد و رنج خواري را حسنميكند. اينها همگي نشانگر اين است كه سعدي به منابع يوناني دسترسي داشته است.
يا مثلاً سعدي در جاي ديگر ميگويد:
جان شيرين كه رنج كش باشد
|
تن مسكين چگونه خوش باشد؟
|
سعدي در اين بيت ارتباط بين جان و تن را مطرح ميكند. روح انسان وقتي كه ناراحت باشد در بدن همانسان درد و رنج احساس ميكند. ارسطو نيز همين نكته را ميگويد: وقتي روح انسان بلند و بزرگ باشد، جسمتوانايي كشيدن آرزوهاي روح را ندارد. پس جسم هم ناراحت و رنجور ميشود. در فرهنگ و ادبيات عربي نيزبه همين مفهوم اشاره شده است.
منابع اسلامي، از سرچشمههاي ديگر اشعار سعدي است. مثلاً سعدي از آيات قرآن تأثير بسيار پذيرفتهاست، كه اين مسئله خود تحقيق جداگانهاي ميطلبد. البته استاد بزرگوار دكتر مؤيد شيرازي، اين اشعار رااستخراج كردهاند. در اينجا تنها به چند نمونه اشاره ميكنيم. سعدي ميگويد:
زمين از تب لرزه آمد ستوه
|
فرو كوفت بر دامنش ميخ كوه
|
مسلماً وقتي كه سعدي اين شعر را گفته هم بدين مضمون قرآن كريم توجه داشته است: ما زمين را گهوارهو كوه را همچون ميخ براي آن قرار داديم و هم به سخنان حضرت امير(ع) كه ميفرمايد: ميدان زمينش را باكوهها و صخرهها ميخكوب كرد.
سعدي در جاي ديگر ميگويد:
كرم بين و لطف خداوندگار
|
گنه بنده كرده است و او شرمسار
|
كه اين شعر مسلماً تحت تأثير اين عبارت است: چه پاك خدايي است كه گناه را بنده انجام ميدهد ولي خداشرمگين ميشود.
يا در جايي ديگر:
ظالمي را خفته ديدم نيمروز
|
گفتم اين فتنه است، خوابش برده به
|
الفتنة نائمةَ لعنالله من ايقفها.
همچنين:
گفت چشم تنگ دنيادار را
|
يا قناعت پر كند يا خاك گور
|
يا:
رزق هرچند بيگمان برسد
|
شرط عقل است جستن از درها
|
يا حتي بعضي از كلمات نامأنوس در اشعار سعدي مشاهده ميشود كه معلوم نيست چرا چنين كلمهاي بهكار برده است، حال آن كه اينان نيز در فرهنگ و منابع اسلامي مورد استفاده بودهاند. مثلاً ميگويد:
ملك را چنان گرم كرد اين خبر
|
كه جوشش ورآمد چو مِرجَل به سر
|
مِرجَل به معني ديگ ميباشد و كمتر در زبان فارسي مورد استعمال است ولي در فرهنگ اسلامي كهشعراي بزرگ ما چون سعدي، خاقاني، نظامي از آن برخاستهاند و مسلط بر ادبيات عرب بودهاند، چنينواژگاني نامأنوس نبوده است چرا كه سعدي از كلمهاي استفاده كرده است كه طلاب و دانشجويان و بزرگانادب كه به زبان فارسي و عربي آشنا بودهاند از آن استفاده ميكردهاند.
نتيجهاي كه از اين بحث گرفته ميشود اين است كه آن چه فرهنگ را بارور ميكند، اين است كه فرهنگبتواند از فرهنگهاي ديگر هم متأثر بشود و فرهنگ يك بعدي و يك سويي نباشد و سعدي ـ شاعر بزرگ ما ـنمونه كاملي است از اين فرهنگ.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1389/1/15 (1812 مشاهده) [ بازگشت ] |