•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

سعدی؛ متجدد معتدل/دكتر سیروس شمیسا

چكيده:

گفتمان سنّت یا تجّدد به مفهوم امروزی در اعصار قدیم رایج نبود. در اعصار قدیم معمولاً در عین حفظ سنّت، نوآوری‌هایی هم می‌کردند. این نوآوری‌ها مخصوصاً در ادبیات بیشتر ناظر به محتوا بود؛ حال آن‌که در عصر جدید بیشتر ناظر به فرم است یا به نحوی با تغییر فرم هم همراه است. بر اين اساس باید سعدی را متجدّدی دانست که با حفظ اعتدال بیشتر در زمینة معنی و گاهی البته فرم دست به نوآوری‌هایی زده است. آنچه در پي مي‌آيد، شواهد و دلايلي است مبني بر اين امر.


كليد واژه: سنّت، تجّدد، نوآوری، سعدي.


گفتمان سنّت یا تجّدد به مفهوم امروزی در اعصار قدیم رایج نبود. توضیح این‌که در عصر جدید مدرنیسم غالباً با نفی سنّت همراه است، اما در اعصار قدیم معمولاً در عین حفظ سنّت، نوآوری‌هایی هم می‌کردند. این نوآوری‌ها مخصوصاً در ادبیات بیشتر ناظر به محتوا بود؛ حال آنکه در عصر جدید بیشتر ناظر به فرم است یا به نحوی با تغییر فرم هم همراه است. تجدّد امروزی‌ها تند و تیز است؛ حال آنکه قدما روشی معتدل داشتند. با توجه به این مقدمه کوتاه باید سعدی را متجدّدی دانست که با حفظ اعتدال بیشتر در زمینة معنی و گاهی البته فرم دست به نوآوری‌هایی زده است. به چند مورد از این نوآوری‌های او با توجه به تاریخ عصر او و قبل از او اشاره می‌شود:


1. در نثر به جای این‌که روش فضلای دورة خود و ماقبل خود را که مقامات‌نویسی و سجع‌پردازی و نثر مصنوع و متکّلف بود، ادامه دهد، در گلستان نثری معتدل را ابداع کرد که به قول شادروان بهار در سبک‌شناسی ناظر به نثر ساده و موجز خواجه عبدالله انصاری و نثر متکّلف حمیدالدین بلخی در مقامات حمیدی است. حکایات گلستان برخلاف مقامات حمیدی کوتاه و ساده است، از سوی دیگر مثل مناجات خواجه عبدالله فقط گزاره‌های اخلاقی و عرفانی نیست. سعدی حتی در سجع‌پردازی هم جانب اعتدال را رعایت کرد و از برخی از اشارات او پيداست كه معتقد بود در نثر فنّي مسجع، معني فداي لفظ شده است چنآن‌كه در گلستان گوید: 


هان تا سپر نیفگنی از حمله فصیح


کاو را جز این مبالغه مستعار نیست 


دین ورز و معرفت که سخندان سجع‌گوی


بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست


(سعدی، 1374: 168)


همین روش بی‌اعتنایی به اظهار فضل و فضل‌فروشی و ایراد تلمیحات و اشارات نادر علمي و نجومي و طبي و امثال اینها را علاوه بر نثر، در شعر هم دارد، توضيح این‌که شعر قرن ششم یا عهد سلجوقی مثلاً شعر خاقانی و نظامی و انوری و امثال آنان شعری فاضلانه است که بر آنها شروح متعدد نوشته‌اند، اما شعر سعدی در عین احتوا به مبانی فصاحت و بلاغت، شعری ساده و به اصطلاح سهل و ممتنع است. آن‌جا که به انوری توجه می کند،  قصاید او را نادیده می‌گیرد و غزل و قطعات او را که ساده و روان است، در مد نظر دارد.


 بدیهی است که سعدی با آن پایه و مایه‌ای که در ادبیت و عربیت داشت، اگر می‌خواست به شیوة فضلای قبل از خود به شعر و نثر فنّی بپردازد، گوی سبقت را از همگان می‌ربود. در همان عصر او همشهری‌اش وصّاف در تاریخ خود افراط را از حد گذرانده بود. سادگی شعر سعدی در عصری که همگی به دنبال اظهار فضل و تصنّع بودند، در همان زمان خود سعدی مورد توجه قرار گرفت. مجد همگر گوید:


از سعدی مشهور سخن، شعر روان جوی   


کاو کعبة فضل است و دلش چشمة زمزم


(مجد همگر، 1375: 306)


در این‌جا واو، واو حالیه است یعنی با آن که کعبۀ فضل است، دلش مثل چشمۀ زمزم است که اشاره به روانی شعر سعدی است.سیف‌الدین فرغانی در مدح سعدی می‌گوید:


حدیث شعر من گفتن به پیش طبع چون آبت           


به آتشگاه زردشت است خاکستر فرستادن


(سیف فرغانی، 1364: 111)


2. قصاید قبل از سعدی عمدتاً محدود به مضامین مدحی است، البته در قصاید سنایی و خاقانی مضامین شبه عرفانی هم هست. این هر دو موضوع تا حدودی موهوم هستند، مدح چیزی است که از دنیای اساطیر و حماسه و عرفان هم مربوط به عوالم متافیزیکی است، اما سعدي موضوع و مضامين قصيده را عمدتاً بر مطالب اين جهاني و حكمت عملي و پند و اندرز قرار داد. من در سبک‌شناسی شعر تحت عنوان «پایان عمر قصیده سنّتی» این ابیات او را در انتقاد از قصاید مدحی پیش از او شاهد آوردم:


به نوبتند ملوک اندر این سپنج‌سرای         


کنون که نوبت توست ای ملِک به عدل گراي


(سعدی، 1386: 745)


پس ممدوح عمر جاودانه ندارد و این تعریضی است به دعای تأبید در قصاید.


نیاز باید و طاعت نه شوکت و ناموس         


بلند بانگ چه سود و میان تهی چو دراي


(سعدی، 1386: 746)


قصیده‌پردازان ممدوح را به شوکت و ناموس می‌ستودند نه نیاز و طاعت.


به کامة دل دشمن نشیند آن مغرور


که بشنود سخن دشمنان دوست‌نمای


(سعدی، 1386: 746)


مغرور شاه و دشمنان دوست‌نمای، شاعران مدّاح هستند. 


دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی     


دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای


(سعدی، 1386: 746)


شاعران مدّاح ممدوح را به گرفتن شرق و غرب تحریض می‌کردند. 


نگویمت چو زبان‌آوران رنگ‌آمیز       


که ابر مشک‌فشانی و بحر گوهر‌زای


(سعدی، 1386: 746) 


زبان‌آوران رنگ‌آمیز همان شاعران معروف مدیحه‌سرای هستند. 


نکاهد آنچه نبشته‌ست عمر و نفزاید          


پس این چه فایده گفتن که تا به حشر بپای


(سعدی، 1386: 746)


تعریض سعدی است به شریطه و دعای تأبید در قصاید سنّتی و شاید تعریضی باشد به منوچهری که گفته بود:


جز این دعات چه گویم که رودکی گفته‌ست


هزار سال نبَری صد هزار سال بزی


(منوچهری، 1363: 139) 


به روز حشر که فعل بدان و نیکان را


جزا دهند به مکیال نیک و بد پیمای 


جریده گنهت عفو باد و توبه قبول


سپیدنامه و خوشدل به عفو بار خدای


(سعدی، 1386: 746)


این دعای سعدی به جای دعای تأبید بود1. 


به طعنه‌ای زده باد آن‌که بر تو بد خواهد      


که بار دیگرش از سینه برنیاید وای


(سعدی، 1386: 746)


این تنها بیت حماسی این قصیده بیست و هشت بیتی است که به سبک قصیده‌پردازان کهن است. در نسخه‌ها این قصیده عنوان ممدوح را ندارد. مرحوم علی دشتی می‌گوید: در مدح اتابک ابوبکربن سعد زنگی است. 


دشتی اضافه می‌کند: «اگر سعدی جز این قصیده‌ای نداشت، سزاوار بود به آب زر نگاشته شده، مایة مباهات وی قرار گیرد زیرا در تاریخ ادبی ایران، یگانه و بی‌مانند است... در سرودن این ابیات و بیان این افکار انسانی، سیره و روش خلفاي راشدين را در نظر داشته است. نمونه حكومت صحيح در ذهن وی آن دورة تابانی است که از ایمان و تقوا می‌درخشیده... و خلیفه خدمتگزار جامعه اسلامی و حارس اصل عدالت بوده است»2.


این بحث ما با توجه به ادبیات عرب هم صحیح است. بله. خلّاق‌المعانی بود، اما فقط در زمینه مدح و مفاخره و امثال اینها، سعدی از متنبی بیشتر ساده و روان‌گویی آموخته است.


3. در گلستان هم به موضوعاتی پرداخت که مربوط به زندگی واقعی است و به اصطلاح پراکتیکال و کاربردی است و به همین علت (و البته سبک خاص گلستان) در طی ادوار و اعصار مورد قبول مردم قرار گرفت. همین توجه او به موضوعات واقعی و کاربردی است که او را منتقد اجتماعی و سیاسی و مصلح‌الدین هم می‌کند. بر خلاف آنچه معروف است به همه مسايل دوره خود از جمله فتنۀ مغول هم توجه داشت. ملک‌الشعراء بهار که در مسایل ادبی نظریات صائب شخصی دارد، برخلاف ادبای دیگر که می‌خواستند سعدی را عارف و زاهد گوشه‌نشین معرفی کنند، می‌نویسد: «سعدی تا توانسته است سخنان خود را در مادیات و امور معاشیه و سیاسیه و اخلاق معاشی و طرز زندگی و مردمداری و نيك‌فطرتی و عدالت و رعیت‌پروری و توجه به واقع محصور نموده است»3.


4. نمونه دیگر تجدد همراه با اعتدال او در زمینۀ زبان است. سعدی وارث ادب سبک خراسانی بود و اساساً در فارس پیش از سعدی شاعر بزرگ یا قابل اعتنایی نبود که سرمشق سعدی باشد. استاد دکتر صفا می‌نویسد: «سعدی توانست که از طرفی زبان ساده و فصیح استادان پیشین را احیاء کند و از قید تصنّعات عجیب و تکلّفاتی که در نیمۀ دوم قرن ششم و حتی در قرن هفتم گریبانگیر سخن فارسی شده بود، رهایی بخشد»4. اما باید توجه داشت که این احیاء زبان استادان پیشین، تقلید محض نبود. او بسیاری از مختصات کهن سبک خراسانی را به کناری نهاد و در عوض برخی از تحولات جدید زبانی را (که بعدها در سبک عراقی رواج یافت) وارد آثار خود کرد. در بلاغت هم استفاده‌های هنری‌یي که مثلاً از انواع ایهام از قبیل ایهام تناسب، استخدام یا استثناء منقطع می‌کند‌، تقریباً قبل از او به این وسعت بی‌سابقه است، لذا باید هم‌سخن با استاد حمیدی شیرازی که در مورد شاعران با تفحص شخصی اظهار نظر کرده است، گفت: «سبک سخن‌سرایی سعدی چه از جهت معنی و مفهوم و چه از حیث کلمه و ترکیب، سبک خاص و مشخصی است که با سبک شاعران قرن چهارم و پنجم و ششم... تقریباً تفاوتی فاحش دارد و بهتر آن است که آن را به نام خود او سبک سعدی بخوانیم»5.


5. عاملی که همواره بر نوآوری‌های سعدی حاکم و غالب است، ذوق لطیف اوست (به قول حافظ: قبول خاطر و لطف سخن خدا داداست) که مثلاً باعث شد در غزل مضامین و لغات غیر غزلی را کنار بگذارد و به مضامین لطیف عاشقانه و شاعرانه با چاشنی عرفان بپردازد، چنان‌که اغلب نزدیک به عموم ابیات او صنعت «علّو معنی» پیدا کرده است و این، غزل ساده، اما لطیف او را با غزلیات قبل از او مثلاً غزلیات خاقانی و انوری از زمین تا آسمان متفاوت ساخته است. همین ذوق لطیف اوست که طنز و شوخی را به نحو ظریفی وارد ادبیات کرد که بعدها حافظ از آن استفاده‌های شایانی کرد.


6. نباید پنداشت که عظمت سعدی در آن دست از ابتکارات و نوآوری‌های اوست که پیش از او سابقه نداشته است، خیر، بخش عظیمی از عظمت او عمدتاً در همان زمینه‌هایی است که قدما هم در آن داد سخن داده‌اند، اما کلام و بیان سعدی تفوق یافته است. الیوت در مقاله معروف سنّت و استعداد فردی می‌گوید: «اگر در آثار شاعری باریک شویم غالباً خواهیم یافت که نه فقط بهترین قطعه‌های آثار او، که نیز یگانه‌ترین آنها احیاناً همان‌هایی هستند که سخن‌سرایان گذشته، نیاکان او، جاودانگی خویشتن را در آنها به نیکوترین وجه نمایان ساخته‌اند»6.


باری سعدی هم مدح دارد یا شاعران پیش از سعدی هم موعظه و اندرز دارند، اما کلام سعدی به نحوی جای همه آنها را گرفته است. الیوت در همین مقاله جمله‌ای دارد که کاملاً در مورد آثار سعدی صادق است، «گذشته باید توسط حال دگرگونی پذیرد، به همان اندازه که حال را گذشته رهبری می‌کند»7. 


..................... 


پی نوشت:


1. نمونه‌ها متعدد است؛ مثلاً در شعری که در ستایش اتابک محمد سروده است گوید:


یکی پند پیرانه شنو ز سعدی


که بختت جوان باد و جاهت مجدد 


نبوده‌ست تا بوده دوران گیتی


به ابقای ابنای گیتی معوّد 


مؤبد نمی‌ماند این مُلک دنیا


نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند 


چنان صرف کن دولت و زندگانی


که نامت به نیکی بماند مخلّد


(سعدی، 1386: 713)


 


2. گزیده قصاید سعدی، جعفر شعار، ص160.


3. بهار و ادب فارسی، ج1، ص54-153.


4. تاریخ ادبیات در ایران، ج3، بخش1، ص586 .


5. مقالاتی درباره زندگی و شعر سعدی، ص 88ـ87.


6. تولد شعر، ص113.


7. همان، ص114. 


..........................


منابع:


1. بهار، محمدتقی (1371). ‏بهار و ادب فارسی: مجموعه یکصد مقاله از ملک‌الشعراء بهار، به کوشش محمد گلبن، با مقدمه غلامحسین یوسفی، تهران: امیرکبیر، کتاب‌های جیبی. 


2.  تولد شعر (1348). نوشته هنری میلر ... [و دیگران]، ترجمه منوچهر کاشف، تهران: سپهر.


3. رستگار فسایی، منصور (1352). مقالاتی درباره زندگی و شعر سعدی، شیراز: دانشگاه پهلوی. 


4. سعدي، مصلح بن عبدالله (1369). گزیده قصاید سعدی، انتخاب و شرح جعفر شعار، تهران: علمی.


5. ــــــــــــــــــــــــــ  (1374). گلستان سعدی، مصحح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.


6. ــــــــــــــــــــــــ (1386). کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر.


7. سیف فرغانی، محمد (1364). دیوان سیف‌الدین محمد فرغانی، با تصحیح و مقدمه ذبیح‌الله صفا، تهران: فردوس.


8. شمیسا، سیروس (1391). سبک شناسی شعر، تهران: میترا.


9. صفا، ذبیح‌الله (1368). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، ج 1/3.


10. مجد همگر (1375). دیوان مجد همگر، به تصحیح و تحقیق احمد کرمی، تهران: ما.


11. منوچهری، احمد بن قوص (1363). دیوان منوچهری دامغانی: با حواشی و تعلیقات و تراجم احوال و فهارس...، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران: زوار.


 






© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1394/2/30 (986 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری