•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

سعدي‌ شاعر و معلم‌ اخلاق

عبدالحسين‌ زرين‌كوب‌


پاره‌اي‌ ابهام‌ها در باب‌ زندگي‌ و سرگذشت‌ سعدي‌ هست‌ كه‌ رفع‌ آنها تاكنون‌ ممكن‌ نشده‌ است‌. بيشترآنها هم‌ چنان‌ است‌ كه‌ حل‌ّ نهايي‌ آنها كمك‌ زيادي‌ به‌ شناخت‌ بهتر سعدي‌ به‌ عنوان‌ شاعر، انديشه‌ور و نويسنده‌ نمي‌نمايد.

مسئله‌ نام‌ است‌ كه‌ مشرف‌ است‌ يا مصلح‌ و منشأ تخلص‌ كه‌ آيا منسوب‌ به‌ سعدزنگي‌ يا نواده‌ اوست‌ و يا به‌ بني‌ سعد از انصار خزرجي‌ مقيم‌ فارس‌ و نيز مسئله‌ تاريخ‌ تولد و وفات‌كه‌ چند سالي‌ پس‌ و پيش‌ بودن‌ آن‌ براي‌ شناخت‌ شاعر يا ارزيابي‌ اثرش‌ اهميت‌ زيادي‌ ندارد ـ هر چند تصور يك‌ عمر طولاني‌ صد ساله‌ يا بيشتر درباره‌ او بحث‌هايي‌ را بر مي‌انگيزد كه‌در طرز تلقي‌ منتقد امروزي‌ از شعر او هم‌ ناچار تأثير مي‌گذارد.

وقتي‌ با وجود مرور شصت‌ سال‌ از مراسم‌ يادبود هفتصدمين‌ سال‌ تصنيف‌ شدن‌ گلستان‌، هنوز يك‌ نسخه‌ كامل‌ كه‌ بر مبناي‌ اصول‌ علمي‌ نقد متون‌ آماده‌ شده‌ باشد، از مجموعه‌كليات‌ او طبع‌ و نشر نشده‌ است‌، تحقيق‌ دقيق‌ در احوال‌ او ممكن‌ نيست‌. حتي‌ داوري‌ درباره‌ شعر و نثرش‌ هم‌ اساس‌ متقن‌ ندارد و هر چه‌ در اين‌ باب‌ گفته‌ مي‌شود شخصي‌، ذوقي‌ واستحساني‌ است‌. لاجرم‌ هر عيب‌ و حسني‌ كه‌ به‌ استناد نسخه‌هاي‌ چاپي‌ غير انتقادي‌ موجود بر كلام‌ او وارد آيد، شيخ‌ مسئول‌ آن‌ نيست‌ و چيزي‌ را بر وي‌ الزام‌ نمي‌كند.

در واقع‌ بعد از يك‌ قرن‌ كه‌ از آغاز تحقيقات‌ علمي‌ و جدّي‌ در باب‌ سعدي‌ مي‌گذرد، بر آنچه‌ تا شصت‌ سالي‌ پيش‌ به‌ وسيله‌ شبلي‌ نعماني‌، ادوارد براون‌، الطاف‌ حسين‌ حالي‌، هنري‌ماسه‌، ميرزا عبدالعظيم‌ خان‌ قريب‌، عباس‌ اقبال‌ و ميرزا محمدخان‌ قزويني‌ انجام‌ شده‌ است‌، تقريباً چيز تازه‌اي‌ افزوده‌ نشده‌ است‌ و معلومات‌ قطعي‌ و جدي‌ در باب‌ سعدي‌، ديگر چندان‌پيشرفت‌ چشمگيري‌ حاصل‌ نكرده‌ است‌، فقط‌ بعضي‌ ملاحظات‌ انتقادي‌ انجام‌ شده‌ است‌ كه‌ اكثر آنها هم‌ چون‌ مبني‌ بر متون‌ انتقادي‌ قابل‌ اعتماد نيست‌ جز به‌ ميزان‌ اصابت‌ نظر احتمالي‌شخص‌ منتقد و پايه‌ آشنايي‌ او مباني‌ و اصول‌ نقد در خور توجه‌ نيست‌. چرا، يك‌ نكته‌ جالب‌ هست‌ كه‌ در چهل‌ سال‌ اخير بر آن‌ تكيه‌ بيشتر شده‌ است‌ و در تحقيقات‌ گذشته‌ چندان‌ موردنظر واقع‌ نبوده‌ است‌ و آن‌ شهرت‌ و آوازه‌ فوق العاده‌ شيخ‌ در همان‌ عصر حيات‌ خود اوست‌. چيزي‌ كه‌ براي‌ بسياري‌ از شعرا و نويسندگان‌ ديگر غالباً بعد از مرگ‌ و به‌ تدريج‌ رخ‌ داده‌است‌ و در مورد برخي‌ از آنها درك‌ اهميت‌ آثارشان‌ به‌ وسيله‌ نسل‌هاي‌ بعد و به‌ مثابه‌ يك‌ كشف‌ ادبي‌ بوده‌ است‌؛ اين‌ كه‌ ابن‌ الفُوطي‌ صاحب‌ مجمع‌ الآداب‌ از ادبا و محققان‌ عربي‌ زبان‌ آن‌ايام‌ به‌ تصريح‌ خودش‌ در سال‌ 660 با سعدي‌ مكاتبه‌ مي‌كند و نسخه‌ نمونه‌هايي‌ از اشعار عربي‌ او را درخواست‌ مي‌كند، نشان‌ مي‌دهد كه‌ شيخ‌ لااقل‌ در سي‌ ساله‌ اخير عمر خويش‌ در بلادعربي‌ زبان‌ هم‌ مثل‌ آفاق زبان‌ فارسي‌، شهرت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ داشته‌ است‌. همچنين‌ ارادت‌ و اعتقاد عاشقانه‌اي‌ كه‌ يك‌ شاعر عارف‌ اين‌ عصر، سيف‌الدين‌ فرغاني‌ مقيم‌ اق شهر از بلاد روم‌نسبت‌ به‌ شيخ‌ اظهار كرده‌ است‌ و كلام‌ او را با شوق و علاقه‌اي‌ مريدانه‌ تحسين‌ و تقليد كرده‌ است‌، شهرت‌ عظيم‌ سعدي‌ را در خارج‌ از قلمرو اتابكان‌ فارس‌ در خور ملاحظه‌ نشان‌ مي‌دهد.طرز ذكري‌ كه‌ همام‌ تبريزي‌ از شيخ‌ دارد و نيز علاقه‌اي‌ كه‌ امير خسرو دهلوي‌ و امير حسن‌ سجزي‌ در هند نسبت‌ به‌ شيخ‌ اظهار كرده‌اند، پژواك‌ اين‌ آوازه‌ بلند شيخ‌ در پايان‌ عمر يا دردوران‌ بلافاصله‌ بعد از پايان‌ حيات‌ اوست‌. روايت‌ معروف‌ ابن‌ بطوطه‌ جهانگرد عربي‌ زبان‌ مغربي‌ نيز كه‌ در حوالي‌ همان‌ سال‌ها تغني‌ يك‌ بيت‌ از غزل‌ شيخ‌ را از زبان‌ ملّاحان‌ چيني‌ نقل‌مي‌كند، مؤيد ديگري‌ بر همين‌ معني‌ است‌. حتي‌ قضاوت‌ معروف‌ غير منصفانه‌اي‌ كه‌ بنا بر مشهور مجد همگر در مقايسه‌ بين‌ شعر شيخ‌ با كلام‌ امامي‌ هروي‌ اظهار مي‌كند، اگر اصل‌ مأخذآن‌ ـ روايت‌ دولتشاه‌ سمرقندي‌ ـ قابل‌ اعتماد باشد و سؤال‌ از جانب‌ پروانه‌ روم‌ مطرح‌ شده‌ باشد، باز از شهرت‌ فوق العاده‌ سخن‌ شيخ‌ در خارج‌ از محيط‌ حيات‌ او حاكي‌ است‌ و اين‌ معني‌كه‌ سخن‌ خود سعدي‌ هم‌ در جاي‌ جاي‌ كليات‌ موجود وي‌ حاكي‌ از آگهي‌ و توجه‌ شيخ‌ به‌ آن‌ است‌، طي‌ چهل‌ ساله‌ اخير با انتشار كليات‌ ديوان‌ سيف‌ فرغاني‌ و انتشار اجزاء مجمع‌ الآداب‌ابن‌الفوطي‌ و ديوان‌ همام‌ تبريزي‌ و آثار اميرخسرو و اميرحسن‌ سجزي‌ معلوم‌ شده‌ است‌.

شايد هيچ‌ شاعر و نويسنده‌ ديگر كلاسيك‌ ايراني‌ از شهرت‌ و قبولي‌ كه‌ شيخ‌ شيراز در تمام‌ ايران‌ و در سراسر قلمرو زبان‌ فارسي‌ پيدا كرده‌ است‌، بهره‌ نيافته‌ باشد و اين‌ خودبي‌ترديد به‌ خاطر تفوق فوقالعاده‌اي‌ است‌ كه‌ سعدي‌ تقريباً در تمام‌ فنون‌ و انواع‌ شعر و نثر فارسي‌ احراز كرده‌ است‌. سعدي‌ نه‌ فقط‌ با حيات‌ طولاني‌ و پربار خود تقريباً سراسر قرن‌هفتم‌ هجري‌ را از حضور و نفوذ خود سرشار كرده‌ است‌، بلكه‌ در قرون‌ بعد از آن‌ هم‌ فروغ‌ شهرت‌ او تا به‌ امروز نيز در سراسر آفاق ادب‌ و فرهنگ‌ ايراني‌ يك‌ لحظه‌ هم‌ معروض‌ خسوف‌يا افول‌ نشده‌ است‌.

در اعتقاد قدما، لااقل‌ از عهد تيموريان‌، سعدي‌ يك‌ تن‌ از اركان‌ ثلاثه‌ ادب‌ فارسي‌ محسوب‌ مي‌شد و حتي‌ در مجرد شعر نقادان‌ آن‌ عصر وي‌ را با فردوسي‌ و انوري‌ پيامبران‌ سخن‌خواندند ـ كه‌ گويي‌ تلقي‌ الهام‌ مي‌كرده‌اند و با اعمال‌ رويت‌ و سعي‌ و جهد شعر نمي‌گفته‌اند. اينكه‌ او را در رديف‌ فردوسي‌ خوانده‌اند، البته‌ مايه‌ مباهات‌ اوست‌ اما اينكه‌ انوري‌ را با آن‌ دودر يك‌ رديف‌ شمرده‌اند، ظاهراً بايد از تفاوت‌ ذوقها ناشي‌ باشد يا از انحطاط‌ ذوق شعر در عصر تيموريان‌ كه‌ قراين‌ ديگر هم‌ مؤيد آن‌ است‌. با اين‌ حال‌ كساني‌ كه‌ به‌ عصر و محيط‌ اونزديك‌ بوده‌اند، غور و عمق‌ شعر او را غالباً وراي‌ ادراك‌ عوام‌ تلقي‌ مي‌كرده‌اند و شايد بسياري‌ از مردم‌ شيراز در آن‌ ايام‌ قول‌ مؤلف‌ كتاب‌ شدّالازار را تأييد مي‌كرده‌اند كه‌ مي‌گويد عوام‌خلق‌ فقط‌ از ظاهر كلام‌ شيخ‌ بهره‌ مي‌يابند و در سخن‌ او باطني‌ هست‌ كه‌ فقط‌ هوشمندان‌ و ارباب‌ فهم‌ آن‌ را ادراك‌ مي‌توانند كرد.

سعدي‌ مهندس‌ و معمار بزرگ‌ نثر فارسي‌، استاد و سرمشق‌ تلقيدناپذير غزل‌ عاشقانه‌ در شعر دري‌ و ممتازترين‌ سراينده‌ شعر تحقيقي‌ و تعليمي‌ عرفاني‌ در تمام‌ اعصار شعرفارسي‌ است‌.

آخرين‌ مظهر كمال‌ در سراسر ادبيات‌ ايران‌ است‌. تا مدت‌ها بعد از او شعر فارسي‌ فقط‌ حافظ‌ را در تراز او به‌ وجود آورد و نثر فارسي‌ ديگر تقريباً هيچ‌ چيزي‌ كه‌ با كلام‌ او قابل‌مقايسه‌ باشد، به‌ وجود نياورد. قبل‌ از او هيچ‌ كس‌ جز فردوسي‌ نيست‌ كه‌ با او در مجرد شاعري‌ قابل‌ مقايسه‌ باشد و شك‌ نيست‌ كه‌ مولاناي‌ مثنوي‌ و ديوان‌ شمس‌ را با معيار مجرد فنون‌شاعري‌ نمي‌توان‌ سنجيد. در زمينه‌ نثر تنها ابوالمعالي‌ نصرالله‌ منشي‌ كليله‌ است‌ كه‌ لطافت‌ و سلاست‌ كلام‌ سعدي‌ هم‌ او را پشت‌ سر گذاشته‌ است‌.

سادگي‌ و روشني‌ بيان‌ او نه‌ فقط‌ گلستانش‌ را سرمشق‌ بلاغت‌ فارسي‌ كرده‌ است‌، بلكه‌ رسالات‌ او را در باب‌ عشق‌ و عقل‌ و مجالس‌ پنجگانه‌ هم‌ در اوج‌ لطف‌ و زيبايي‌ نثر ساده‌ عهدكلاسيك‌ فارسي‌ قرار داده‌ است‌. در شاعري‌ نيز در تمام‌ فنون‌ و اغراض‌ شعر تقريباً بي‌ رقيب‌ است‌. قصيده‌اش‌ غالباً وعظ‌ و تحقيق‌ است‌. به‌ مديحه‌ هم‌ مي‌پردازد اما نه‌ در ستايش‌ راه‌انحراف‌ مي‌پويد، نه‌ ممدوح‌ را بدون‌ نصيحت‌ يا ملامت‌ رها مي‌كند، مرثيه‌ مي‌گويد و لحن‌ كلامش‌ گه‌ گاه‌ چنان‌ سوز و درد دارد كه‌ پيداست‌ انگيزه‌ او احساس‌ دوستي‌ است‌، طمع‌ سودجويي‌از بازماندگان‌ ندارد. در توصيف‌ احوال‌ و اعيان‌ دقت‌ نظر او طبيعت‌ و اشياء را روح‌ و حيات‌ مي‌بخشد و هر زيبايي‌ را كه‌ در نهان‌ اشياء و اعيان‌ هست‌، ظاهر و دل‌انگيز مي‌كند. غزل‌مي‌گويد و از تجربه‌ شخصي‌ خويش‌ به‌ آن‌ اصالت‌ و احساس‌ واقعيت‌ مي‌دهد.

در غزل‌هايش‌ انسان‌ صداي‌ قلب‌ پر احساس‌ شاعر را آشكارا درك‌ مي‌كند. عشق‌ كه‌ بُن‌ مايه‌ اين‌ غزلهاست‌، تجربه‌ حيات‌ اوست‌ ـ تجربه‌ روزهاي‌ افتد و داني‌. اينكه‌ تمام‌ جلوه‌هاي‌عشق‌ از شوق و درد و شور و خشم‌ و رشك‌ و مهر و يأس‌ و اميد و اندوه‌ و شادي‌ در غزل‌هايش‌ هست‌، از آن‌ روست‌ كه‌ از تجربه‌ حياتي‌ او نشان‌ دارد. با آنكه‌ اكثر اين‌ غزل‌ها رنگ‌عاشقانه‌ دارد و رندي‌ و مستي‌ و خراباتي‌ را در مفهوم‌ ظاهر متداول‌ اين‌ الفاظ‌ تصوير مي‌كند، بسياري‌ از آنها نيز از چاشني‌ عرفان‌ خالي‌ نيست‌. عاشقانه‌هايش‌ از ذوق و نكته‌داني‌ و شرم‌و پاكداماني‌ لبريز است‌ و جز به‌ ندرت‌ به‌ شعر كامجويي‌ خالص‌ تبديل‌ نمي‌شود. عرفانش‌ معتدل‌ترين‌، بي‌رياترين‌ و عملي‌ترين‌ نمونه‌ عرفان‌ است‌. شطحيات‌ عربده‌جويانه‌ و دعوي‌هاي‌گزاف‌ هذياني‌ كه‌ در كلام‌ اهل‌ سُكر موجب‌ رميدگي‌ خاطرهاست‌، جز به‌ ندرت‌ در مطاوي‌ آنها نيست‌ و تأثير تصوف‌ مبني‌ بر صحو شيخ‌ شهاب‌الدين‌ سهروردي‌ مرشد و مربي‌ معروف‌ اودر آنها هويداست‌. در مثنوي‌ سرايي‌ بوستانش‌ نمونه‌ عالي‌ترين‌ واقع‌گرايي‌ ـ رئاليسم‌ ـ را در نثر كلاسيك‌ فارسي‌ جلوه‌ مي‌دهد. بوستان‌ متعالي‌ترين‌ اوج‌ معني‌ گرايي‌ ـ ايدئاليسم‌ ـ در شعرتعليمي‌ فارسي‌ است‌ و سادگي‌ و ژرف‌نگري‌ بيان‌ وي‌ آن‌ را از آثار پيشروان‌ اين‌ شيوه‌ ـ سنايي‌ و خاقاني‌ ـ متمايز مي‌دارد.

سعدي‌ وجود دوگانه‌اي‌ است‌ اما اين‌ امر در عين‌ آنكه‌ به‌ شخصيت‌ هنري‌ او دو بعد متمايز داده‌ است‌، آن‌ را به‌ هيچ‌ وجه‌ دچار تعارض‌، تزلزل‌ و تضادّ نكرده‌ است‌. در درون‌ او يك‌شاعر كه‌ دنيا را از ديدگاه‌ عشق‌ مي‌نگرد، با يك‌ اخلاق كه‌ انسان‌ را در مسير تكامل‌ اخلاقي‌ دنبال‌ مي‌كند، همخانه‌ است‌ ـ دو همخانه‌ كه‌ سرّ همزيستي‌ را از طبيعت‌ وي‌ آموخته‌اند. در اينجاشاعري‌ براي‌ معلم‌ اخلاق ترانه‌ محبت‌ و صفا مي‌خواند و وي‌ را به‌ پيروزي‌ نهايي‌ انسانيت‌ اميداوار مي‌سازد. معلم‌ اخلاق هم‌ طرح‌ تربيت‌ و ارشاد نفوس‌ را كه‌ تعليم‌ فلسفي‌ اوست‌، به‌ نغمه‌چنگ‌ جادويي‌ شاعر گره‌ مي‌زند و آن‌ را در سراسر آفاق فكر و هنر به‌ پرواز در مي‌آورد.

معلم‌ اخلاقي‌ كه‌ در اعماق ضمير شيخ‌ در كنار يك‌ شاعر حساس‌ شورمند سر مي‌كند، منادي‌ اخوت‌ انساني‌ و مبشّر عدالت‌ اجتماعي‌ است‌ و او اين‌ هر دو را لازمه‌ درك‌ درست‌ ازمفهوم‌ آدميت‌ مي‌داند. اين‌ مفهوم‌ اخوت‌ انساني‌ را وي‌ با لحن‌ يك‌ واعظ‌ و يك‌ پيام‌آور اعلام‌ مي‌كند. بني‌ آدم‌ اعضاي‌ يكديگرند ـ و يك‌ حديث‌ نبوي‌ كه‌ مي‌تواند منشأ الهام‌ اين‌ انديشه‌ وي‌باشد، طرز اعلام‌ تكان‌ دهنده‌ پيام‌آور گونه‌ آن‌ را توجيه‌ مي‌كند. صداي‌ پرطنين‌ او در طي‌ّ آن‌ ايّام‌ كه‌ شديدترين‌، خونين‌ترين‌ و بي‌ حاصل‌ترين‌ جنگ‌هاي‌ ديني‌، شرق و غرب‌ را در عرصه‌كشتار و ويراني‌ كرده‌ است‌، يك‌ اخطار الهي‌ است‌ و اگر وجدان‌ جامعه‌ عصر را به‌ شدت‌ تكان‌ دهد، البته‌ غرابت‌ ندارد. اين‌ كه‌ شيخ‌ در سال‌هاي‌ پايان‌ عمر، از عزلتكده‌ خانقاه‌ خويش‌ كه‌ ازعهد سلجوقشاه‌ بدان‌ جا پناه‌ برده‌ است‌، براي‌ انكيانوي‌ مغول‌ نصيحت‌نامه‌ مي‌نويسد و شحنگان‌ مغول‌ را با نامه‌ و پيام‌ الزام‌ به‌ رعايت‌ عدل‌ و احسان‌ مي‌كند، از آن‌ روست‌ كه‌ معلم‌ اخلاقدرون‌ او اجازه‌اش‌ نمي‌دهد تا شهر و اقليم‌ خود را عرصه‌ درنده‌ خويي‌هاي‌ وحشيانه‌ عمال‌ حكومت‌ ببيند و او بي‌احساس‌ مسئوليت‌ آرام‌ و خاموش‌ ناظر آن‌ گونه‌ بي‌رسمي‌ها وبيدادي‌هاي‌ غيرانساني‌ باشد.

سعدي‌ در مواعظ‌ و قصايد تحقيقي‌ خويش‌ مفهوم‌ اخوت‌ انساني‌ را كه‌ مضمون‌ حكم‌ حديث‌ نبوي‌ هم‌ هست‌، به‌ طور ضمني‌ الزام‌ عدل‌ و احسان‌ قرار مي‌دهد و در شريعت‌ وجدان‌ ومروت‌ انساني‌ اين‌ معني‌ را جايز نمي‌داند كه‌ در عالم‌ برادري‌ كه‌ بين‌ انسان‌ها هست‌، يك‌ برادر از پرخوري‌ آماس‌ كند و برادر ديگر از گرسنگي‌ و نزاري‌ جز رمقي‌ برايش‌ باقي‌ نماند. اين‌يك‌ به‌ خاطر فقر از فوايد هدايت‌ محروم‌ ماند و آن‌ يك‌ در پرتو نعمت‌ از هرگونه‌ بركت‌ بهره‌ياب‌ شود و باز آن‌ كه‌ از دولت‌ اقبال‌ نصيب‌ دارد و الزام‌ عدل‌ و احسان‌ را كه‌ حكم‌ شرع‌ است‌شامل‌ تعهد وي‌ در سعي‌ براي‌ ايجاد نوعي‌ مساوات‌ در فرصت‌ها براي‌ برادر محروم‌ تلقي‌ ننمايد.

سعدي‌ اگر سعدي‌ نبود در نزد اهل‌ عصر يا نسل‌هاي‌ بعد فيلسوف‌ يا حكيم‌ خوانده‌ مي‌شد اما او سعدي‌ بود و عنوان‌ فيلسوف‌ يا حكيم‌ چيزي‌ بر حيثيت‌ او نمي‌افزود. شايد هم‌ روشني‌بيانش‌ كه‌ در طرز تقرير حكمت‌ بي‌سابقه‌ بود، او را از اين‌ كه‌ مثل‌ سنايي‌، خاقاني‌ و نظامي‌ عنوان‌ حكيم‌ را هم‌ بر عنوان‌ شاعري‌ خويش‌ بيافزايد معاف‌ داشت‌. چون‌ براي‌ آن‌ كه‌ انسان‌ حكيم‌شود يا در حلقه‌ اهل‌ فلسفه‌ درآيد، غالباً زباني‌ پيچيده‌ و هول‌انگيز و بياني‌ عاري‌ از صراحت‌ و وضوح‌ لازم‌ دارد كه‌ طبيعت‌ و فطرت‌، شيخ‌ را از اين‌ ويژگي‌ كه‌ براي‌ شاعر و معلم‌ اخلاق نقيصه‌اي‌ محسوب‌ مي‌شد، بركنار نگه‌ داشته‌ بود.

با اين‌ حال‌ سعدي‌، بي‌ آن‌ كه‌ عنوان‌ حكيم‌ يا فيلسوف‌ را بر خود ببندد، حكمت‌ خود را تعليم‌ مي‌كرد. حكمت‌ او هم‌ شامل‌ جستجوي‌ جواب‌ براي‌ سؤال‌هايي‌ كه‌ طي‌ّ قرن‌ها بي‌جواب‌مانده‌ بود، نمي‌شد. بحث‌ در باب‌ ماهيت‌ و وجود، بحث‌ درباره‌ توالي‌ و غايات‌ سلسله‌ علت‌ و معلول‌ و بحث‌ در باب‌ ارتباط‌ حدوث‌ و قدم‌ را شيخ‌ به‌ اهل‌ مدرسه‌ وامي‌گذاشت‌ و خود بيشتردرباره‌ انسان‌ و سرنوشت‌ او و اين‌ كه‌ تربيت‌ و اخلاق را چگونه‌ مي‌توان‌ وسيله‌ نيل‌ او به‌ سعادت‌ دنيوي‌ ساخت‌، مي‌انديشيد.

سعدي‌ دنياي‌ عصر را گمراه‌، بيمار و محتاج‌ هدايت‌ و تربيت‌ يافت‌ و پنداشت‌ تا وقتي‌ نيازش‌ به‌ رفع‌ ظلم‌ و تبعيض‌ و توّهم‌ باقي‌ است‌، حكمت‌ راستين‌ جز به‌ آنچه‌ تعلق‌ به‌ تربيت‌ واخلاق دارد به‌ كار ديگري‌ نبايد بپردازد. عشق‌ هم‌ كه‌ جانمايه‌ شعر است‌ اگر وسيله‌اي‌ براي‌ تربيت‌ و اخلاق تلقي‌ نشود، متضمن‌ كمالي‌ نخواهد بود. اين‌ كه‌ عشق‌ در كلام‌ او از عشق‌ به‌انسان‌ تجاوز مي‌كند، عشق‌ به‌ انسانيت‌ ـ به‌ عالم‌ انساني‌ ـ مي‌شود و غالباً از آنجا هم‌ در مي‌گذرد و به‌ تمام‌ كاينات‌ تسرّي‌ پيدا مي‌كند و سرانجام‌ به‌ عشق‌ الهي‌ منجر مي‌گردد، نشان‌مي‌دهد كه‌ شيخ‌ عشق‌ را نه‌ يك‌ تجلي‌ غريزه‌ در دوران‌ جواني‌ بلكه‌ يك‌ مسير كمال‌ و تكامل‌ در تمام‌ مدارج‌ زندگاني‌ تلقي‌ مي‌كند. از اين‌ روست‌ كه‌ در وجود او معلم‌ اخلاق از اين‌ كه‌ باشاعري‌ عاشق‌پيشه‌ همخانه‌ است‌، احساس‌ خرسندي‌ مي‌كند.

اين‌ هم‌ كه‌ در كلام‌ معلم‌ اخلاق گه‌ گاه‌ جدّ و هزل‌ به‌ هم‌ در مي‌آميزد، الزام‌ طبيعت‌ شاعري‌ است‌ كه‌ در وجود شيخ‌ با او همخانه‌ است‌ و البته‌ به‌ جلال‌ و وقار تعليم‌ اخلاقي‌ او هم‌ لطمه‌اي‌وارد نمي‌كند. از قرن‌ها قبل‌ از سعدي‌ هم‌ بسياري‌ از صاحبنظران‌ به‌ اين‌ نكته‌ برخورده‌ بودند كه‌ معلم‌ اخلاق از طريق‌ اِعمال‌ِ تفريح‌ و طيبت‌، گه‌ گاه‌ توفيقي‌ به‌ دست‌ مي‌آورد كه‌ با كاربردچوب‌ و شلاق و توپ‌ و تشر دست‌يابي‌ به‌ آن‌، برايش‌ ممكن‌ نيست‌. لاجرم‌ در تعليم‌ حكمت‌ و الزام‌ به‌ اخلاق درشتي‌ و نرمي‌ به‌ هم‌ در به‌ است‌ و هنوز بررسي‌هايي‌ كه‌ به‌ وسيله‌روانشناسي‌ رفتار انجام‌ شده‌ است‌، چيزي‌ بهتر از اين‌ توافق‌ و تعادل‌ را در خور توصيه‌ نمي‌يابد.

حكمت‌ سعدي‌ كه‌ حاصل‌ تأمل‌ شخصي‌ او در اخلاق و تربيت‌ است‌، در مواعظ‌ و حكايات‌ و تمثيلات‌ او پراكنده‌ است‌ و بين‌ اجزاء آن‌ تسلسل‌ منطقي‌ تام‌ نيست‌ اما با تأمل‌ در مجموعه‌اقوالش‌ در اين‌ ابواب‌، مي‌توان‌ يك‌ نظام‌ منسجم‌ و به‌ هم‌ پيوسته‌ حكمت‌ عملي‌ را از تركيب‌ و تنظيم‌ اجزاء آن‌ را استخراج‌ كرد. در اين‌ مجموعه‌ گلستان‌، بوستان‌، مواعظ‌ و بعضي‌ رسالات‌تعليمي‌ شيخ‌ مجموع‌ يك‌ دوره‌ حكمت‌ عملي‌ هست‌ ـ حكمت‌ عملي‌ به‌ زبان‌ شاعرانه‌ كه‌ لاجرم‌، احساس‌ هم‌ به‌ اندازه‌ عقل‌ در تكوين‌ آن‌ تأثير دارد.

سعدي‌ در گلستان‌ دنيا را چنانكه‌ هست‌ تصوير مي‌كند ـ با زشتي‌ها و زيبايي‌هايش‌ و با تضادها و ناهمواري‌هايي‌ كه‌ در آن‌ هست‌. در بوستان‌ و همچنين‌ در قصايد تحقيقي‌ و بعضي‌رسالات‌ تعليمي‌ دنيا را، بدان‌ گونه‌ كه‌ بايد باشد به‌ تصوير مي‌كشد كه‌ درونمايه‌اي‌ از يك‌ ناكجا آباد شاعرانه‌ است‌. اما تعارض‌ و تضاد بين‌ اين‌ دو تصوير را نمي‌توان‌ نشان‌ تضاد وتناقض‌ در انديشه‌ و بيان‌ شاعر دانست‌. اين‌ تضاد و تناقض‌ در طبيعت‌ دو گونه‌ دنيايي‌ است‌ كه‌ در طريق‌، كمال‌ و استكمال‌ مي‌پويد و مجرد تصور كمال‌ آينده‌اش‌، ضرورت‌ فقدان‌ كمالش‌را در زمان‌ حال‌ الزام‌ مي‌نمايد. منتقدي‌ مثل‌ ادوارد براون‌ كه‌ بر بعضي‌ از اين‌ گونه‌ تضادها در كلام‌ شيخ‌ انگشت‌ نهاده‌ است‌، تفاوت‌ اين‌ دو مرحله‌ از جهان‌نگري‌ را در طرز تقرير وي‌درنيافته‌ است‌. به‌ علاوه‌ تا دنيا آنچنان‌ كه‌ هست‌ تصوير نشود، صورت‌ حال‌ آن‌ بدان‌ گونه‌ كه‌ بايد باشد به‌ ديده‌ پندار درنمي‌آيد. اين‌ هم‌ كه‌ دنياي‌ گلستان‌ تضادها و تناقض‌هايش‌ به‌آساني‌ كشف‌ مي‌شود، از آن‌ روست‌ كه‌ سعدي‌ در آن‌ كتاب‌ به‌ حدّ اعلاي‌ واقع‌نگري‌ در شناخت‌ احوال‌ عالم‌ دست‌ يافته‌ است‌. گلستان‌ يك‌ نمونه‌ كامل‌ ايراني‌ مكتب‌ رئاليسم‌ قبل‌ از به‌ وجودآمدن‌ آن‌ مكتب‌ ادبي‌ است‌ ـ و به‌ خاطر همين‌ واقع‌گرايي‌ اوست‌ كه‌ بعضي‌ نويسندگان‌ غربي‌ از اولين‌ آشنايي‌ با آثار شيخ‌ نسبت‌ به‌ او شوق و ستايش‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ اظهار كرده‌اند. ازجمله‌، وقتي‌ ارنست‌ رنان‌ نويسنده‌ و منتقد معروف‌ فرانسوي‌ قرن‌ اخير مي‌گويد سعدي‌ يك‌ تن‌ از خود ماست‌، به‌ همين‌ واقع‌گرايي‌ حاكم‌ در شيوه‌ انشاء گلستان‌ نظر دارد و رالف‌ اِمِرسون‌شاعر و متفكر معروف‌ دنياي‌ ماوراء بحار هم‌ وقتي‌ خاطر نشان‌ مي‌كند كه‌ سخن‌ سعدي‌ همواره‌ سخن‌ معاصر است‌، نظر به‌ بيان‌ اين‌ نكته‌ دارد كه‌ شيخ‌ نيز مثل‌ نويسندگان‌ و شعرايي‌چون‌ شكسپير، سروانتس‌ و هومر، خطابش‌ تنها به‌ همزمانان‌ و همزبانانش‌ نيست‌، به‌ همه‌ اهل‌ عالم‌ و به‌ تمام‌ نسل‌هاي‌ انساني‌ ناظر است‌.

جالب‌ آن‌ است‌ كه‌ سيصد سالي‌ بعد از نشر اولين‌ ترجمه‌ گلستان‌ كه‌ بارها ترجمه‌هاي‌ ديگر را به‌ دنبال‌ داشت‌، هنوز يك‌ محقق‌ و زباندان‌ ايتاليايي‌ عصر ما، الساندر وبائوزاني‌، ازترجمه‌ ناپذيري‌ كلام‌ شيخ‌ سخن‌ مي‌گويد و حق‌ با اوست‌. شيوه‌ بيان‌ سهل‌ و ممتنع‌ كه‌ ويژگي‌ سحرآميز كلام‌ سعدي‌ است‌، انسان‌ را به‌ ترجمه‌ و تفسير آن‌ جرأت‌ مي‌دهد و بلافاصله‌ژرفاي‌ حيرت‌انگيزي‌ كه‌ در وراي‌ سهولت‌ ظاهري‌ كلام‌ او كشف‌ مي‌شود، وي‌ را از جرأت‌ به‌ اين‌ اقدام‌ به‌ وحشت‌ مي‌اندازد و در اقدام‌ به‌ آن‌ دچار ترديد مي‌كند.

حق‌ آن‌ است‌ كه‌ براي‌ پژوهش‌ بيشتر و ارزيابي‌ باريك‌بينانه‌تر در آثار شيخ‌ مؤسسه‌ يا پژوهشكده‌اي‌ خاص‌، در زاد بوم‌ او به‌ وجود آيد و در اين‌ زمينه‌ تحقيق‌ مستمري‌ را با طرح‌ ونقشه‌اي‌ عملي‌ دنبال‌ كند. تدوين‌ نسخه‌ انتقادي‌ قابل‌ اعتماد، تأليف‌ فرهنگ‌ خاص‌ الفاظ‌ و تعبيرات‌ و نشر نسخه‌هاي‌ صحيح‌ انتقادي‌ و ارزان‌ قيمت‌ از كليات‌ شيخ‌ از جمله‌ اولين‌ كارهايي‌است‌ كه‌ اين‌ مؤسسه‌ برعهده‌ خواهد داشت‌. تا وقتي‌ كه‌ يك‌ پژوهشكده‌ مستقل‌ خاص‌ تحقيقات‌ و مطالعات‌ راجع‌ به‌ سعدي‌ در شيراز پا نگيرد، گمان‌ مي‌كنم‌ عزيزان‌ و پاكان‌ اين‌ اقليم‌ هنوزچنان‌ كه‌ بايد حق‌ عظيمي‌ را كه‌ شيخ‌ بر فارس‌ دارد ادا نكرده‌اند.




© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1388/5/8 (1727 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری