خاندان وصال؛ خاندان فرهنگی شیراز


تاریخ : جمعه، 11 دی، 1394


مراسم بزرگداشت خاندان وصال شيرازى، همراه با نمايشگاه اثار هنرى خاندان وصال با حضور نويسندگان، پژوهشگران و هنرمندان در مركز اسناد وكتابخانه ملى مركز فارس برگزار شد. در این مراسم کوروش کمالی سروستانی رییس مركز اسناد وكتابخانه ملى مركز فارس، دكتر جعفرمويد شيرازى، اميدبناكار ومهرداد شيرازى در خصوص زندگى وآثار خاندان وصال سخن گفتند. متن کامل سخنرانی کمالی سروستانی را در ادامه می‌خوانید:

مرا نه طالع سعد است و نه اتابک سعد

خدا نخواست که خیزد دو سعدی از شیراز

شاید اگر اشاره مرشد بزرگوار و عارف ربانی، میرزا ابوالقاسم سکوت شیرازی، به میرزا کوچک نبود،  نخستین تخلص "محمد شفیع " که " مهجور " بود، بر این خاندان می‌ماند، اما به اشاره سکوت، دوره مهجوری به سرآمد و میرزا کوچک " وصال " را برای تخلص خود برگزید.

 زاده زندیه، در روزگار قاجاریه به همه هنرهای زمان آراسته شد. به گونه‌ای که فتحعلی‌شاه قاجار در سفر شیراز چون نسخه قرآن او را که خوشنویسی، تذهیب، صحافی، تجلید و نقاشی اش را همه خود انجام داده بود، دید، گفت: " جناب وصال، اسراف کمالات نموده‌اند" و فرمان مقرری داد و از آن پس بود که همه پسران هنرمند وصال از دولت مستمری دریافت کردنند



کثرت فضایل وصال، خاندانی را بنیاد گذاشت که بی تردید یکی از اصیل‌ترین، فرهیخته‌ترین، هنرمندترین و پرآوازه‌ترین خاندان‌های شیراز و ایرانند. هنگامی که "وقار" نخستین پسر وصال زاده شد‌، وصال از مراد خویش، سکوت شیرازی نامی، برای او درخواست کرد و سکوت گفت: «احمد، محمود، محمد، ابوالقاسم» و بدینسان چهار پسر خویش را به همین ترتیب، نام نهاد.

 میرزا احمد متخلص به "وقار"،میرزا محمود متخلص به "حکیم" ، میرزا محمد متخلص به "داوری" و میرزا ابوالقاسم متخلص به "فرهنگ".

و پس از درگذشت "سکوت"، دو فرزند آخر خود را میرزا اسماعیل متخلص به "توحید" و میرزا عبدالوهاب متخلص به "یزدانی" نام نهاد که هر شش در محله سرِ باغ شیراز بالیدند و به هنرهای گوناگون آراسته گردیدند و موجب مباهات پدر گشتند و مستحق سرایشی چنین:

ای عزّت من، دولت و ای دولت من، فقر

زین رحمت حق با چه زبان شکر گزارم

 

اقبال بِه از اینکه به شش گوهرم آراست؟

کز هفت فلک برشده آوازۀ کارم

 

بر شش جهت این شش گهرم نور فشانند

آفاق گلستان شده ازین ریشۀ خارم

این خاندان فرهنگور شیرازی در شعر و نثر، خوشنویسی و تذهیب و نقاشی سرآمدان روزگار خود بودند و آثار گرانبهایشان از قرآن‌هایی خطی، تا دیوان شاعران، از قطعات خوشنویسی تا آثار نگارگری هم اینک زینت‌بخش موزه‌ها و خانه‌ها و نمادی از فرهنگ شیراز است.

برخی از نوادگان و نبیرگان وصال بزرگ ، ازهنرمندان و شاعران و متخصصان ایران امروز هستند، اما شاید کار سترگی  که روحانی وصال فرزند میرزا عبدالوهاب متخلص به "یزدانی" کرد، در نوع خود بی‌نظیر باشد. او هوشمندانه و جسورانه با تدوین " تذکره گلشن وصال" طرحی نو ریخت و تاریخ مستند خاندان خود را به زیبایی و کمال تدوین و روایت دویست‌ساله خاندان را تا سال 1319 با مقدمه استاد محمد علی فروغی منتشر کرد. اگر چه پیش از او و درعهد ناصری نیز "رساله اخبار سلسله  جلیله وصالیه" به خامه توانای فرهنگ وصال، درباره خاندان وصال، تدوین شده بود.

خاندانی چنین پرکار و پر اقبال و چنین پردامنه و ماندگار، از نوادر روزگار است. اگر چه به باور دکتر عبدالکریم وصال "با ازدست رفتن زنده‌یاد دکتر عبدالوهاب نورانی وصال از نسل سوم و نبیره وصال بزرگ ،آخرین ستاره شعر و سخنوری در این دودمان خاموش شد".

ستاره‌ای که در ادب و فرهنگ این سرزمین خوش درخشید و با ذوق هنری و عشق و علاقه، آثار هنری ارزشمندی از خاندان و دیگر هنرمندان این سرزمین گرد آوررد که بخشی از آن که اینک در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس نگهداری می‌شود و به جلوه درآمده، نشانگر ذوق و علاقه آن بزرگوار است.

او عاشق ایران و فارس بود. از سال 1372 که بنیاد فارس‌شناسی را بنیاد نهادیم تا 26 دیماه 1373 که ایشان سرای فانی را به امید جهان باقی وانهادند، چندین بار سعادت دیدار دست یافت که مقاله "مبانی فارس‌شناسی" او نشانگر دغدغه‌هایش در این زمینه است. استاد علاقه‌مند بودند که پنج هزار متر از باغ مصفایشان به "گلشن وصال" تبدیل شود؛ آراسته به تندیس‌ها و آثار بزرگان این خاندان و نیز دیگر آثار با‌ارزشی که خود فراهم آورده بود. گلشنی برای وصال خوش‌نویسی و نگارگری و شعر و ادب؛ اما... بگذریم......

شهر برای ماندگاری و زندگی نیازمند روح است و روح هر شهری، فرهنگ آن شهر است. فرهنگِ هر شهر، معرّف هویت آن است و هر شهر بی‌روح و فرهنگ، بی اندیشه و ادب، بی هنر و اخلاق؛ نه دل انگیز است و نه خاطره انگیز.

خاندان وصال، بخشی از روح و هویت فرهنگ شیرازند و پاسداشت آنان به عنوان یکی از آخرین خاندان‌های فرهنگی، وظیفه و رسالت مدیران و فرهنگوران و هنرمندان این شهر است.

تاباد چنین بادا!  








منبع این مقاله : دانشنامه فارس
http://www.fars-encyclopedia.com

آدرس این مطلب :

Fars Encyclopedia ©