ترك و تاجيك از نگاه سعدي و ديگر عارفان پارسي گوي ميرزا شكورزاده
ترك و تاجيك و عرب گر عاشقند
|
همرهند از روي معني در صواب
|
مولانا جلال الدين رومي
در آثار علمي و تاريخي و ادبيات بديعي چه در ايران و ماوراء النهر و چه خارج از آن واژه و اصطلاح تركو تاجيك با معني و تابشهاي گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. كلمه تاجيك در مقابل عرب و ترك درسرتاسر آثار منظوم و منثور فارسي و حتي عربي و تركي به معني قوم فارسي زبان ايراني تبار به كار رفتهاست.1
علامه استاد صدرالدين عيني در رساله پر محتواي خويش «معني كلمه تاجيك» كه از پرارزشترين مطالبدر اين زمينه محسوب ميشود، چون اكثر دانشمندان تاجيك و ايراني در پايان پژوهشهاي خويش به چنيننتيجه رسيده است كه كلمه «تاجيك» و صفت يك قوم فارسي زبان در ابتدا به مردم فارسي زبا ن آسياي ميانهگفته شده و بعد از آن براي همه فارسي زبانان دنيا به كار رفته است. استاد عيني در همين بخش مقالهاشاشاره جالبتري دارد: «بنابراين تأكيد ميكند استاد سعدي كه از اهالي اصلي شيراز است و اين شهر مركزولايت فارس محسوب ميشود، توانسته است كه در يك شعر، خود را تاجيك شمارد و مؤلفان ديگر ايراني ازقديمترين آنها تا نويسندگان قرن نوزده كلمه تاجيك را بيمحابا براي خلق فارسي زبان ايران به كاربردهاند»2.
واژه تاجيك كه آن را محققان و مؤلفان فرهنگهاي متعدد، احرار، آزاده، دهقان يا دهگان تاجدار يا تاجورمعني كردهاند، چون قوم تنها و پريشان تاجيك گاهگاهي دچار حملههاي خصمانه فرهنگ نويسان بي انصافقرار گرفته است. بعضي دانشمندان عرب و مقلدان ناآگاه آنان در تأليفات خويش كوشيدهاند كه تاجيك را بهدامن پروسعت و پرجمعيت تبار خويش بكشانند و او را «عرب در عجم بزرگ شده»3 معرفي كنند. عدهاي ازنويسندگان ازبك در آسياي ميانه و خارج از آن تاجيكان را «تركان فارسي شده» قلمداد كردهاند. رساله يادشده استاد عيني اساساً در پاسخ به چنين دعواهاي پوچ و بي اساس آنها در سال 1940 ميلادي نوشته شد واز آن به بعد يا پيش از آن نيز عالمان زبردستي چون ولاديمربرتالد، استاد سعيد نفيسي، اكدميسين باباجانغفوروف، پرفسور حمام، دكتر دبير سياقي، عالمان صاحب نام افغانستان عبدالاحمد جاود، جلال الدينصديقي و دگران راجع به تاريخ قوم تاجيك و مربوط به تبار ايراني بودن آن، معني و كاربرد واژه تاجيكاثرهاي پر ارزشي نوشتهاند. چنان كه محقق معاصر تاجيك علي ديوانه قُل اشاره مينمايد، در زمينه تحقيق وبررسي تاريخ اين قوم و تابشهاي معنايي اين واژه بيش از صد خاورشناس ميمني و خارجي قلم زده است.
ما در اقيانوس بي كرانه ادب فارسي در اكثر موارد اصطلاح ترك و تاجيك را در كنار هم ميبينيم. دردوران ورود اسلام به سرزمين ايران و خراسان بزرگ و قسماً در زمان تاخت و تازهاي بي رحمانه لشكرمغول اگر ترك و تاجيك در تضاد دايمي و نبردهاي خونين قرار داشتهاند، بعدتر بر اثر يگانگي دين و آيين وحسن همجواري و تأثير فرهنگ خرد آفرين ايراني كه بر مبناي «بني آدم اعضاي يك ديگرند» استوار گرديدهاست، آنها چه در ايران و چه در توران دوستانه و برادرانه عمر به سر بردهاند.
دانشمند شهير روس ولاديمر برتالد به اين گوشه از مسايل روابط اجتماعي و مذهبي و فرهنگي اين دوقوم نگاه ژرفي افكنده است. «در نظر تركان ـ مينويسد او ـ تاجيكان بيشتر افراد مسلمان و نمايندگان فرهنگاسلامي شمرده ميشدهاند، چون تركان، نواحي مسلمان نشين را مسخر ساختند و به دو قوم اصلي مسلمان،اعراب و ايرانيان آشناتر شدند، كلمه «تاجيك» را فقط در مورد ايرانيان به كار بردهاند و در ميان تاجيكان واعراب تفاوت قايل گشتهاند»4.
به گذشت ايام و گسترش و رشد فرهنگ اسلامي و ايراني در ميان اين دو قوم همجوار حسن نظر وصميميت و پيوند خويش و تباري جايگزين خشونت و كينه توزي و انتقام جويي ميگردد. به طور مثال ازمؤلف طبقات ناصري منهاج سراج اشاره زيبايي در اين باره به نظر رسيد: «بندگان ملوك درگاه سلطنت همهتركان پاك اصل و تاجيكان گزيده وصل بودند»5.
فرهنگ نويس ديگر كاشغري در اثر مشهور خود ديوان الغات الترك آورده است: «ترك بدون ناتنميشود، چناني سر بدون كلاه»6: تتسيز ترك بلماس، بشسير برك جلماس.
موضوع همبستگي و پيوند خويش و تباري ميان ترك و تاجيك در آثار مولانا عبدالرحمن جامي با كمالاستادي بيان گرديده است كه نمونه درخشان آن، دوستي خود مولانا و وزير دربار حسين بايقرا امير عليشير نوايي ميباشد. نوايي محض دستور و هدايت استادش جامي اقدام به سنت خمسه نگاري در زبان تركينمود و در اين جاده كامگار و موفق هم گرديد، جامي در «هفت اورنگ» و ديگر آثار خويش اين موضوع را بهشيوههاي گوناگون ترنم كرده است. به طور مثال او در داستان نامبرده فرموده است:
سايلي گفت با كسي به عجب
|
به فلانت چه نسبت است و نصب؟
|
گفت: او ترك هست و من تاجيك
|
ليك داريم خويشي نزديك
|
از نظر عارفانه مولانا جلال الدين بلخي رومي پايه اساسي همه گونه وحدت و همبستگي تيره و تبارمختلف در مسير عشق الهي قرار گرفتن آنهاست. چناني استاد دبير سياقي نيز تأكيد نموده است، مولانااشارههايي درباره نرمخويي، آرامي خواهي و سلامتطلبي تاجيك و كيفيت زندگي و جلادت و تازندگي تركاندارد. در كليات شمس ميخوانيم:
يك حمله و يك حمله، كآمد شب وتاريكيچستي كن و تركي كن، ني نرمي وتاجيكيولي باز هم نتيجه نهايي كه در اين رشته مولانا به دست ميآورد، اين است كه:
ترك و تاجيك و عرب گر عاشقند
|
همرهند از روي معني در صواب
|
در نود و هشت منبع معتبر فارسي ذكر گرديدن واژگان تات و تاجيك و تازيك را استاد دبيرسياقي درمقاله خود «تات و تاجيك و تازيك» يكايك بيان نموده است از جمله او در آثار شاعران صاحب ديواني چونعنصري، فريدالدين عطار، شيخ سعدي، انوري ابيوردي، شاه نعمت الله ولي، علي شيرنوايي، قاآني شيرازي،طالب آملي در يك چند موارد به كار رفتن اين واژه را به مثال و دليلهاي جالب تصنيف و تصحيح نموده است.
خواجه لسان الغيب شيراز واژه تاجيك را تنها در يك مورد، آن هم به عنوان نام قومي از تبار ايراني بهرشته تصوير كشيده است:
اي بسته كمر ز دور و نزديك
|
بر خون تمام ترك و تاجيك
|
اما كلمه ترك در غزلهاي آسماني او چون در تأليفات اكثر عارفان پارسي گوي بيانگر مفهومهاي محبوبو معشوق و سنبل حسن و زيبايي است:
بهشعر حافظ شيراز ميگويند وميرقصندسيه چشمان كشميري و تركانسمرقندي مراد از كاربرد تعبير «تركان سمرقندي» خوبرويان سمرقندي است كه شبيه آن را در مطلع غزل بلندپرواز خواجه بزرگوار دچار آمدهايم كه همه عمر سر زبانها بوده است، اين بيت:
اگرآن ترك شيرازي به دست آرد دل مارابه خال هندويش بخشم سمرقند و بخارارا اكنون در اين غزل مخاطب «ترك شيرازي» ميباشد كه چون «ترك سمرقندي» معني و مفهومهاي صنمزيبا و آله حسن را داراست و اين «ترك» ربطي به اين يا آن قوم و قبيله كه مقيم سمرقند يا شيراز باشند ندارد.متأسفانه بعضي از عالمان ازبكستان و حتي خارج از آن بارها به تعريف اين ابيات و اين واژه و تعبيرهاييمانند آن دست زدهاند.
ما به نمونه برجستهاي از چنين معني و مفهوم در يك غزل ناب و زيبايي از سعدي نيز دچار آمدهايم:
آن كيست كاندر رفتنش، صبر از دل ماميبردتركازخراسانآمدهاستازپارس يغماميبرد؟شيراز مشكين ميكند چون ناف آهويختنگرآب نوروز از سرش بويي به صحراميبرد از مطالعه آثار جاودانه سعدي بر ميآيد كه اين جهانگرد دانشمند و قافله سالار كاروان حكمت و معني دربوستان بي كرانه و بي خزان سخن بيش از هر عارف و عاشقي، شيدا و شيفته روي تاجيكانه بوده است.
سعدي داناي راز در بيان و كاربرد هر گل واژهاي از كلام گوارا و با نمك فارسي «سرزلف سخن را با كمالاستادي شانه ميزند»7 شربت گفتار او همه در بوستان و گلستان بي خزان و چه در گنجينه غزلهايشكرينش طعم و طراوت ميوه باغ بهشتي را دارند و هر قدر كه از زمزم حجاز غزلهاي سعدي نوش جانبكنيم، از جرعهاي به جرعهاي به تشنگي ما ميافزايد:
هر بوسه او تشنه بوس دگرم كرد
|
فرياد از اين آب نمك تشنه ترم كرد
|
ناگفته نماند كه سعدي بيش از هر سخنور روز شمار خويش به واژه تاجيك و شهرها و استانها و عموماًمكانِ بود و باش اين قوم توجه ظاهر كرده است. در بسياري از موارد قهرمانان داستانهاي نغز و نمكينبوستان و گلستان او سمرقنديان و وخشائيان و يا تاجر و جهانگرداني از غزنين و فارياب وبلخ و فرغانهميباشند كه ساكنان اين شهرهاي باستاني امروز هم اساساً تاجيكانند. تاجيك زمين به هيچ وجه از چشمجهانيان اين آموزگار بزرگ دور نيافتاده است. به طور مثال، اكثر گفتارهاي بوستان با ذكر حضور و همدميمسافراني از شهرهاي دور و نزديك خراسان بزرگ و با خداي سخن همپا و همسفر بودن آنها آغاز ميشوند.چنانچه در يكي از حكايتهاي بوستان ميخوانيم:
يكي شاهدي در سمرقند داشت
|
تو گفتي به جاي سمر، قند داشت
|
مطلع داستان ديگري از بوستان چنين است:
يكي خرده بر شاه غزنين گرفت
|
كه حسني ندارد اياز، اي شگفت
|
جهان پيماي حكمت گوي در حكايت دگر با پيري از روشن ضميران فارياب سوار كشتي به صحبتميپردازد و چندين مشكلات سفر را با هم ميچشند:
قضا را، من و پيري از فارياب
|
رسيديم در خاك مغرب بر آب
|
مرا يك درم بود برداشتند
|
به كشتي و درويش بگذاشتند
|
سياحان براندند كشتي چو دود
|
كه آن ناخدا، ناخدا ترس بود
|
سعدي شيرين كلام از زبان پير فارياب اين سفرنامه كوتاه را بسيار شيرين و دلنواز جمعبندي ميكند كهمحتواي آن اين است:
ره عقل جز پيچ در پيچ نيست
|
برِ عارفان جز خدا هيچ نيست
|
بسياري از خاورشناسان ايران، افغانستان برادر، تاجيكستان و روسيه در بررسي واژگان ترك و تاجيكبه آثار سعدي مراجعت كردهاند، استاد عين در رساله معروف خود «معناي كلمه تاجيك» در سه مورد ازسعدي اقتباس آورده است. دانشمند صاحب نام افغانستان عبدالاحمد جاود در مطلبي به عنوان «سخن چنددرباره تاجيكان»8نوشته است: «اقوام ترك و تاجيك به عنوان خلقهاي نزديك و هم رزم با هم ياد شدهاند. درادبيات فارسي ـ تأكيد ميكند او ـ اين دو كلمه براي مقايسه و مقابله نظير ايران و توران مكرر به كار رفته است.سعدي گويد:
ز درياي عمان برآمد كسي
|
سفر كرده دريا و هامون بسي
|
عرب ديده و ترك و تاجيك و روم
|
ز هر جنس در نقش پاكش علوم
|
چناني قبلاً ذكر نموديم، واژه تاجيك همچون نام قوم در آثار كتبي فارسي در شكلهاي مختلف، امثالتاجيك، تازيك، تاژيك، تاجيكيه و غيره فراوان به كار رفته است. اما اصطلاح زيباي «تاجيكان» تنها از كلك پراعجاز و دورآفرين سعدي بيرون آمده، چون آهنربا توجه زبان شناسان را به خود كشيده است.
در مقاله خيلي مفصل و پر محتواي دانشمند معروف ايراني استاد دبير ساقي «تات و تاجيك و تازيك» اينبيت را از ديوان سعدي ميخوانيم:
روي تاجيكانهات بنماي تا داغ حبش
|
آسمان بر چهره تركمان يغمايي كشد
|
استاد دبير سياقي به شرح آن بيت و تحقيق اصطلاح «تاجيكانه» پرداخته، از جمله فرمودهاند: «تاجيكانه،صفت يا قيدي است كه از تاجيك ساخته شده است و معناي «همانند تاجيك» و «چون تاجيك» صفت دوميقرار گرفته است و مراد رخسار زيبا و خوش آب و رنگ شرم آلود و مليح است در برابر تركي كه آن همصاحب منظر و شادابي و زيبايي خاص خود را دارد».9
هم چنين از جانب پژوهشگران و عالمان زبانشناس كه واژگان ترك و تاجيك توجهشان را جلب كردهاند،از ترجيعات شكرين سعدي قطعه زير چون سرچشمه اصيل و مناسب به كار گرفته شده است:
گفتار خوش و لبان باريك
|
ما اطيب فاك جل باريك
|
از روي تو ماه آسمان را
|
شرم آمد و شد هلال باريك
|
از بهر خدا كه مالكان جور
|
چندين نكنند بر مماليك
|
شايد كه به پادشه بگويند
|
ترك تو بريخت خون تاجيك...10
|
و در اين قطعه از ترجيعات مشهور سعدي نيز چناني به مشاهده رسيد، ترك به معناي معشوق زيبا وشوخ و شنگ، اما سنگدل و بيرحم و تاجيك، طبق معمول، عاشق زار و زبون و مستمند، يعني خود سعديعليهالرحمه است.
پينوشت:
1. دبير سياقي «تات و تاجيك و تازيك، مجموعه تاجيكان در مسير تاريخ (گردآوري و تحقيق ميزا شكور زاده)نشر المهدي، تهران 1373 ص 129.
2. همان.
3.بنگريد به غياثالغات و ديوان الغات الترك و چندين قاموسهايي كه به آنها پيروي كردهاند.
4. ولاديمر بر تالد «تاجيكان» مراجعت شود به مجموعه تاجيكان در مسير تاريخ، ص 55.
5. صغاج سراج، طبقات ناصري، جلد 2، ص 626.
6. كاشغري، ديوان لغات الترك جلد 2، ص 224.
7. اين تعبير از حافظ است.
8. ماهنامه مليتهاي برادر نشر كابل، شماره 1، 1367 هـ..ش.
9. سيد محمد دبير سياقي تات و تاجيك و تازيك، نامواره دكتر افشار، تهران 1370.
10. كليات سعدي، تهران 1373، ص 739.
© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.) برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است. نوشته شده در تاریخ: 1389/1/15 (2785 مشاهده) [ بازگشت ] |