•  صفحه اصلي  •  دانشنامه  •  گالري  •  كتابخانه  •  وبلاگ  •
منو اصلی
home1.gif صفحه اصلی

contents.gif معرفي
· معرفي موسسه
· آشنايي با مدير موسسه
· وبلاگ مدير
user.gif کاربران
· لیست اعضا
· صفحه شخصی
· ارسال پيغام
· ارسال وبلاگ
docs.gif اخبار
· آرشیو اخبار
· موضوعات خبري
Untitled-2.gif كتابخانه
· معرفي كتاب
· دريافت فايل
encyclopedia.gif دانشنامه فارس
· ديباچه
· عناوين
gallery.gif گالري فارس
· عكس
· خوشنويسي
· نقاشي
favoritos.gif سعدي شناسي
· دفتر اول
· دفتر دوم
· دفتر سوم
· دفتر چهارم
· دفتر پنجم
· دفتر ششم
· دفتر هفتم
· دفتر هشتم
· دفتر نهم
· دفتر دهم
· دفتر يازدهم
· دفتر دوازدهم
· دفتر سيزدهم
· دفتر چهاردهم
· دفتر پانزدهم
· دفتر شانزدهم
· دفتر هفدهم
· دفتر هجدهم
· دفتر نوزدهم
· دفتر بیستم
· دفتر بیست و یکم
· دفتر بیست و دوم
info.gif اطلاعات
· جستجو در سایت
· آمار سایت
· نظرسنجی ها
· بهترینهای سایت
· پرسش و پاسخ
· معرفی به دوستان
· تماس با ما
web_links.gif سايت‌هاي مرتبط
· دانشگاه حافظ
· سعدي‌شناسي
· كوروش كمالي
وضعیت کاربران
در حال حاضر 0 مهمان و 0 کاربر در سایت حضور دارند .

خوش آمدید ، لطفا جهت عضویت در سایت فرم مخصوص عضویت را تکمیل نمائید .

ورود مدير
مديريت سايت
خروج مدير

خرماي‌ طرح‌ ماجراي‌ برادر سعدي‌ و شمس‌الدين‌ تازيكو

عبدالرسول‌ خيرانديش‌


              يكي‌ از تقريرات‌ ثلاثه‌ سعدي‌ كه‌ در كليات‌ آمده‌ حكايت‌ شمس‌الدين‌ تازيكوي‌ است‌. حكايت‌ آن‌ كه‌:
            «در زمان‌ حكومت‌ ملك‌ عادل‌ شمس‌الدين‌ ـ طاب‌ ثراه‌ ـ تازيكوي‌ اسفهسالاران‌ ممالك‌ شيراز خرمايي‌ چنداز مال‌ ديوان‌ كه‌ تسعيري‌ اندك‌ داشت‌، به‌ بهاي‌ گران‌ به‌ بقالان‌ به‌ طرح‌ داده‌ بودند و ملك‌ از اين‌ ظلم‌ بي‌خبر.اتفاقاً چند بار خرما به‌ برادر شيخ‌ كه‌ بر در خانه‌ اتابك‌ دكان‌ بقالي‌ داشت‌، فرستادند. چون‌ حال‌ بدان‌ نهج‌ ديدبرخاست‌ و به‌ رباط‌ شيخ‌ كبير ابوعبدالله‌ محمد خفيف‌ ـ قدس‌ سره‌ ـ رفت‌، به‌ خدمت‌ برادر خود شيخ‌ سعدي‌ ـعليه‌الرحمه‌ ـ و صورت‌ عرضه‌ داشت‌. شيخ‌ از آن‌ حال‌ كوفته‌ خاطر شد و انديشه‌ كرد كه‌ خود برود و اين‌ بلا ازدرويشان‌ شيراز دفع‌ كند. به‌ تخصيص‌ از برادر خود انديشه‌ كرد كه‌ اول‌ رقعه‌ بايد نوشت‌ وفي‌الحال‌ اين‌ قطعه‌را بر پاره‌ كاغذ بنوشت‌:
ز احوال‌ برادرم‌ به‌ تحقيق
‌دانم‌ كه‌ تو را خبر نباشد
خرماي‌ به‌ طرح‌ مي‌دهندش‌
بخت‌ بد از اين‌ بتر نباشد
وآن‌ گه‌ تو محصلي‌ فرستي
‌تركي‌ كه‌ از او بتر نباشد
چندان‌ بزنندش‌ اي‌ خداوند
كز خانه‌ رهش‌ به‌ در نباشد
            ملك‌ شمس‌الدين‌ چون‌ رقعه‌ برخواند بخنديد و در حال‌ بفرمود تا منادي‌ كردند كه‌ هركس‌ را خرماي‌ طرح‌داده‌اند، پيش‌ من‌ آيد كه‌ با او سخني‌ دارم‌. تمامت‌ بقالان‌ جمع‌ آمدند و صورت‌ حال‌ از ايشان‌ پرسيد. پس‌ هركس‌زر داده‌ بود اسفهسالاران‌ را مي‌فرمود كه‌ در حال‌ به‌ ايشان‌ باز مي‌دادند و هركس‌ زر نداده‌ بود، مي‌فرمود تاخرماي‌ وي‌ باز نستانند. بعد از آن‌ خود برخاست‌ و به‌ خدمت‌ شيخ‌ آمده‌ عذر خواست‌ و بعد از استمداد همت‌گفت‌: اي‌ شيخ‌ حكم‌ كردم‌ كه‌ تا چند بار خرما كه‌ به‌ دكان‌ برادر شيخ‌ برده‌اند، به‌ وي‌ ارزاني‌ دارند و قيمت‌ از اونطلبند و التماس‌ از حضرت‌ شيخ‌ آن‌ است‌ كه‌ چون‌ معلوم‌ شد كه‌ برادر شيخ‌ درويش‌ است‌، محقر قراضه‌اي‌ ازبهر وي‌ آورده‌ام‌ تا شيخ‌ آن‌ را بدو دهد. هزار دينار ببوسيد و در خدمت‌ شيخ‌ نهاد و چون‌ مي‌دانست‌ كه‌ شيخ‌خود چيزي‌ قبول‌ نمي‌كند، زود برخاست‌ و بيرون‌ رفت‌ و مشهور شد كه‌ ملك‌ شمس‌الدين‌ تازيكوي‌ از براي‌خاطر مبارك‌ شيخ‌ سعدي‌ ـ رحمه‌الله‌ عليه‌ واسعه‌ ـ ترك‌ خرما و بهاي‌ آن‌ خرما كه‌ به‌ بقالان‌ داده‌ بودند، بگفت‌ واز ايشان‌ باز نستدند»1.
            متن‌ كامل‌تر شعري‌ كه‌ در بالا و ضمن‌ حكايت‌ نقل‌ شد در فارسنامه‌ ناصري‌ چنين‌ آمده‌ است‌:
ز احوال‌ برادرم‌ به‌ تحقيق
‌دانم‌ كه‌ تو را خبر نباشد
خرماي‌ به‌ طرح‌ مي‌دهندش‌
بخت‌ بد از اين‌ بتر نباشد
اطفال‌ برند و مرد درويش‌
خرما بخورند و زر نباشد
از غايت‌ فقر دايم‌ او را
شلوار به‌ پاي‌ در نباشد
و آن‌ گه‌ تو محصلي‌ فرستي
‌تركي‌ كه‌ از او بتر نباشد
چندان‌ بزنندش‌ اي‌ خداوند
كز خانه‌ رهش‌ به‌ در نباشد2
            سعدي‌ در يكي‌ از حكايات‌ گلستان‌ نيز واژه‌ طرح‌ را به‌ كار برده‌ و آن‌ چنين‌ است‌:
            حاكمي‌ را حكايت‌ كردند كه‌ هيزم‌ درويشان‌ خريدي‌ به‌ حيف‌ و توانگران‌ را دادي‌ به‌ طرح‌. صاحبدلي‌ بر اوگذر كرد و گفت‌:
ماري‌ تو كه‌ هر كه‌ را بيني‌ بزني‌
يا بوم‌ كه‌ هركجا نشيني‌ بكني‌
زورت‌ ار پيش‌ مي‌رود با ما
با خداوند عيب‌ دان‌ نرود
زورمندي‌ مكن‌ بر اهل‌ زمين
‌تا دعايي‌ بر آسمان‌ نرود
            حاكم‌ از گفتن‌ او برنجيد و روي‌ از نصيحت‌ او در هم‌ كشيد و بر او التفات‌ نكرد تا شبي‌ آتش‌ مطبخ‌ در انبارهيزمش‌ افتاد و ساير اموالش‌ بسوخت‌ و از بستر نرمش‌ به‌ خاكستر گرم‌ نشاند. اتفاقاً شخصي‌ بر او بگذشت‌ وديدش‌ كه‌ با ياران‌ همي‌ گفت‌ ندانم‌ اين‌ آتش‌ از كجا در سراي‌ من‌ افتاد. گفت‌: از درد دل‌ درويشان‌
حذر كن‌ ز درد درون‌هاي‌ ريش‌
كه‌ ريش‌ درون‌ عاقبت‌ سر كند
به‌ هم‌ برمكن‌ تا تواني‌ دلي‌
كه‌ آهي‌ جهاني‌ به‌ هم‌ بركند
            بر تاج‌ كيخسرو نبشته‌ بود:
چه‌ سال‌هاي‌ فراوان‌ و عمرهاي‌ دراز
كه‌ خلق‌ بر سرِ ما بر زمين‌ بخواهد رفت‌
چنان‌ كه‌ دست‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ ملك‌به‌ ما
به‌ دست‌هاي‌ دگر هم‌ چنين‌ بخواهدرفت‌3
وصاف‌ نيز در ذكر شدايد فارس‌ مربوط‌ به‌ عصر غازان‌ خان‌ به‌ قضيه‌ فروش‌ گندم‌ به‌ صورت‌ «طرح‌»اشاره‌ كرده‌ است‌، مي‌نويسد: «خرواري‌ گندم‌ كه‌ در سال‌ گذشته‌ به‌ مبلغ‌ سي‌ دينار يافت‌ نمي‌شد، به‌ شش‌ ديناردر وجه‌ خزانه‌ بر مردم‌ «طرح‌» مي‌كردند و نفير و تظلم‌ به‌ فلك‌ مي‌رسيد لاجرم‌ به‌ هنگام‌ طلب‌...در مقام‌ ضرب‌ وتهديد بي‌اصول‌ از غايت‌ بي‌برگي‌ خلايق‌ نواي‌ زخمه‌ محصلان‌...»4تا جايي‌ كه‌ نگارنده‌ جستجو كرده‌ توانسته‌است‌ به‌ كارگيري‌ واژه‌ «طرح‌» به‌ عنوان‌ يك‌ مقوله‌ مالي‌ و تجاري‌ شناسايي‌ كند مربوط‌ به‌ اواسط‌ قرن‌ نهم‌ وامور حكومتي‌ فارس‌ است‌. در سندي‌ مربوط‌ به‌ سال‌ 859 هـ..ق. كه‌ طي‌ آن‌ دولت‌ قراقويونلو بلوك‌ بوانات‌ هرات‌ ومروست‌ را سيورغال‌ كرده‌ آمده‌ است‌:
            «...جهات‌ در سومي‌ كه‌ هميشه‌ متعلق‌ به‌ داروغگان‌ بوده‌ مخصوص‌ او دانسته‌ و كلانتران‌ احشام‌ تراكمه‌ به‌تخصيص‌ قنقراد بزرگ‌ قلم‌ و قدم‌ كوتاه‌ و كشيده‌ داشته‌ به‌ علت‌ مال‌ وجوهات‌ و حق‌ حمايت‌ و خارجيات‌ وقسمات‌ و «طرح‌» و قلان‌ و بيگار و غيلره‌ مزاحم‌ و متعرض‌ ايشان‌ نشوند...».
            در غير اين‌ موارد واژه‌ «طرح‌» كه‌ در متون‌ به‌ نحو فراواني‌ به‌ كار رفته‌ به‌ معناي‌ «افكندني‌» است‌ كه‌ بيشتربا فرش‌ به‌ كار مي‌رود. مثلاً در كتاب‌ تاريخ‌ شاهي‌ قراختاييان‌ كه‌ تأليف‌ آن‌ هم‌ زمان‌ با حيات‌ شيخ‌ سعدي‌ بوده‌است‌، واژه‌ طرح‌ با فرش‌ آمده‌ و به‌ معناي‌ افكندني‌ است‌.5در وقفنامه‌ ربع‌ رشيدي‌ كه‌ آن‌ هم‌ به‌ روزگار سعدي‌تنظيم‌ و تأليف‌ شده‌ است‌، واژه‌ فرش‌ و طرح‌ مكرر به‌ كار رفته‌ است‌.6
            اما طرح‌ در مفهوم‌ فرافكني‌ انديشه‌ و آنچه‌ مورد نظر باشد نيز به‌ كار رفته‌، چنان‌ كه‌ امروزه‌ واژه‌هاي‌ طرح‌و طراحي‌ فراوان‌ به‌ كار مي‌رود. در كتاب‌ تجزيه‌الاحرار و تسليه‌الابرار كه‌ در خصوص‌ شعرا او و ادباي‌ فارس‌در عصر زنديه‌ و اوايل‌ قاجاريه‌ است‌ و در زمان‌ فتحعلي‌ شاه‌ قاجار نوشته‌ شده‌، آمده‌ است‌:
            «شعرا و ظرفا و اولوالالباب‌ از هر باب‌ و ارباب‌ طبع‌ موزون‌ هر روزه‌ بر سر شاخسار نظم‌ چون‌ عنادل‌وقماري‌ به‌ تجاوب‌ يكديگر غزل‌ها و مطلع‌ها طرح‌ مي‌ساخته‌اند و امراء كلام‌ در مجالس‌ و محافل‌...7».
            درباره‌ «طرح‌» كه‌ چندين‌ بار در داستان‌ برادر سعدي‌ و شمس‌الدين‌ تازيكو بدان‌ اشاره‌ شده‌ و اساس‌ماجراي‌ آن‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، لازم‌ به‌ توضيح‌ است‌ كه‌ «طرح‌» نوعي‌ ماليات‌ در دوره‌ مغول‌ دانسته‌ شده‌ است‌.هرچند به‌ شرحي‌ كه‌ خواهد آمد اطلاق ماليات‌ بر آن‌ تا حدودي‌ مشكل‌ است‌ و آن‌ را در اصل‌ بايد نوعي‌ طريقه‌كسب‌ درآمد براي‌ خزانه‌ دولت‌ و مقطعان‌ مالياتي‌ دانست‌. درباره‌ ماليات‌ «طرح‌» كساني‌ چون‌ پطروشفسكي‌،مينورسكي‌ و عليزاده‌ از محققان‌ شوروي‌ نظراتي‌ داده‌اند. طبق‌ نظر آنان‌ «طرح‌» به‌ دو طريق‌ اعمال‌ مي‌گرديده‌ وموجب‌ افزايش‌ درآمد دستگاه‌ تحصيل‌ ماليات‌ مي‌شده‌ است‌. اول‌ آن‌ كه‌ شهرنشينان‌ و روستاييان‌ مجبوربودند هرگاه‌ غلات‌ و ديگر مواد غذايي‌ موجود در انبارهاي‌ دولتي‌ را كه‌ از طريق‌ ماليات‌ تهيه‌ مي‌شد و احتمالاًرو به‌ خرابي‌ مي‌رفت‌، آنها را با قيمت‌ بالاتر از بازار بخرند و قيمت‌ آن‌ را به‌ نقد بپردازند. دوم‌ آن‌ كه‌ روستاييان‌مجبور مي‌شدند محصولات‌ خود را به‌ قيمتي‌ كه‌ از بهاي‌ بازار سياه‌ ارزان‌تر بود به‌ خزانه‌ يا مأمور تحصيل‌ماليات‌ بفروشند.8
            مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ روش‌ «طرح‌» نوعي‌ درآمد چند سويه‌ براي‌ خزانه‌ دولت‌ ايلخاني‌ يا مقطعان‌ مالياتي‌ بوده‌ وبا بعضي‌ ديگر از روش‌هاي‌ ماليات‌گيري‌ و انواع‌ ماليات‌ مرتبط‌ بوده‌ است‌. آن‌ چنان‌ كه‌ دستگاه‌ ديواني‌ يامقطعان‌ مالياتي‌ يا به‌ طور كلي‌ امر ماليات‌گيري‌ را به‌ صورت‌ تجارتي‌ پرسود و توأم‌ با اجحاف‌ در مي‌آورد.
            در دوره‌ ايلخانان‌ مغول‌ ماليات‌هاي‌ متعددي‌ چون‌ قلان‌، قيچور، تمغا، تغار، رسوم‌، اخراجات‌، علفه‌،سادري‌، خرارج‌، مواشي‌، بيغار و مانند آن‌ وجود داشت‌ كه‌ هريك‌ به‌ نوعي‌ براي‌ خزانه‌ ايلخانان‌ و جيب‌ مقامات‌و مأموران‌ آنان‌ اعم‌ از كشوري‌ يا لشكري‌ كسب‌ درآمد مي‌كرد چنان‌ كه‌ محققين‌ شوروي‌ گفته‌اند و «طرح‌» نيزاز جمله‌ آنان‌ بوده‌ است‌، اما بايستي‌ به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ داشت‌ كه‌ در منابع‌ عصر مغول‌ و به‌ خصوص‌ درمجموعه‌ فرمان‌هايي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ غازان‌ خان‌ براي‌ انجام‌ اصلاحات‌ اداري‌ و مالياتي‌ صادر شده‌ است‌ و به‌ انواع‌ماليات‌ و قواعد آنها اشاره‌ شده‌، هيچ‌ ذكري‌ در مورد مالياتي‌ به‌ نام‌ «طرح‌» نشده‌ است‌. لذا شناخت‌ دقيق‌ واژه‌طرح‌ و كاركرد آن‌ را نبايد در نظام‌ مالياتي‌ رسمي‌ دولت‌ ايلخاني‌ بلكه‌ در نظام‌ تجاري‌ دوره‌ مغول‌ جستجوكرد. زيرا هم‌ مبتني‌ بر كالا بوده‌ و هم‌ خريد و فروش‌ اجباري‌. ضمناً تذكر اين‌ نكته‌ لازم‌ است‌ كه‌ هرچند درروش‌ «طرح‌» خريد از كشاورزان‌ و فروش‌ آن‌ به‌ فروشندگان‌ از نظر تعيين‌ قيمت‌ اجبار و اجحافي‌ را به‌ همراه‌داشته‌، اما هيچ‌ سخني‌ در مورد عرضه‌ آن‌ توسط‌ فروشندگان‌ به‌ مشتريان‌ به‌ قيمتي‌ معين‌ كه‌ موجب‌ ضرري‌براي‌ آنها باشد، نقل‌ نشده‌ است‌.
            نگارنده‌ مدت‌ها بر اين‌ عقيده‌ بوده‌ كه‌ با ستمي‌ كه‌ از بابت‌ «طرح‌» به‌ فروشندگان‌ مي‌رفت‌ از بابت‌ قيمت‌نبوده‌ بلكه‌ در مسئله‌ ديگري‌ كه‌ همان‌ اوزان‌ و مقياسات‌ بوده‌ است‌، بايد باشد، زيرا بنا بر شواهد فراوان‌ و به‌سبب‌ آشفتگي‌ امور در عصر مغول‌ اوزان‌ و مقياسات‌ متعدد، متفاوت‌ و متنوعي‌ در نقاط‌ مختلف‌ رايج‌ بوده‌ وتجار اعم‌ از عوامل‌ ديواني‌ و غير از آن‌ بابت‌ سنگ‌ وكيل‌ از جايي‌ تا جايي‌ ديگر سود فراواني‌ حاصل‌ مي‌كردند.در حالي‌ كه‌ از نظر ثبت‌ در دفتر ديواني‌ اعداد و ارقام‌ چيزي‌ در اين‌ باره‌ نشان‌ نمي‌داد. بر همين‌ اساس‌ نيز دربعضي‌ از موارد «طرح‌» را خريد كالا و خواربار از كشاورزان‌ به‌ صورت‌ اضافه‌ بر كالاي‌ وزن‌ شده‌ و نيزافكندن‌ عدد كمتر بعد از عدد اكثر معني‌ كرده‌اند.9 به‌ طور كلي‌ هم‌ در فرهنگ‌ها و هم‌ در منابع‌ عصر مغول‌مانندجامع‌التواريخ‌،10 وقفنامه‌ ربع‌ رشيدي‌11و تسليقه‌ الاخوان‌12نيز طرح‌ به‌ معناي‌ افكندن‌، افزودن‌ وبيرون‌ انداختن‌ معني‌ شده‌ و به‌ كار رفته‌ است‌. بر اين‌ اساس‌ مدت‌ها چنين‌ مي‌انديشيدم‌ كه‌ ماجراي‌ «خرماي‌طرح‌» كه‌ برادر سعدي‌ بدان‌ گرفتار آمده‌ و مضروب‌ شده‌ در اصل‌ ناشي‌ از تفاوت‌ در سنگ‌ بوده‌ كه‌ در نهايت‌ به‌تفاضل‌ در قيمت‌ و تضرر فروشندگان‌ منجر مي‌شده‌ است‌. ظلم‌ و ستمي‌ را كه‌ از اين‌ ناحيه‌ بر مردم‌ مي‌رفته‌مي‌توان‌ در فرمان‌ غازان‌ خان‌ براي‌ يكسان‌ سازي‌ اوزان‌ و مقياسات‌ به‌ وضوح‌ مشاهده‌ كرد. قسمتي‌ از متن‌فرمان‌ غازان‌ خان‌ چنين‌ است‌:
            «...در اين‌ وقت‌ چون‌ تفحص‌ امور ملك‌ و مصالح‌ خلق‌ مي‌فرموديم‌ و قانون‌ هركار با ديد مي‌كرديم‌ چنان‌معلوم‌ شد كه‌ در بازار اردو و شهرها هركس‌ جهت‌ مصلحت‌ خود وزن‌ و سنگ‌ و كلوخ‌ و آهن‌ و غيره‌ مي‌سازندو به‌ هروقت‌ بدل‌ خود زيادت‌ و نقصان‌ مي‌كنند و خريد و فروخت‌ ايشان‌ بدانست‌ و درويشان‌ مغبون‌ و زيان‌زده‌ مي‌شوند...»13.
            علي‌رغم‌ آن‌ كه‌ براي‌ نگارنده‌ مسلم‌ بوده‌ كه‌ مسئله‌ «طرح‌» نوعي‌ ماليات‌ عصر مغول‌ نبوده‌ و شواهد نيز به‌نحوي‌ تأويلي‌ ارتباط‌ آن‌ با تفاوت‌ اوزان‌ و مقياسات‌ را نشان‌ مي‌داد با اين‌ حال‌ دو نكته‌ هم‌ چنان‌ رسيدن‌ به‌نظري‌ قطعي‌ را برايم‌ مشكل‌ مي‌ساخت‌. يكي‌ آن‌ كه‌ در شعري‌ كه‌ سعدي‌ براي‌ شمس‌الدين‌ تازيكو فرستاده‌ وفارسنامه‌ ناصري‌ نقل‌ كرده‌، بيتي‌ وجود دارد كه‌ در كليات‌ سعدي‌ تصحيح‌ فروغي‌ نيامده‌ و مسلماً در نقل‌ آن‌مؤلف‌ فارسنامه‌ از منبعي‌ غير از منابع‌ مورد استفاده‌ فروغي‌ بهره‌ برده‌ است‌ و آن‌ اين‌ است‌ كه‌:
اطفال‌ برند و مرد درويش‌
خرما بخورند و زر نباشد
            و نيز در حكايت‌ گلستان‌ كه‌ «حاكمي‌ را حكايت‌ كنند كه‌ هيزم‌ درويشان‌ خريدي‌ به‌ حيف‌ و توانگران‌ رادادي‌ به‌ طرح‌». اين‌ دو نكته‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ اولاً در مسئله‌ طرح‌ پول‌ طلا (زر) در كار بوده‌ و نيز آن‌ كه‌ حتي‌توانگران‌ نيز از مسئله‌ «طرح‌» متضرر بوده‌اند و سرانجام‌ آن‌ كه‌ از كليه‌ منقولات‌ فوق چنين‌ بر مي‌آيد كه‌ يك‌طرف‌ مسئله‌ «طرح‌» حاكم‌ يا عامل‌ قدرتمند مالياتي‌ بوده‌ است‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ هم‌ ثروت‌ داشته‌ و هم‌ آمريت‌.
            رابطه‌ ميان‌ زر و طرح‌ نگارنده‌ را متوجه‌ اين‌ نكته‌ ساخت‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ نيز اصطلاح‌ «زرخرما»، «زرتنباكو»، «زر گندم‌»،... در ميان‌ كشاورزان‌ جنوب‌ فارس‌ از جمله‌ دشتستان‌ رايج‌ است‌ و منظور از آن‌ پيش‌فروش‌ كردن‌ محصول‌ است‌ كه‌ طي‌ آن‌ بدون‌ آن‌ كه‌ محصول‌ قابل‌ تحويل‌ باشد پول‌ از خريدار دريافت‌ مي‌شود،اما به‌ ميزاني‌ كمتر از قيمت‌ واقعي‌ جنس‌. بدين‌ ترتيب‌ در ماجراي‌ برادر سعدي‌، با شمس‌الدين‌ تازيكو چنين‌بوده‌ است‌ كه‌ شمس‌الدين‌ خرماهايي‌ را كه‌ در مناطق‌ گرمسير از طريق‌ دريافت‌ ماليات‌ مي‌بايست‌ دريافت‌ كندبه‌ صورت‌ «طرح‌» يعني‌ پيش‌فروش‌ آن‌ هم‌ به‌ نحو اجبار به‌ بقالان‌ مي‌فروخته‌ و وجه‌ را هم‌ به‌ صورت‌ نقدي‌ ياطلب‌ از بقالان‌ مي‌گرفته‌ است‌، اما به‌ هر صورت‌ چه‌ قبل‌ از تحويل‌ خرما و چه‌ بعد از آن‌ بقال‌ متعهد و مقروض‌وجه‌ نقد به‌ صورت‌ زر بوده‌ و محتمل‌ است‌ كه‌ از زمان‌ اعلان‌ دين‌ و قبول‌ تعهد پرداخت‌ زر به‌ نحوي‌ كه‌ درمعاملات‌ بوي‌ مطرح‌ است‌ متضرر مي‌شده‌ است‌.
            چنان‌ كه‌ اين‌ عبارت‌ در داستان‌ برادر سعدي‌ با شمس‌الدين‌ تازيكو نيز مؤيد اين‌ استنباط‌ است‌. «ملك‌شمس‌الدين‌ چون‌ رقعه‌ برخواند بخنديد و در حال‌ بفرمود تا منادي‌ كردند كه‌ هركس‌ را خرماي‌ طرح‌ داده‌اندپيش‌ من‌ آيد كه‌ با او سخني‌ دارم‌. تمامت‌ بقالان‌ جمع‌ آمدند و صورت‌ حال‌ از ايشان‌ پرسيد. پس‌ هركس‌ زر داده‌بود اسفهسالاران‌ را مي‌فرمود كه‌ در حال‌ به‌ ايشان‌ باز مي‌دادند و هركس‌ زر نداده‌ بود مي‌فرمود تا خرماي‌ وي‌باز نستانند».
            نيز در اين‌ مصرع‌ كه‌ «خرما بخورند و زر نباشد» يا در حكايتي‌ كه‌ حاكمي‌ هيزم‌ خريد و فروش‌ مي‌كردقصه‌ چنان‌ است‌ كه‌ هنوز هيزمي‌ به‌ توانگران‌ نداده‌ وجه‌ آن‌ به‌ نحو گران‌ دريافت‌ مي‌كرده‌ يعني‌ پيش‌ فروش‌(طرح‌) در حالي‌ كه‌ هيزم‌ روستاييان‌ را به‌ نحو ارزان‌ مي‌گرفته‌ بدون‌ آن‌ كه‌ از قبل‌ وجهي‌ از آن‌ را پرداخته‌ باشديعني‌ پيش‌ خريد (حيف‌)؟. از آنچه‌ كه‌ درباره‌ «طرح‌» گفته‌ شد نتايج‌ زير را مي‌توان‌ به‌ دست‌ آورد:
            1. «طرح‌» نوعي‌ ماليات‌ نبوده‌ و صرفاً شيوه‌اي‌ در معامله‌ بوده‌ است‌ كه‌ طي‌ آن‌ براي‌ عامل‌ معامله‌ (مالياتي‌)بدون‌ آن‌ كه‌ پولي‌ وارد معامله‌ كند كسب‌ پول‌ مي‌كرده‌ است‌. يعني‌ بدون‌ آن‌ كه‌ شيئيت‌ موضوع‌ معامله‌ (پول‌ ياكالا) در كار باشد صرفاً بر اساس‌ طرح‌ يا انگاره‌ موضوع‌ معامله‌ او به‌ پول‌ مورد نظر خويش‌ دست‌ مي‌يافته‌است‌.
            2. «طرح‌» روشي‌ براي‌ تبديل‌ ماليات‌ جنسي‌ به‌ وجه‌ نقدي‌ بوده‌ است‌. از آن‌ جا كه‌ اجاره‌ داران‌ ماليات‌مي‌بايست‌ وجه‌ ماليات‌ را به‌ صورت‌ نقد به‌ خزانه‌ پرداخت‌ مي‌كردند و آن‌ دسته‌ از رعايا كه‌ كشاورز بوده‌اندعلي‌الاصل‌ جنس‌ داشته‌اند نه‌ پول‌ و وصول‌ ماليات‌ از آنها به‌ صورت‌ جنسي‌ آسان‌ و به‌ صورت‌ نقدي‌ مشكل‌ يامستلزم‌ صرف‌ وقت‌ و پيچيدگي‌ ورود كالا به‌ بازار و تبديل‌ شدن‌ آن‌ به‌ پول‌ بوده‌ است‌. اجاره‌ داران‌ مالياتي‌خود به‌ صورت‌ واسطه‌ ميان‌ كشاورز و فروشنده‌ عمل‌ كرده‌ و با اجبار بقالان‌ به‌ خريد محصول‌ كشاورزان‌ ودريافت‌ وجه‌ نقد آن‌ به‌ صورت‌ پول‌ ماليات‌ مورد نظر و تعهد كرده‌ خويش‌ را دريافت‌ مي‌كردند.
            3. «طرح‌» فقط‌ در مورد محصولات‌ كشاورزي‌ بوده‌ است‌ و يك‌ طرف‌ آن‌ كشاورزان‌ وطرف‌ ديگر آن‌ بقالان‌بوده‌اند. لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ بقال‌ در گذشته‌ معال‌ تره‌بار فروشي‌ امروزه‌ بوده‌ است‌. لذا در مسئله‌ «طرح‌» كه‌اساس‌ آن‌ را «پيش‌ فروش‌» تشكيل‌ مي‌داده‌، بقال‌ مجبور به‌ تحمل‌ طرح‌ (پيش‌فروش‌) و كشاورز مجبور به‌ قبول‌ «حيف‌» (پيش‌ خريد از جانب‌ عامل‌ مالياتي‌) مي‌شده‌ است‌.
            4. مسئله‌ اصلي‌ «طرح‌» همان‌ پيش‌ فروش‌ كردن‌ است‌ بر مبناي‌ دريافت‌ پول‌ چه‌ به‌ نقد چه‌ به‌ ضمان‌. يعني‌شخصي‌ كه‌ كالايي‌ را به‌ طرح‌ مي‌داد بدين‌ معني‌ بود كه‌ ديگران‌ مجبور بودند كالايش‌ را از قبل‌ بخرند. چه‌ به‌صورت‌ قرض‌ و چه‌ نقد. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ فروشنده‌ خود چيزي‌ را به‌ صورت‌ «پيش‌ فروش‌»مدنظر نداشته‌ باشد يعني‌ وجه‌ محصول‌ را از كشاورز قبل‌ از دريافت‌ آن‌ پرداخت‌ نكرده‌ باشد. اما جمع‌ هر دونيز ممكن‌ بوده‌ است‌ بدين‌ معني‌ كه‌ كشاورز محصول‌ خود را به‌ صورت‌ پيش‌ فروش‌ در اختيار خريدار كه‌ دراين‌ جا عامل‌ مالياتي‌ بوده‌، مي‌گذاشت‌ و عامل‌ مالياتي‌ در همان‌ حال‌ بقالان‌ را مجبور به‌ پيش‌ خريد همان‌ كالامي‌كرد. حال‌ از بابت‌ ارزان‌ خريدن‌ يا گران‌ فروختن‌ و نيز فاصله‌ زماني‌ دريافت‌ پول‌ از خريدار تا تبديل‌ آن‌ به‌پول‌ به‌ صورت‌ فروش‌ واقعي‌ جنس‌ به‌ مصرف‌ كننده‌ چه‌ سودي‌ نيز حاصل‌ مي‌شده‌ است‌، نكته‌ ديگري‌ است‌.اين‌ در حالي‌ بوده‌ كه‌ عاملي‌ مالياتي‌ چون‌ شمس‌الدين‌ تازيكو وجهي‌ به‌ صاحب‌ محصول‌ (كشاورز)نمي‌پرداخت‌ زيرا آن‌ را به‌ عنوان‌ ماليات‌ دريافت‌ مي‌كرد، اما مي‌بايست‌ ماليات‌ دولت‌ ايلخاني‌ را كه‌ تعهد كرده‌بود به‌ نقد بپردازد. لذا از فرايند دريافت‌ محصول‌ كشاورز تا تبديل‌ آن‌ به‌ پول‌ نزد بقالان‌ بايستي‌ چنان‌ محاسبه‌و معامله‌ مي‌كرد كه‌ هم‌ ماليات‌ دولت‌ را تأمين‌ كند و هم‌ سود شخصي‌ خود را كسب‌ نمايد و اين‌ بدون‌ اجحاف‌به‌ صورت‌ حيف‌ بر كشاورزان‌ و طرح‌ بر بقالان‌ ممكن‌ نبوده‌ است‌.
            5. دو مقوله‌ «طرح‌» و «حيف‌» را مي‌توان‌ به‌ نحو زير بر اساس‌ دو حكايت‌ از سعدي‌ مصور كرد.
            الف‌: حاكمي‌ را حكايت‌ كند كه‌ هيزم‌ درويشان‌ خريدي‌ به‌ حيف‌ و توانگران‌ را دادي‌ به‌ طرح‌.
 
                                                                                                طرح‌                                                                                                     حيف‌
                                    توانگران‌    >ـــــــــــــــــــــ                   حاكم‌                 >ـــــــــــــــ    درويشان‌
                                    خريدار                پيش‌ فروش‌ بالاي‌                                                                    پيش‌ خريد زير                هيزم‌ فروش‌
                                    هيزم‌                 قيمت‌ واقعي‌ (گران‌)                                                   قيمت‌ِ واقعي‌
                                                                           در قبال‌ وجه‌ نقد                                                                        (ارزان‌)
            ب‌: حكايت‌ شمس‌الدين‌ تازيكو كه‌ خرما به‌ بقالان‌ شيراز به‌ طرح‌ داده‌ بود.
 
                                                                                                خزانه‌ دولت‌ ايلخاني‌
                                                                                                            ماليات‌ نقدي‌
   بقالان‌ شيراز               طرح‌ زر                                                                             حيف‌
                                                 شمس‌ الدين‌              كشاورزان‌ پرداخت‌
                                                تازيكو حاكم‌     دريافت‌ ماليات‌ جنسي‌                       كنندگان‌ ماليات‌
                                                               خرما                  مالياتي‌ فارس‌           به‌ صورت‌ پيش‌ خريد                   به‌ صورت‌ جنسي‌
                                                    پيش‌ فروش‌ خرما                                                      زير قيمت‌ واقعي‌
                                                    به‌ قيمت‌ گران‌ در
                                                   قبال‌ دريافت‌ زر
 
            اما شمس‌الدين‌ تازيكو يعني‌ همان‌ كسي‌ كه‌ با خريد و فروش‌ خرما به‌ صورت‌ «طرح‌» اسباب‌ زحمت‌درويشان‌ شيراز از جمله‌ برادر سعدي‌ شد، از رجال‌ معروف‌ جنوب‌ ايران‌ در عصر ايلخاني‌ است‌. عليرغم‌ تلاش‌استادان‌ ارجمند علامه‌ قزويني‌ و باستاني‌ پاريزي‌14 هنوز به‌ طور كامل‌ شرح‌ زندگاني‌ اين‌ شخص‌ روشن‌نشده‌ است‌. نام‌ او را به‌ تفاوت‌ تازيگو و تازيكو نوشته‌اند، اما مرجح‌ تازيكو دانسته‌ شده‌ كه‌ صورت‌ تصغيرتازيك‌ در نزدم‌ مردم‌ شيراز باشد. نام‌ كامل‌ او شمس‌الدين‌ محمد مالك‌ معروف‌ به‌ تازيكو بوده‌ و در كرمان‌،شيراز و يزد به‌ فعاليت‌هاي‌ تجاري‌ و اجاره‌ ماليات‌ مي‌پرداخته‌ است‌. درباره‌ او حكايات‌ عجيبي‌ نقل‌ شده‌ ازجمله‌ آن‌ كه‌ تنها نزد چند طايفه‌ از اعراب‌ شتران‌ بسيار داشته‌ كه‌ بقاياي‌ آن‌ دويست‌ هزار نفر شتر بوده‌15ونيز در ماجراي‌ حمله‌ نكوداريان‌ كه‌ جمعي‌ از مغولان‌ ياغي‌ بوده‌اند در سال‌ 677 هـ.ق‌ به‌ جنوب‌ فارس‌ بالغ‌ بر يك‌صد و بيست‌ هزار نفر شتر او را به‌ غارت‌ برده‌اند.16شمس‌الدين‌ تا اين‌ اندازه‌ ثروتمند بوده‌ كه‌ علي‌رغم‌ آن‌ كه‌در زمره‌ اشراف‌ نظامي‌ محسوب‌ نمي‌شده‌، داراي‌ غلاماني‌ براي‌ امور نظامي‌ بوده‌ است‌. چنان‌ كه‌ در همان‌واقعه‌ حمله‌ نكوداريان‌، غلامان‌ سواره‌ جنگجوي‌ شمس‌الدين‌ تازيكو توانستند نكوداريان‌ را عقب‌ برانند17، نيزثروت‌ و مكنت‌ و منزلت‌ شمس‌الدين‌ تازيكو تا بدان‌ پايه‌ رسيد كه‌ بي‌بي‌ خاتون‌ دختر تركان‌ خاتون‌ فرمانرواي‌كرمان‌ و خواهر پادشاه‌ خاتون‌ همسر اباقاخان‌ را به‌ عقد ازدواج‌ خود درآورد.17
            باري‌ به‌ گزارش‌ مورخ‌ شيرازي‌ وصاف‌الحضره‌ اين‌ شمس‌الدين‌ در سال‌ 676 هـ..ق. ماليات‌ تمامي‌ فارس‌ رابراي‌ مدت‌ ده‌ سال‌ اجاره‌ كرد. وصاف‌ پس‌ از ذكر خرابي‌ احوال‌ فارس‌ و مشكلات‌ عمال‌ ديواني‌ مي‌نويسد: «...دليل‌ واضح‌ بر صحت‌ اين‌ مقدمات‌ صورت‌ حال‌ ملك‌ شمس‌الدين‌ محمد ابن‌ مالك‌ است‌ كه‌ صاحب‌ ثروت‌ جهان‌بود و مفخر ملوك‌ زمان‌ و مستصفات‌ او به‌ طريق‌ تجارت‌ از خاوران‌ تا قيروان‌ مغرب‌ روان‌ و از غايت‌ شهرت‌ ووجاهت‌ و شرف‌ قربت‌ در حضرت‌ خاقان‌ تركان‌ همشيره‌ پادشاه‌ خاتون‌ را در قباله‌ نكاح‌ آورد و با وجود آن‌كه‌ صبح‌ شبخوفيت‌ او طالع‌ شده‌ بود و شب‌ شباب‌ را شتاب‌ رانده‌... در شهور سته‌ست‌ و سبعين‌ و سنمايه‌ممالك‌ فارس‌ را بانفراد و استبداد صاحب‌ مقاطعه‌ شد و از حكم‌ متوجهات‌ ضماني‌ با او مي‌گفتند. در مدت‌ ده‌سال‌ زير با پايمالان‌ حوادث‌ پايمال‌ پا بمالان‌ و دست‌ خوش‌ تا خوشان‌ شد و تمامت‌ اندوخت‌ها بر باد داد.بعضي‌ بوجه‌ مقارضه‌ و مساعدت‌ به‌ احكام‌ شيراز كه‌ بعد از آن‌ جز مطالعه‌ حجج‌ و قبالات‌ و عشوه‌ و غرور... ومدافعات‌ هيچ‌ فايده‌ ديگر حاصل‌ نشد و برخي‌ د ر مصارف‌ خيرات‌ و صدقات‌ و صبح‌ است‌ و تعهدات‌ صرف‌كرده‌ ....»18
            بدين‌ ترتيب‌ شمس‌الدين‌ تازيكو در فاصله‌ سال‌هاي‌ 686ـ676 حكم‌ حكومت‌ و اجاره‌ داراي‌ ماليات‌ فارس‌ راداشته‌ است‌ و اين‌ دوره‌ با قسمتي‌ از پادشاهي‌ اباقا، تمامي‌ پادشاهي‌ احمدتكودار و قسمتي‌ از پادشاهي‌ ارغوان‌مقارن‌ است‌. در فارس‌ نيز دوره‌ سلطنت‌ آبش‌ خاتون‌ است‌ و از جانب‌ مغول‌ سونحونجاق حكومت‌ داشته‌ست‌كه‌ سعدي‌ در شعري‌ او را مدح‌ كرده‌ است‌. وقايعي‌ چون‌ هجوم‌ نكوداريان‌ به‌ فارس‌، قحط‌ و غلا، شدت‌ عمل‌عمال‌ ديواني‌ در اخذ ماليات‌ و كشمكش‌هاي‌ ميان‌ آنان‌ نيز در اين‌ دوره‌ در جريان‌ بوده‌ است‌.
            لذا داستان‌ فروش‌ خرما به‌ طرح‌ توسط‌ عمال‌ شمس‌الدين‌ تازيكو كه‌ در آن‌ دور اتفاق اتفاده‌ و نحوه‌ اجراي‌آن‌ كه‌ همراه‌ با ضرب‌ و شتم‌ بوده‌ است‌ با وقايع‌ تاريخي‌ انطباق دارد و مي‌توان‌ از آن‌ براي‌ دستيابي‌ به‌تصويري‌ دقيق‌تر از زندگي‌ سعدي‌ در سال‌هاي‌ 676 تا 686 و نيز ماجراي‌ ملاقات‌ او با اباقا و شمس‌الدين‌محمد صاحب‌ ديوان‌ و عطاملك‌ جويني‌ بهره‌ مي‌گرفت‌. اين‌ در حالي‌ كه‌ در اثر ارزشمند هانري‌ ماسه‌ درباره‌سعدي‌ سال‌هاي‌ 678ـ676 مسكوت‌ گذاشته‌ شده‌ است‌.19
ضميمه‌ اول‌: تقريرات‌ ثلاثه‌
            داستان‌ برادر سعدي‌ و شمس‌الدين‌ تازيكو يكي‌ از تقريرات‌ ثلاثه‌ است‌ كه‌ در بعضي‌ از نسخ‌ كليات‌ سعدي‌نقل‌ شده‌ است‌. از آن‌ جا كه‌ در بعضي‌ از نسخ‌ كليات‌ سعدي‌ تقريرات‌ ثلاثه‌ ذكر شده‌ عده‌اي‌ در صحت‌ و اصالت‌انتساب‌ آن‌ به‌ سعدي‌ شك‌ كرده‌اند. مفاد تقريرات‌ ثلاثه‌ يكي‌ در مورد ملاقات‌ سعدي‌ با اباقا خان‌ مغول‌ وبرادران‌ جويني‌ است‌، دومي‌ در مورد نصيحت‌ انكيانو و سومي‌ در مورد ماجراي‌ برادر سعدي‌ و شمس‌الدين‌تازيكو است‌.
            مبحث‌ تقريرات‌ را در سال‌ 734 يعني‌ قريب‌ به‌ چهل‌ سال‌ پس‌ از مرگ‌ شيخ‌ سعدي‌ شخصي‌ به‌ نام‌ علي‌بن‌احمدبن‌ ابي‌بكر بر كليات‌ افزوده‌ است‌.20اما نه‌ فاصله‌ زماني‌ الحاق و نه‌ ماجراي‌ آن‌ به‌ نحوي‌ كه‌ از وقايع‌تاريخي‌ استفاده‌ شد، دليلي‌ بر عدم‌ اعتبار آن‌ در برندارد. هرچند واضح‌ است‌ كه‌ مفاد گزارش‌هاي‌ سه‌ گانه‌ به‌خامه‌ سعدي‌ نيست‌ بلكه‌ نقل‌ است‌ و به‌ عبارتي‌ واضح‌ تقرير است‌ و نه‌ تحرير.
ضميمه‌ دوم‌: انواع‌ ماليات‌ دوره‌ ايلخاني‌
            قبچور: ماليات‌ اصلي‌ دوره‌ ايلخاني‌ است‌. قبچور در ابتدا از صحرا گردان‌ بر اساس‌ يك‌ درصد گله‌ اخذمي‌شد، اما سپس‌ با انجام‌ سرشماري‌ از مردم‌ شهر و روستا و ايلات‌ به‌ صورت‌ ماليات‌ سرانه‌ درآمد و تقريباًمفهوم‌ خراج‌ را به‌ خود گرفت‌. ماليات‌ قبچور در ميان‌ گله‌ داران‌ را قبچور مراعي‌ و در ميان‌ كسبه‌ را قبچورمحترفه‌ مي‌ناميدند. درباره‌ موارد اطلاق و محدوده‌ و ميزان‌ قبچور اطلاعات‌ روشني‌ در منابع‌ نمي‌توان‌ يافت‌.
            قلان‌: ماليات‌ غير منظم‌ و بي‌قاعده‌اي‌ بوده‌ كه‌ از صاحبان‌ ثروت‌ اخذ مي‌شده‌ است‌.
            تمغا: مالياتي‌ بود كه‌ از درآمد و به‌ خصوص‌ از كالاهاي‌ تجاري‌ بر اساس‌ ده‌ درصد دريافت‌ مي‌شد.
            خراج‌: ماليات‌ ارضي‌
            مواشي‌: ماليات‌ بر اساس‌ دام‌ بود كه‌ از دامداران‌ اعم‌ از كوچ‌نشين‌ و يكجانشين‌ دريافت‌ مي‌شد. اين‌ ماليات‌با قبچور شباهت‌ داشت‌.
            ماليات‌ سرانه‌ با سرشماره‌: اين‌ ماليات‌ از همه‌ اعم‌ از مسلمان‌ و غير مسلمان‌ اخذ مي‌شد و بعداً در دوره‌غازان‌ خان‌ جزيه‌ بر اهل‌ ذمه‌ نيز وضع‌ گرديد.
باغ‌ شماره‌ يا شمارات‌ (ميوه‌) كه‌ از باغ‌هاي‌ ميوه‌ گرفته‌ مي‌شد.
            علفه‌: اين‌ ماليات‌ در منطقه‌اي‌ معين‌ براي‌ تعيين‌ علوفه‌ لشكر و به‌ صورت‌ جنسي‌ دريافت‌ مي‌شد و به‌ماليات‌ تغار شباهت‌ داشت‌، زيرا تغار به‌ خصوص‌ به‌ آرد اطلاق مي‌شد. به‌ علاوه‌ علفه‌ گاهي‌ به‌ معناي‌ آذوقه‌تمامي‌ مأموران‌ كشوري‌ و لشكري‌ است‌ و تغار فقط‌ براي‌ امور لشكري‌ بوده‌ است‌.
            اخراجات‌: اخراجات‌ را رسم‌ يا رسوم‌ نيز مي‌گفتند و در اصل‌ مالياتي‌ بود اتفاقي‌ براي‌ تأمين‌ مخارج‌مأموران‌ دولتي‌ در هنگام‌ انجام‌ مأموريت‌. اما بعدها به‌ صورت‌ امري‌ دايمي‌ براي‌ تأمين‌ اين‌ گونه‌ مخارج‌ درآمد.
            حق‌التحرير: اين‌ ماليات‌ رسم‌الوزير نيز ناميده‌ شده‌ است‌ و مالياتي‌ بوده‌ در اختيار وزير براي‌ امور ديواني‌و بيشتر به‌ صورت‌ جنسي‌ دريافت‌ مي‌شد.
            حق‌ التوليه‌: اين‌ ماليات‌ در اختيار مقامات‌ عالي‌ روحاني‌ (صدور) بوده‌ و از رعايايي‌ كه‌ در اراضي‌ موقوفه‌فعاليت‌ داشته‌ اخذ مي‌شد.
            رسم‌ خزانه‌ و حق‌التحصيل‌: مالياتي‌ كه‌ براي‌ مخارج‌ خزانه‌ و نيز محصلان‌ مالياتي‌ اخذ مي‌شد.
            رسوم‌ شحنگي‌: مالياتي‌ كه‌ براي‌ شحنه‌ (باسقاق) اخذ مي‌شد.
            ساوري‌: پيش‌كشي‌ اجباري‌ كه‌ رعيت‌ به‌ سلطان‌ يا ملك‌ يا امير مي‌داد و اين‌ به‌ مناسبت‌ ورود ايشان‌ يارسيدن‌ اعياد اخذ مي‌شد.
            بيغار: به‌ معناي‌ بيگاري‌ است‌ كه‌ طي‌ آن‌ رعيت‌ براي‌ دولت‌ در امور ساختماني‌ بدون‌ پرداخت‌ مزد به‌ كارگرفته‌ مي‌شد. گاهي‌ اين‌ خدمات‌ شامل‌ همه‌ حتي‌ زنان‌ نيز گرديد.
            ماليات‌هاي‌ متفرقه‌ كه‌ شامل‌ مواردي‌ چون‌ ماليات‌ شكار، الاغ‌ و ديگر چهارپايان‌، ساحق‌ يعني‌ پذيرايي‌،چاپارخانه‌، ماليات‌ مخصوص‌ سال‌ نو، ماليات‌ تحقيق‌ جرايم‌ و مانند آنها كه‌ تا حدود چهل‌ و پنج‌ مورد ذكرشده‌ است‌.
پي‌ نوشت‌:
1. كليات‌ شيخ‌ سعدي‌، تصحيح‌ محمدعلي‌ فروغي‌، كتابفروشي‌ و چاپخانه‌ محمدعلي‌ علمي‌، تهران‌، 1336، ص‌70ـ69.
2. ميرزا حسن‌ فسايي‌، فارسنامه‌ ناصري‌، انتشارات‌ كتابخانه‌ سنايي‌، بي‌تا، بي‌جا، جلد اول‌، ص‌ 39.
3. سعدي‌، كليات‌ ص‌ 101ـ100
4. وصاف‌الحضره‌، تاريخ‌ وصاف‌، چاپ‌ بمبئي‌، ص‌ 363.
5. مؤلف‌ مجهول‌، تاريخ‌ شاهي‌ قراختائيان‌ كرمان‌، تصحيح‌ محمد ابراهيم‌ باستاني‌ پاريزي‌، انتشارات‌ بنيادفرهنگ‌ ايران‌، تهران‌، 1355، ص‌ 236ـ 235.
6. رشيدالدين‌ فضل‌اله‌ همداني‌، وقفنامه‌ ربع‌ رشيدي‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار و مجتبي‌ مينوي‌، انتشارات‌ انجمن‌آثار ملي‌، تهران‌ 1356، ص‌ 196
7. عبدالرزاق بيگ‌ دنبلي‌ «مقتون‌» تجزيه‌الاحرار و تسليه‌الابرار، به‌ تصحيح‌ حسن‌ قاضي‌ طباطبايي‌، انتشارات‌مؤسسه‌ تاريخ‌ و فرهنگ‌ ايران‌ تهران‌، 1349،ص‌ 262.
8. پطروشفسكي‌ «جريان‌هاي‌ اجتماعي‌ ـ اقتصادي‌، دوره‌ ايلخاني‌»، تاريخ‌ اجتماعي‌، اقتصادي‌ ايران‌ در دوره‌مغول‌، ترجمه‌ دكتر يعقوب‌ آژند، انتشارات‌ مؤسسه‌ اطلاعات‌، تهران‌، 1366، ص‌ 65.
9. فرهنگ‌ معين‌، واژه‌ طرح‌، ص‌ 2319، ج‌ 2.
10. رشيدالدين‌ فضل‌الله‌ همداني‌، جامع‌التواريخ‌، به‌ تصحيح‌ محمد روشن‌ و مصطفي‌ موسوي‌،: جلد دوم‌، ص‌78ـ1376 در عبارات‌ رشيدالدين‌ فرش‌ وطرح‌ با هم‌ آمده‌ كه‌ منظور افكندني‌هايي‌ است‌ كه‌ براي‌ نشستن‌ و خواب‌بر روي‌ فرش‌ به‌ كار مي‌آيد.
11. رشيدالدين‌ فضل‌الله همداني‌، وقفنامه‌ ربع‌ رشيدي‌، ص‌ 198.
12. عطاملك‌ جويني‌، تسليه‌لاخوان‌، به‌ تصحيح‌ و تحشيه‌ عباس‌ ماهيار، گروه‌ انتشاراتي‌ آباد، تهران‌ 1361، ص‌126
13. رشيدالدين‌ فضل‌الله همداني‌، تاريخ‌ مبارك‌ غازاني‌، به‌ تصحيح‌ كارل‌يان‌، مطبعه‌ اوستن‌، هرتفورد انگلستان‌،1358 هـ/، ص‌ 291ـ 287.
14. تاريخ‌ شاهي‌ قراختائيان‌، ص‌ 316 به‌ بعد.
15. همان‌ ص‌ 207.
16. همان‌ ص‌ 207.
17. همان‌ ص‌ 283 به‌ بعد.
18. وصاف‌الحضره‌، همان‌ ص‌ 198ـ197
19. هانري‌ ماسه‌، تحقيق‌ درباره‌ سعدي‌، ترجمه‌ دكتر حسن‌ مهدوي‌ اردبيلي‌ و دكتر غلامحسين‌ يوسفي‌،انتشارات‌ نوين‌، تهران‌، چاپ‌ سوم‌، 1369، ص‌ 122 به‌ بعد.
20. عطاملك‌ جويني‌، جهانگشا، به‌ تصحيح‌ علامه‌ محمد قزويني‌، انتشارات‌ بريل‌، سيدن‌، 1935م‌، مقدمه‌قزويني‌ ص‌ 4.




© کپی رایت توسط دانشنامه فارس کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مقالات فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1389/1/15 (1870 مشاهده)

[ بازگشت ]

وب سایت دانشنامه فارس
راه اندازی شده در سال ٬۱۳۸۵ کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به موسسه دانشنامه فارس می باشد.
طراحی و راه اندازی سایت توسط محمد حسن اشک زری