نگاه نواندیش در «جدال سعدی و مدعی»


تاریخ : سه شنبه، 23 بهمن، 1397



 فرح نیازکار بر نگاه نواندیش سعدی در «جدال سعدی و مدعی» و نظام فکری جدید این شاعر تاکید کرد.

بیست و پنجمین نشست از سلسله نشست‌های «بر خوان سعدی» توسط انجمن فرهنگ و ادب شیراز و با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس و مرکز سعدی‌شناسی در سرای سخن برگزار شد. در این نشست دکتر فرح نیازکار، استاد دانشگاه و سعدی‌پژوه درباره «جدال سعدی و مدعی»، شخصیت‌ها و مضامین اندیشگانی سعدی سخن گفت.

او اظهار کرد: حکایت جدال سعدی و مدعی، حکایتی است از نوع مقامه‌نویسی که سعدی در خلق آن به آثار اصل تصوف همچون «احیاء علوم‌الدین» امام محمد غزالی توجه داشته و از سویی دیگر در خلق این حکایت بر آن شده تا موضوع رایج در نزد صوفیه، یعنی موضوع فقر و غنا و اعتبار و ترجیح یکی بر دیگری را در قالب مناظره‌ای با حضور درویش و توانگر و قاضی مورد بحث و کنکاش قرار دهد.




دبیر انجمن فرهنگ و ادب شیراز در ادامه گفت: مضمون این روایت و حکایت و قیاس آن با آرای رایج در دوران سعدی و کتاب صوفیه پیش از او، چنین برمی‌آید که مضامین رایج در آن دوران، ذهن و اندیشه سعدی را قانع نساخته و سعدی در خصوص این موضوع از لونی دیگر می‌اندیشد، بنابراین با طرح‌ریزی مقامه‌ای جدلی، بر آن است تا اصالت و برتری غنا را بر فقر اثبات کند، امری که تا پیش از این به گونه متضاد مورد اقبال جامعه و اندیشمندان و عالمان آن قرار گرفته بود.

او همچنین گفت: غزالی در کتاب خود در فصل «فقر و زهد» موضوع «بیان فضیلت درویشی بر توانگری» را مورد بحث قرار داده و مطابق آرای صوفیان گفته است که «درویشی فاضل‌تر از توانگری است» و درصدد اثبات آن برمی‌آید؛ اما پر پیداست که این موضوع نمی‌تواند ذهن وقاد سعدی را راضی کند، بنابراین سعدی به خلق حکایتی تازه با رویکردی تازه می‌پردازد. اما نکته قابل تأمل آن است که حکایت «جدال سعدی با مدعی» را باید در محدوده زمانی سعدی، یعنی قرن هفتم مورد بررسی قرار داد؛ یعنی روزگارانی که مردمان را از منظر اقتصادی تنها می‌توانستیم به دو گروه تقسیم‌بندی کنیم؛ توانگران و درویشان.

نیازکار در ادامه گفت: در این حکایت، با سه کاراکتر اصلی یعنی توانگر و درویش و قاضی روبه‌روییم و البته یک راوی پیدا و پنهان. برخی سعدی را در این حکایت همان کاراکتر توانگر پنداشته‌اند، اما به نظر می‌رسد که سعدی در این حکایت بازیگری است که نقش هر دو را بازی می‌کند؛ هم توانگر و هم درویش و با حضور قاضی نیز در نهایت به همان واقعیت اخلاقی موردنظر خود در حکایت می‌رسد.

این سعدی‌پژوه گفت: سخن گفتن از تهی‌دست و توانگر در ادبیات همه ملت‌ها، سابقه‌ای کهن دارد. پیدایش سلسله مراتب ارباب و برده تاریخچه‌ای کهن دارد. بازتاب این اختلافات اجتماعی، اقتصادی و حتی آموزشی در خانواده‌های درویش و توانگر در بسیاری از آثار نمود یافته است و گله‌های بسیاری را برانگیخته؛ آن‌جا که ناصرخسرو می‌گوید: نعمت منعم چراست دریا دریا؟/ محنت مفلس چراست کشتی کشتی؛ نشان از توجه به همین امر دارد.

او همچنین افزود: نقطه مشترک در پرداخت به این موضوع در اغلب آثار آن است که همواره به درویشان و تهی‌دستان سفارش شده که صبور و قانع باشند و در اندیشه ذخیره توشه برای زندگی اخروی و به توانگران سفارش شده که با زیردستان و درویشان به مهر و مدارا رفتار کنید. ادامه این روند در اجتماع در قرن نوزدهم مباحثی چون «طبقات اجتماعی»، «تضاد طبقاتی» و «مبارزات طبقاتی» را در پی داشته که البته بازتاب آن نیز در قالب انواع ژانرهای ادبی و با زبان تمثیل و حکایت و طنز و وجد در ادبیات منعکس شده است.

نیازکار ادامه داد: در این میان اما «جدال سعدی با مدعی» از وضعیت منحصر به فردی برخوردار است؛ سعدی در حکایات بسیار دیگری در آثارش این دو کاراکتر را به تصویر کشیده، آن‌ها را مقابل هم قرار داده و در هر یک، مطابق آن‌چه دیگر شاعران اندیشیده‌اند، عمل کرده؛ مثلاً در حکایت «درویش برهنه و سلطان» و خلعت‌بخشی سلطان به درویش به آن نتیجه می‌رسد که تهیدست آن‌چه را به دست می‌آورد، بی‌اندیشه به فردا، همه را در اندک زمان بخورد و پریشان گردد باز؛ و یا در ماجرای «موسی و درویش و دعای موسی در حق نعمت‌یابی وی» ماجرا بدان‌جا پیش می‌رود که درویش پس از مال‌یابی، خمر می‌خورد و عربده می‌کشد و آدم می‌کُشد تا به قصاصش بر دار می‌کنند و نکته آخر آن‌که؛ آن کس که توانگرت نمی‌گرداند/ او مصلحت تو از تو بهتر داند.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: در جاهایی نیز سعدی رویکردی متفاوت‌تر نشان می‌دهد؛ مثلاً در حکایت گفت‌وگوی حاتم طایی و مرد خارکن، بی‌نیازی، جوانمردی و همت درویش را به تصویر می‌کشد: هر که نان از عمل خویش خورد/ منت حاتم طایی نبرد؛ و یا در گفت‌وگوی توانگرزاده با فرزند یک تهی‌دست نیز بر همین امر پای می‌فشارد؛ آن‌جا که از زبان فرزند تهی‌دست می‌گوید: «... تا پدرت زیر آن سنگ‌های گران بر خود بجنبیده باشد، پدر من به بهشت رسیده بود».

او افزود: اما در «جدال سعدی با مدعی» پیداست که سعدی ذهنیت تاریخی و روح حاکم بر جامعه را با برتری توانگری بر درویشی زیر سؤال برده است یعنی به نظر می‌رسد که در پس‌زمینه روایی این حکایت ذهنیتی خاص وجود دارد که سعدی با شخصیت‌های استعاری هدفمند و معنادار «درویش و توانگر» در صدد اثبات آن است.

او همچنین گفت: کش و قوس‌های بنیان‌کن مغول در دوران سعدی، فاجعه از دست رفتن مناسبات انسانی، فرهنگی، اقتصادی و علمی در جامعه، از میان رفتن روح امنیت و آرامش در جامعه و پدیداری یأس و استیصال مردمان در مقیاسی وسیع تهدیدی جدی تلقی می‌شد برای مناسبات اجتماعی آن دوران و مردمانی که با تأثیرپذیری از همه این موارد به درون خود فرومی‌رفتند و آن را بر هر نوع فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سازندگی رجحان می‌دادند و سرانجام به فراخور اندیشه تقدیرگرایی به هر سکون و رخوتی تن می‌دادند. این خطری جدی بود که سعدی هوشمندانه به مقابله با آن و دشواری‌های حیات انسانی برآمد. حکایت «جدال سعدی با مدعی» بیانگر همین امر است.

نیازکار در ادامه بیان کرد: سعدی همچون «مرتون» معتقد است که اگر فقر و تنگدستی از حد بگذرد، دیگر نقش خود را از دست می‌دهد و تنظیم امور جامعه به نابسامانی و کارکرد نامتناسب می‌انجامد؛ بر این اساس در این حکایت شاکله گفتمانی را پی می‌ریزد که به گونه‌ای مصلحت‌آمیز و با حفظ تعادل و ارزش وجودی هر دو طبقه توانگر و درویش به حل این مشکل اجتماعی دست یابد که خود نشان از فهم و عقلانیت فرهنگی او در درک شرایط حاکم بر جامعه دارد.

او در ادامه گفت: او در این مسیر، در خلال دیالوگ‌های احساسی و عاطفی، می‌کوشد تا خرد جمعی و عاطفه اجتماع را نسبت به گفتمان این دو و به ویژه درویش برانگیزد. از تعلیم، اندرز، انسان‌شناسی و عاقبت‌اندیشی سخن به میان می‌آورد با همراهی آن‌ها، ایده‌ها و پیش‌فرض‌های منطقی خود را با رعایت چارچوب اجتماعی و اخلاقی، باور کردنی و پذیرفتنی می‌سازد. از این دیدگاه، درویش شخصیتی نامعتبر و ناایمن می‌شود که می‌تواند بسیاری از آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی را به وجود آورد و تا جایی پیش می‌رود که می‌تواند برای رفع نیازهای روزمره و امن برای اجتماع به حساب می‌آید و سرانجامش نیز گمراهی و تباهی است.

نیازکار متذکر شد: اگر شخصیت درویش را در شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه دوران سعدی، شخصیتی استعاری بگیریم، مصداق آن جریانی از نظام اندیشگانی خواهد شد غیردینی و غیرایرانی که وجودش بر پیکره و روان فرهنگی قوم ایرانی که اهل تلاش، کوشش، مناعت طبع و جوانمردی هستند، آسیبی جدی می‌رساند و در عوض روحیه انفعال و تقدیرگرایی و اقناع‌پذیری را در خلوتی و انزوایی موهوم گسترش می‌دهد؛ موجودی ناکارآمد و آسیب‌زا در مقابل بخش فعال و پویای جامعه یعنی توانگران. البته پیداست که این شخصیت درویش چنان‌که در اول حکایت، نیز سعدی بدان اشاره می‌کند «یکی در صورت درویشان، نه بر صفت ایشان»، شخصیتی غیرحقیقی و درویش‌نماست که مصداق صفت‌هایی می‌شود که از آن یاد کردیم.

این سعدی‌پژوه افزود: در مقابل، سعدی از توانگران یاد می‌کند و آن‌ها را با صفاتی چون دُرّ شاهوار، بیدمشک، ژاله، باران، گل و... همراه می‌کند. حال آن‌که درویشان، خار و مار و چوب خشک و خرمهره بودند. با این توصیف، سعدی درصدد اثبات حضور مثبت، مؤثر و کارساز توانگران در اجتماع برمی‌آید و بدین ترتیب با یک نظام فکری جدید و معنای تجربه زیستی تازه‌ای از این دو تیپ اجتماعی با مخاطبانش روبه‌رو می‌شود. آن هم در زمانی‌که ذهنیت جامعه به دلیل گسترش انکار صوفی‌مآبانه، کاملاً با نگرش به رفتار و اندیشه درویشانه همسو و هماهنگ است، جامعه‌ای که در ظاهر، توانگری را طرد می‌کند و گاه آن را مبتذل می‌شمارد.

او در پایان سخنان خود گفت: این نگرش جدید بر اساس مقتضیات جامعه و زمان، به نوعی بیانگر نگاه نواندیش سعدی در کنش‌های اجتماعی و حاصل دوراندیشی او برای نجات اجتماع و انسان‌هایی است که آسیب‌های فکری، فرهنگی می‌تواند ساختار بنیادین آن را منهدم سازد. بدین ترتیب او توانگر را در قالب ساختار و شخصیتی که صاحب روح حرکت، سازندگی و امنیت در گستره اجتماع است به تصویر می‌کشد تا ذهنیت درمانده و مستأصل درویش‌مآبانه را از افکار اجتماع پاک کند.

در ادامه این نشست دکتر اطلس اثنی‌عشری، دکتر مریم کهنسال و دکتر مرتضی جعفری ضمن متن‌خوانی «جدال سعدی با مدعی» به توضیحاتی درباره شخصیت توانگر و درویش و دیدگاه جامعه نسبت به این امر پرداختند.







منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©